< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/أحكام الأوقات /حکم خواندن نمازی در وقت اختصاصی نماز دیگر یا در وقت مشترک

 

خواندن نمازی از روی سهو در وقت اختصاصی نماز دیگر یا در وقت مشترک:

فروعی را که مترتب بر کلّیات بحث مواقیت می‌شود، اشاره شد و رسیدیم به اینجا که سید طباطبائی یزدی در مسأله‌ی شماره 3 می‌فرماید:

فإن كان التذكر بعد الفراغ صحت و إن كان في الأثناء عدل بنيته إلى السابقة إذا بقي محل العدول و إلا كما إذا دخل في ركوع الركعة الرابعة من العشاء بطلت و إن كان الأحوط الإتمام و الإعادة بعد الإتيان بالمغرب و عندي فيما ذكروه إشكال بل الأظهر في العصر المقدم على الظهر سهوا صحتها و احتسابها ظهرا إن كان التذكر بعد الفراغ‌.[1]

دلیل صحت در صورت تذکر بعد از فراغ چند چیز بود یکی قاعده «لا تعاد»؛ دیگری قاعده اجزاء و عدم مانع از صحت که فقط تخلف نسبت به ترتیب به وجود آمده و ترتیب شرط ذکری است و تخلف آن در صورت نسیان اشکال ندارد.

وجه بطلان در صورت عدم بقای محل به خاطر این است که این نماز، در غیر وقت خودش انجام گرفته و صحیح نیست به خاطر این که نصوصی که صحت را اعلام کرد، بعد از فراغ بود و در حین اشتغال، حکم فقط عدول است. پس اگر تذکّر در اثنا باشد و عدول جا نداشته باشد، صحت جا ندارد. حدیث لا تعاد جایش تذکّر بعد از عمل است و تخلفی را که در اثناء متذکّر شود شامل نمی‌شود.

اگر فردی نماز عشاء را سهوا به جای مغرب خوانده، در رکعت چهارم یادش بیاید، این نماز باطل است؛ چون در غیر وقت است؛ چنانکه فاضل هندی گفت: «و لو لم تكن النصوص و الإجماع على انقلابها في الأثناء لم نقل به.[2] » در وقت مختص، جایی برای انقلاب و صحت وجود ندارد. پس اگر در اثناء متوجه شود که نماز در وقت غیر خودش خوانده شده، باطل است و دلیل بر صحت آن نداریم، دلیل صحت، بعد از اتمام عمل را می‌گوید. علاوه بر آن نصی داریم که در کتاب وسائل، باب 1 از ابواب مواقیت، روایت 6 آمده:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ يَحْيَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي غَيْرِ وَقْتٍ فَلَا صَلَاةَ لَهُ.[3]

سلمة بن الخطاب مروی عنه صفوان است و در سند کامل الزیارة هم آمده است که به احتمال زیاد همین سلمة بن الخطاب باشد.

در موارد خلاف قاعده، به همان مقداری که مدلول نص و روایت است، اکتفا می‌شود و نصی که صحت اعلام می‌کند، شامل این مورد نمی‌شود، نه نص خاص و نه حدیث لا تعاد.

مورد قاعده «من ادرک» با این نماز عشائی که خوانده شده و در رکعت چهارم یادش آمده، فرق می‌کند، در اینجا وقت عدول گذشته است و عدول جایی است که معدول و معدول عنه با هم مطابق باشد.

بعد از آن سید طباطبائی یزدی در مورد نیت فرمود که احوط این است که نیت به قصد ما فی الذمه باشد. در ادامه می‌فرماید:

و على ما ذكرنا يظهر فائدة الاختصاص فيما إذا مضى من أول الوقت مقدار أربع ركعات فحاضت المرأة فإن اللازم حينئذ قضاء خصوص الظهر و كذا إذا طهرت من الحيض و لم يبق من الوقت إلا مقدار أربع ركعات فإن اللازم حينئذ إتيان العصر فقط و كذا إذا بلغ الصبي و لم يبق إلا مقدار أربع ركعات فإن الواجب عليه خصوص العصر فقط.[4]

تکلیف وقتی متوجه می‌شود که شخص قدرت داشته باشد و اگر وقت اختصاص به ظهر یا عصر داشته باشد و زن حائض شود، قضای تنها همان نماز واجب است و بر ما زاد که قدرت ندارد، تکلیف هم ندارد.

قدرت دو قسم است:

1- اشتراط قدرت شرعی که به وسیله‌ی نص شرعی است مثل ﴿وَ لِلّٰهِ عَلَى اَلنّٰاسِ حِجُّ اَلْبَيْتِ مَنِ اِسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً﴾[5] که استطاعت به تصریح آیه شرط برای حج قرار گرفته است.

2- اشتراط قدرت عقلی که برگرفته از عدم صحت تکلیف عاجز است و تکلیف عاجز عقلا قبیح و محال است؛ لذا جایی که مکلف عقلا نمی‌تواند تکلیف را انجام دهد، قدرت عقلا شرط است.

در این مسأله شخص قدرت برای یک نماز دارد و قدرت بر دو نماز ندارد؛ علاوه بر این که این وقت، وقت اختصاصی است شرعا.

سید طباطبائی یزدی بعد می‌فرماید:

و أما إذا فرضنا عدم زيادة الوقت المشترك عن أربع ركعات فلا يختص بأحدهما بل يمكن أن يقال بالتخيير بينهما كما إذا أفاق المجنون الأدواري في الوقت المشترك مقدار أربع ركعات أو بلغ الصبي في الوقت المشترك ثمَّ جن أو مات بعد مضي مقدار أربع ركعات و نحو ذلك‌.[6]

نظر سید طباطبائی این شد که در وقت مشترک، اگر فقط به اندازه چهار رکعت وقت در اختیار مکلف قرار گیرد، دلیل بر اختصاص وجود ندارد و دلیل بر اختصاص در ابتدا و انتها است، در وقت مشترک وقت واقعا مشترک بین این دو نماز است و ترجیحی هم وجود ندارد؛ پس عقلاً حکم به تخییر صادر می‌شود که مکلف مخیر است که هر کدام از این دو نماز را انجام دهد.

سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروة، ج11، ص213 می‌فرماید: وقت مشترک هر چند مشترک است و سید نظرش بر تخییر عقلی شد و بعد فرمود ترجیحی در کار نیست و عقلا حکم به تخییر صادر می‌شود؛ امّا این دو مورد که نماز ظهر و عصر باشد، از لحاظ وصف هر دو دارای یک وصف نیستند، هر چند که در وقت مشترک اند، نماز ظهر مطلق است و نماز عصر مقید است به این که بعد از نماز ظهر خوانده شود. طبق قاعده، مطلق مقدم می‌شود که قیدی ندارد و قیدی به عنوان مانعی در کار نیست؛ ولی در عصر قید بعد از نماز ظهر وجود دارد و بعد از نماز ظهر خواندن آن ممکن نیست و این قید مانع است؛ پس باید ظهر را در این وقت مشترک بخواند.

علاوه بر آن، اگر تزاحم فرض کنیم، گفته می‌شود ظهر محتمل الاهمیة است و نماز وسطی می‌باشد. اگر هیچ مرجح دیگری نداشته باشیم، اهمیت صلاة ظهر اقتضا میکند که در این وقت مشترک نماز ظهر اقامه شود.

بر اساس این دو وجه ترجیح با نماز ظهر است و اقوا هم همین به نظر می‌رسد؛ به علاوه قاعده تعیین و تخییر.

قاعده تعیین و تخییر: یکی از عدلین احتمال تقدّم و اولویت داشته باشد، اگر آن را انجام دهیم به تخییر عمل شده است و اگر به طور متعین آن را انجام دهیم باز به تخییر عمل شده است. پس قاعده در باب تعیین و تخییر این است که تعیین مقدّم است و آن یکی که غیر اهمّ به نظر می‌رسد، در صورت محتمل الاهمیة نسبت به آن، شک در حجیتش صورت می‌گیرد که اصل عدم حجیت آن می‌باشد. پس در نماز ظهر و عصر، طبق این قاعده باید نماز ظهر را انجام داد. البته این موارد، بسیار نادر است.

حدیث اخلاقی: کافی، ج2، 188:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ.[7]

راه به دست آوردن رضایت خداوند بسیار آسان است و فقط توجه می‌طلبد و می‌شود یک مؤمنی را با احوال پرسی گرم خوشحال ساخت و حتی با یک تشویق و احترام او را خوشحال نمود؛ چه رسد به این که به او کمک کرد.

حکایت: در زمان امام صادق (ع) یک فردی از اهواز خدمت امام صادق (ع) در مدینه رفت و گفت والی اهواز از من ده هزار دینار مالیات طلب کرده و من توان پرداخت آن را ندارم، آن والی شیعه‌ی شماست. حضرت یک نوشته‌ی به دست او داد که نوشته بود «من سر مؤمنا فقد سرنی» نامه را به والی داد، والی (استادندار) وقتی نامه را دید تشخیص داده که نامه‌ی حضرت است و بعد از دیدن آن، گفت ده هزار مالیات امسال را نمی‌گیریم، خوشحال شدی؟ گفت آری، گفت مالیات سال آینده را هم نمی‌گیرم و بعد یک فرش و اسب هم به او داد و آن فرد را خوشحال ساخت. سپس آن فرد در مدینه خدمت حضرت امام صادق (ع) آمد و به حضرت، این خبر را داد و حضرت را خیلی خوشحال ساخت و گفت آقا شما را خوشحال ساختم؟ حضرت فرمود قبل از من، رسول الله و خداوند متعال را خوشحال ساختی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo