درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أحكام الأوقات /تمام نمودن نافله شب را بعد از طلوع فجر در صورت خوانده شدن چهار رکعت آن
مسأله شماره یازده:
«إذا قدمها ثمَّ انتبه في وقتها ليس عليه الإعادة.[1] »
گفته شد که وقت نماز شب اجماعا و نصا بعد از نصف شب تا فجر ثانی است و افضل این است که نزدیک فجر انجام شود و به آیه ﴿وَ بِالْأَسْحٰارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾[2] هم استدلال صورت گرفت که سحر ثلث آخر شب است و افضل این است که نماز شب در سحر انجام شود و فعل رسول خدا (ص) هم نزدیک فجر بوده است.
در مسأله شماره یازده میفرماید: اگر نماز شب را مقدم بدارد و در ابتدای شب انجام دهد، آنگاه در وقت خود نماز شب (ثلث آخر شب) فرصت انجام نماز شب فراهم شود، اعاده بر او لازم نیست؛ زیرا از نصوص تعجیل، ادا فهمیده میشود و پس از آن که ادا صورت گیرد، اعاده معنا ندارد.
مسأله شماره دوازده:
«إذا طلع الفجر و قد صلى من صلاة الليل أربع ركعات أو أزيد أتمها مخففة[3] »
دلیل تمام نمودن نماز شب، نص و اجماع است که علامه بحر العلوم در کتاب مصابیح الاحکام میفرماید: اینجا باید تمامی رکعات نافله شب خوانده شود اجماعا.
شیخ طوسی در کتاب نهایه، ص60 میفرماید: اگر مکلف چهار رکعت از نماز شب را انجام داده باشد بقیهی رکعات را بعد از طلوع فجر به صورت مخفف تمام نماید.
محقق حلی در کتاب شرایع، ج1، ص62 و 63 میفرماید: اگر فجر فرا رسد و چهار رکعت از نافله شب را خوانده باشد، آن را تمام کند به صورت مخفف.
مستند روایی:
وسائل، باب 46 از ابواب مواقیت، صحیحه اسماعیل بن جابر یا عبد الله بن سنان:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ أَوْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أَقُومُ آخِرَ اللَّيْلِ- وَ أَخَافُ الصُّبْحَ قَالَ اقْرَأِ الْحَمْدَ وَ اعْجَلْ وَ اعْجَلْ.[4]
از این حدیث استفاده شده که معنای عجله تخفیف است و در قرائت، به خواندن یک سوره حمد اکتفا کند.
در دلالت این حدیث اشکال شده است که مورد این حدیث جایی است که وقت باقی است؛ ولی در مضیقه قرار دارد و عجله کند تا قبل از دست رفتن وقت، نافله را انجام دهد، پس استدلال به این روایت کامل نباشد.
جواب: شیخ طوسی میفرماید تعجیل کند که وقت فضیلت فریضه توسط این نافله از بین نرود و تعجیل به خاطر مصلحت وقت است و در روایت هم به جهت مصلحت وقت میباشد.
از این روایت حد اقل به عنوان مؤید میشود استفاده کرد که فتوای شیخ و محقق حلی و شهید تمام نمودن آن است؛ چنانکه شهید در کتاب دروس، ج1، ص141 میفرماید: نماز شب را در فرض مذکور به صورت مخففه انجام دهد.
ما با اتباع از این اعاظم، میگوییم مخففه بودن حد اقل یک رعایت مصلحت وقت را در ضمن دارد که میشود یک وجه برای مخففه بودن باشد و اصل مخففه بودن در اصل جایز است و استدلال برای آن به عنوان یک حکم ابتدائی نیست.
سید طباطبائی یزدی در ادامه میفرماید: «و إن لم يتلبس بها قدم ركعتي الفجر ثمَّ فريضته و قضاها.[5] »
اگر چهار رکعت را انجام نداده است دو رکعت نافله فجر را مقدم بدارد، بعد فریضهی صبح را بخواند و نماز شب را قضا نماید.
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص159: این مسأله مذهب علمای ماست.
در این رابطه نصی هم داریم که در وسائل باب 47 از ابواب مواقیت، روایت محمد بن نعمان آمده:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي الْفَضْلِ النَّحْوِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا كُنْتَ أَنْتَ صَلَّيْتَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ- قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ طَلَعَ أَمْ لَمْ يَطْلُعْ.[6]
منطوق دلالت دارد بر این که اگر چهار رکعت را خوانده باشید، نماز شب را کامل کنید و مفهومش این است که اگر به چهار رکعت نرسیده باشید، دیگر جا برای نافله شب نیست و نافله نماز صبح را بخوانید.
در بارهی محمد بن نعمان بحثی وجود دارد که توثیق خاص در مورد او وجود ندارد؛ ولی محقق حلی به او اعتماد کرده است و در سند تفسیر قمی هم آمده است و سید الحکیم در مستمسک میفرماید: این سند اگر ضعفش مورد قبول قرار گیرد، جبران شده به عمل اصحاب است.
سیدنا الاستاد که عمل را جابر نمیداند؛ مگر در صورتی که عمل در حد اجماع باشد و در اینجا، عمل در حد اجماع است، پس این حدیث طبق مبنای سیدنا الاستاد هم اعتبار دارد.
وسائل، باب 48 از ابواب مواقیت، صحیحه عمر بن یزید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ وَ الْوَتْرِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- فَقَالَ صَلِّهَا بَعْدَ الْفَجْرِ- حَتَّى يَكُونَ فِي وَقْتِ تُصَلِّي الْغَدَاةَ فِي آخِرِ وَقْتِهَا- وَ لَا تَعَمَّدْ ذَلِكَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ-- وَ قَالَ أَوْتِرْ أَيْضاً بَعْدَ فَرَاغِكَ مِنْهَا.[7]
بنابراین؛ اگر کسی چهار رکعت نماز شب را نخوانده باشد و طلوع فجر شود باید دو رکعت نافله صبح را بخواند بعد نماز صبح را و بعد نافله شب را قضا نماید.
روایات معارض:
روایت شماره سه و چهار همین باب:
وَ عَنْهُ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع رُبَّمَا قُمْتُ وَ قَدْ طَلَعَ الْفَجْرُ- فَأُصَلِّي صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ الْوَتْرَ وَ الرَّكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ- ثُمَّ أُصَلِّي الْفَجْرَ قَالَ قُلْتُ: أَفْعَلُ أَنَا ذَا- قَالَ نَعَمْ وَ لَا يَكُونُ مِنْكَ عَادَةً.[8]
سند این روایت صحیحه است.
وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ زُرْعَةَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَقُومُ وَ أَنَا أَشُكُّ فِي الْفَجْرِ- فَقَالَ صَلِّ عَلَى شَكِّكَ- فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ فَأَوْتِرْ وَ صَلِّ الرَّكْعَتَيْنِ- وَ إِذَا أَنْتَ قُمْتَ وَ قَدْ طَلَعَ الْفَجْرُ فَابْدَأْ بِالْفَرِيضَةِ- وَ لَا تُصَلِّ غَيْرَهَا فَإِذَا فَرَغْتَ فَاقْضِ مَا فَاتَكَ- وَ لَا يَكُونُ هَذَا عَادَةً- وَ إِيَّاكَ أَنْ تُطْلِعَ عَلَى هَذَا أَهْلَكَ- فَيُصَلُّونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَا يُصَلُّونَ بِاللَّيْلِ.[9]
سند این روایت هم صحیحه است و این دو روایت، با دو روایت قبلی تعارض دارند که چند علاج برای رفع تعارض آن گفته شده است؛ از جمله این که اصل وظیفه همان است که در دو روایت قبلی آمده و این دو روایت اخیری، جواز را بیان میکنند. سیدنا الاستاد در مستند عروه این مطلب را بیان کرده که اصل وظیفه این است که ابتدا دو رکعت فجر خوانده شود ولی اگر کسی نماز شب را مقدم بدارد و وقت نماز صبح را در تنگنا قرار ندهد، جایز است.
تحقیق این است که روایات بعد از فجر حمل بر فجر ثانی میشود و روایات قبل از رکعتی الفجر حمل بر فجر اول میشود. این وجه جمع، وجه جمع خوبی به نظر میرسد.
محقق حلی در کتاب معتبر ج2، ص60 میفرماید: تعارض این دو طائفه از روایات و اختلاف در فتوا نتیجه اش تخییر میشود.
در انتخاب تخییر هم مشکلی وجود ندارد؛ چون انجام هر دو جایز است، روح تخییر این است که انجام هر دو عدل درست و صحیح میباشد.
سید یزدی در ادامه میفرماید: «و لو اشتغل بها أتم ما في يده ثمَّ أتى بركعتي الفجر و فريضته و قضى البقية بعد ذلك.[10] »
دلیل اتمام «ما فی یده» این است که طبق قاعده، ورود در این نماز صحیح و شرعی بوده است و اتمام آن هم طبق قاعده میباشد.