درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أحكام الأوقات /بررسی قول غیر مشهور در مورد وقت مغرب
رأی غیر مشهور در باره وقت مغرب (استتار قرص):
بحث و تحقیق در بارهی وقت مغرب بود و رأی مشهور گفته شد که همان ذهاب حمرهی مشرقیه از قمة الرأس (بالای سر) به سمت مغرب بود، اقوال قدما و نصوص نیز پیرامون آن بررسی شد.
رأی غیر مشهور این است که گفته اند برای تحقق غروب، استتار قرص کافی است. از فقهاء فقط صاحب مدارک رأیش بر این است که استتار قرص کافی است. سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج11، ص181 این مسأله را بررسی میکند و نصوصی که در بارهی رأی مشهور آمده است را مورد نقد و اشکال قرار میدهد و عمدتا اشکال شان سندی است و باز هم عمدتا به قاسم بن عروه بر میگردد؛ در حالی که ابن ابی عمیر از او روایت نقل کرده است و از این جهت توثیق دارد و سند مشکلی ندارد. بعد از اشکال سندی و دلالی بر نصوصی دال بر قول مشهور، نصوصی را در مورد رأی غیر مشهور مورد بحث قرار میدهد و میگوید این روایات صحاح اند و اگر در حد تواتر نباشند، در حد استفاضه اند؛ حتی میفرماید این قول هم مشهور است و قول قبلی اشهر است. بعد نصوصی را مورد بحث قرار میدهد از باب نمونه موارد ذیل است:
کتاب وسائل، باب 16 از ابواب مواقیت، ح27 معتبره یا صحیحه اسماعیل بن فضل هاشمی است:
وَ عَنْهُ عَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي الْمَغْرِبَ- حِينَ تَغِيبُ الشَّمْسُ حَيْثُ يَغِيبُ حَاجِبُهَا.[1]
این روایت دلالتش بر استتار قرص کامل است و در دلالت آن شبههی وجود ندارد. منظور از حاجب قرص خورشید است.
حدیث شماره 16 صحیحه عبد الله بن سنان:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَغَابَ قُرْصُهَا.[2]
روایت شماره 17، صحیحه زراره:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَقْتُ الْمَغْرِبِ إِذَا غَابَ الْقُرْصُ- فَإِنْ رَأَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ قَدْ صَلَّيْتَ أَعَدْتَ الصَّلَاةَ- وَ مَضَى صَوْمُكَ وَ تَكُفُّ عَنِ الطَّعَامِ إِنْ كُنْتَ أَصَبْتَ مِنْهُ شَيْئاً.[3]
روایت شماره 29 همین باب هم به همین مضمون آمده است. سند این روایات معتبر است و مدلول شان هم غیبوبت قرص است.
سیدنا میفرماید: این روایات دلالتش بر مطلوب مشهور (استتار قرص) روشن است و مستند این قول، درست است و قول اشهر، مستندش معتبر نمیباشد.
تحقیق در بارهی این استدلال این است که رأی و نظر سیدنا الاستاد، در بحث استدلالی اصول با فتوای فقهی ایشان فرق میکند؛ زیرا اولا در منهاج الصالحین میفرماید: «و يعرف الغروب بسقوط القرص و اختفائه عن الأنظار، و الأحوط لزوما تأخير صلاة المغرب إلى ذهاب الحمرة المشرقيّة.[4] » احوط لزومی که در کنارش فتوا نباشد، در حکم فتوا است. ثانیا یک قاعدهی داریم و آن این است که مسلک اعتبار سنجی در مورد روایات دو قسم است؛ یکی مسلک مشهور (وثوق به صدور) و دیگری فهم دقّی و مسلک خاص و آنچه که مشهور استفاده کرده اند و عمل بر آن است، این است که اسناد روایاتی که مستند برای قول مشهور (ذهاب حمرهی مشرقیه) بود اسناد درستی بود؛ بنابر مسلک مشهور. مسلک دوم مسلک دقت در متون است و سیدنا در اینجا از آن دقت عقلی دقیق استفاده میکند و به دلالت آن هم اشکال میکند و اسناد را هم بر اساس مسلک خود ایشان که توثیق سند را اصل میداند بررسی میکند؛ لذا رأی ایشان درست است، اما برخواسته از دقت عقلی و مسلک خاص است.
تحقیق این است که آن دسته از روایاتی که مستند قول مشهور بود، اولا روایات صحاحی هم دارند؛ مثل صحیح بکر بن محمد و صحیح اسماعیل، صحیح یونس بن یعقوب و مرسل ابن ابی عمیر.
ثانیا صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج5، ص 109-118 این نصوص را بررسی میکند و بعد میفرماید: این بحث را که مبسوط مطرح کردم، به خاطر این است که بعضی از معاصرین (صاحب مدارک) نظرش بر استتار قرص است، تعجب میکنم از این که گفته شده است که مستند مشهور روایات اندکی و با سند ضعیف است. بعد استناد میکند به روایات متعددی که علاوه بر روایات مذکور در جلسهی قبل، دو روایت را از دو باب دیگری ذکر میکند:
1- صحیحه زراره، کتاب صوم، باب 52 از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث3:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وَقْتِ إِفْطَارِ الصَّائِمِ- قَالَ حِينَ يَبْدُو ثَلَاثَةُ أَنْجُمٍ الْحَدِيثَ.[5]
دیده شدن این سه تا ستاره، بعد از ذهاب حمرهی مشرقیه است و قبل از آن هوا روشن است و چیزی دیده نمیشود.
2- کتاب حج، باب 22 از ابواب احرام حج و وقوف به عرفه، ح2، صحیحه یونس بن یعقوب که از امام (ع) سؤال شده و در جواب فرموده: «متى نفيض من عرفات؟ فقال: إذا ذهبت الحمرة من ها هنا و أشار بيده الى المشرق الى مطلع الشمس[6] »
تحقیق در بارهی نصوص مورد استناد سیدنا الاستاد این است که این جملهی «غاب قرصها» در این نصوص، با نصوص دیگر تفسیر شده است. بحث ما این است که این دسته از روایات با آن دسته از روایات که ذهاب حمرهی مشرقیه را مغرب اعلام میکند، تعارض ندارد و حمل مطلق بر مقید هم نیست؛ بلکه تفسیر است. حمل مطلق بر مقید با تفسیر، فرقش در این است که مطلق و مقید یک تعارض بدوی دارد و بعد از آن مطلق بر مقید حمل میشود و تفسیر این است که یک روایت مجمل آمده و دیگری تفصیل ذکر کرده که در حقیقت متن و شرح اند و تعارض بدوی هم بین آن دو وجود ندارد؛ مثل حدیث شماره 1 و 4 باب 16 از ابواب مواقیت:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا غَابَتِ الْحُمْرَةُ مِنْ هَذَا الْجَانِبِ يَعْنِي مِنَ الْمَشْرِقِ- فَقَدْ غَابَتِ الشَّمْسُ مِنْ شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا.[7]
اگر اشکال شود که قاسم بن عروه اعتبار ندارد، سند دوم در ادامهی این روایت از ابن ابی عمیر از قاسم بن عروه است و این سند درست میباشد.
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَقْتُ سُقُوطِ الْقُرْصِ وَ وُجُوبِ الْإِفْطَارِ (مِنَ الصِّيَامِ) - أَنْ تَقُومَ بِحِذَاءِ الْقِبْلَةِ- وَ تَتَفَقَّدَ الْحُمْرَةَ الَّتِي تَرْتَفِعُ مِنَ الْمَشْرِقِ- فَإِذَا جَازَتْ قِمَّةَ الرَّأْسِ إِلَى نَاحِيَةِ الْمَغْرِبِ- فَقَدْ وَجَبَ الْإِفْطَارُ وَ سَقَطَ الْقُرْصُ.[8]
این روایت مرسله ابن ابی عمیر است که اعتبار دارد. سیدنا الاستاد در مورد سهل بن زیاد اشکال میکند که توثیق خاص ندارد؛ ولی قاعده در مورد سهل این است که «الامر فی سهل سهل»، سهل بن زیاد تعداد روایاتش آن قدر زیاد و قابل اعتماد است و اصحاب به آن عمل کرده اند که طبق عمل اصحاب معتبر میباشد.
این دو روایت شرحی است از غیبوبت قرص؛ بنابراین در بین این دو دسته از روایات، تعارضی وجود ندارد و بیان سیدنا الاستاد درست است؛ امّا برخواسته از دقت میباشد.
اگر گفته شود که در روایت شماره 9 باب 16 آمده: يَا شِهَابُ إِنِّي أُحِبُّ إِذَا صَلَّيْتُ الْمَغْرِبَ- أَنْ أَرَى فِي السَّمَاءِ كَوْكَباً[9] .
جواب: فعل معصوم اطلاق ندارد و از اساس به این روایت استناد نمیشود و به عنوان مؤید میتواند باشد.
سؤال: آیا ذهاب حمرهی مشرقیه از بالای سر انسان به سمت مغرب، طریقیت است یا موضوعیت؟
جواب: در بارهی طریقیت و موضوعیت عمل، باید گفت که عمل من حیث هو العمل، مصلحت و ملاکش را باید در نظر بگیریم که اگر در خود آن عمل بود و لو تشخیص داده نتوانیم؛ چون ما علم داریم که عمل مثل نماز دارای ملاک است، ولی تشخیص داده نمیتوانیم، پس هر عملی را که علم داشته باشیم ملاک دارد، آن عمل موضوعیت دارد و هر عملی را که ببینیم در خودش مصلحت ندارد، ولی مصلحت در مقصود از آن است و آن عمل در جهت رسیدن به مقصودی واجب شده است؛ مثل احتیاط که وجوبش طریقی است و ملاک در عملی است و احتیاط طریق برای احراز است.
در امور تکوینی و موضوعات خارجی دست شارع باز است و برای حکم خودش میتواند یک موضوع را تعیین کند. در اینجا که برای وقت نماز مغرب است موضوع تعیین کرده و آن ذهاب حمرهی مشرقیه است که یک موضوع خارجی است و شارع آن را موضوع برای حکم (وجوب نماز در وقت) تعیین کرده، موضوع خارجی است و بحث موضوعیت و طریقیت در آن جا ندارد.