درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة الجمعة /بحث و تحقیق در بارهی وجب صلاة جمعه
بحث و تحقیق در بارهی وجوب صلاة جمعه:
گفته شد که وجوب نماز جمعه از مسلمات و ضروریات مذهب و دین است و به طور قطع ثابت است کتاباً و سنتاً و اجماعاً؛ اما بحث در بارهی اشتراط و عدم اشتراط است. تنسیق بحث ما این شد که بگوییم در بارهی وجوب نماز جمعه، دو قول اصلی وجود دارد؛ قول اول اشتراط و قول دوم عدم اشتراط. منظور از اشتراط، یعنی وجوب اقامهی نماز جمعه مشروط است به زمان حضور و اجازهی سلطان عادل و منظور از عدم اشتراط این است که در زمان غیبت هم نماز جمعه وجهی دارد؛ امّا قول اول مشهور قدما بلکه اجماع مکرر گفته شده است. قدمای اصحاب مثل شیخ مفید در کتاب مقنعه میفرماید: نماز جمعه واجب است و مستند آن را یک روایتی نقل میکند از امام باقر (ع) که فرموده است: «مَنْ تَرَكَ الْجُمُعَةَ ثَلَاثاً مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ[1] ». کسی که نماز جمعه را سه نوبت متوالی ترک کند، دلش از یاد خدا بسته میشود و دارای قلبی میشود خالی از نوارانیت عبودیت. سند این روایت مقنعه است و خود مقنعه، اعتبارش از وسائل الشیعه بالاتر میبابشد.
در ادامه میفرماید: « إلا أنه بشريطة حضور إمام مأمون على صفات[2] » این وجوب ثابت است با همین آثار، به شرط حضور امام معصوم.
شیخ طوسی در کتاب خلاف، ج1،ص626 شاید بهترین استدلال را دارد و میفرماید: « من شرط انعقاد الجمعة الإمام، أو من يأمره الإمام بذلك، من قاضٍ أو أمير و نحو ذلك، و متى أقيمت بغير أمره لم تصح ... دليلنا: انه لا خلاف انها تنعقد بالإمام أو بأمره[3] » دلیل ما این است که خلافی نیست در این که نماز جمعه منعقد میشود به وسیلهی حضور امام یا کسی که امام به او امر کرده باشد.
بعد میفرماید: « و ليس على انعقادها إذا لم يكن امام و لا أمره دليل[4] » بر انعقاد نماز جمعه در صورتی که امام خودش یا نائبش نباشد، دلیلی وجود ندارد.
آنگاه میفرماید: « و أيضا عليه إجماع الفرقة فإنهم لا يختلفون ان من شرط الجمعة الإمام أو أمره[5] » بعد استناد میکند به روایت محمد بن مسلم که من از وسائل نقل میکنم و اصل آن در تهذیب است:
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى سَبْعَةِ نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ لَا تَجِبُ عَلَى أَقَلَّ مِنْهُمُ الْإِمَامُ وَ قَاضِيهِ»[6]
روایت حسنه است یا معتبره نه صحیحه؛ چون حکم بن مسکین توثیق خاص ندارد ولی جزء مروی عنه مشایخ ثلاثه است و اعتبار دارد.
شیخ سؤالی را مطرح کرده که نماز در قریههای دور دست که نه امام بوده و نه نائب آن بر گذار میشده؛ مثلا در حدیث ذیل چنین آمده:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا كَانَ قَوْمٌ فِي قَرْيَةٍ صَلَّوُا الْجُمُعَةَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ- فَإِنْ كَانَ لَهُمْ مَنْ يَخْطُبُ لَهُمْ- جَمَّعُوا إِذَا كَانُوا خَمْسَ نَفَرٍ- وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ رَكْعَتَيْنِ لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْنِ[7] .»
سند این روایت صحیح است. در قریه امام نبوده؛ امّا نماز جمعه برگزار شده است.
شیخ طوسی از این اشکال جواب میدهد که آن اقامهی نماز جمعه در قریه، در زمان حضور بوده، نه در زمان غیبت و اهل قریه معذور بوده و امام و پیامبر اذن داده است؛ پس اشکالی ایجاد نمیکند.
اشکال دیگر این است که شما در بارهی آیه ﴿يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا نُودِيَ لِلصَّلاٰةِ مِنْ يَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلىٰ ذِكْرِ اَللّٰهِ وَ ذَرُوا اَلْبَيْعَ﴾[8] فاسعوا امر است و دال بر وجوب میباشد و اطلاق دارد، پس آن را چه میگویید؟
جواب این است که نماز جمعه اقامه شود با شرایطش و اگر امام بود و اقامه کرد، بروید شرکت کنید.
محقق حلی در کتاب شرایع، میفرماید: «ثم الجمعة لا تجب إلا بشروط: الأول: السلطان العادل[9] ».
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج11، ص151 میگوید: این مطلب؛ یعنی این اشتراط، از ضروریات فقه است.
علامه حلی در کتاب تذکره میفرماید: «يشترط في وجوب الجمعة السلطان أو نائبه عند علمائنا أجمع[10] ».
مستند علامه حلی، همان روایت محمد بن مسلم است که شیخ طوسی بیان کرد.
بعد اضافه میکند و میفرماید: «ولأنه إجماع أهل الأعصار[11] » برای این که «فإنه لا يقيم الجمعة في كل عصر إلا الأئمة[12] ».
نظر شیخان و فاضلان بیان شد.
شهید اول در کتاب ذکری، ج4، ص100 میفرماید: شرط اول این است که سلطان عادل باشد تا نماز اقامه شود، اجماعاً، این شرط اجماعی است؛ برای این که پیامبر (ص) خودش امام های جمعه را تعیین میکرده است.
محقق ثانی در کتاب جامع المقاصد، میفرماید: «شترط لوجوب الجمعة السلطان العادل، وهو الإمام المعصوم أو نائبه عموما أو في صلاة الجمعة بإجماعنا[13] .»
در نصوصی که آمده،باب 2 از ابواب صلاة جمعه، احادیث 2 و 4 و 9 و 11 کلمه امام ذکر شده است، اگر بگویید که امام، مثل امام جمعه است، در کل این نصوص تکرار معنا ندارد و معلوم میشود که موضوعیت دارد.
در باب 5 از ابواب صلاة جمعه روایت شماره 3 هم اسم امام ذکر شده است.
اگر بگویی ذکر امام یعنی امام جماعت، معنا ندارد که در پنج روایت تکرار شود.
قول اول کامل شد و از چند مصدر آراء و ادلهی آن بیان گردید.
قول دوم این بود که وجوب نماز جمعه بدون اشتراط به حضور است. این قول را سه نفر از صاحب نظران و محدثین و فقهاء آورده اند:
1- محقق حلی در کتاب معتبر، میفرماید: «لنا- انه مأمور بالجمعة منهي عن الظهر فلا يكون المنهي عنه فرضا.[14] » و به روایت ذیل استناد نموده: «قَالَ وَ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ عَلَيْكُمُ الْجُمُعَةَ فَرِيضَةً وَاجِبَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[15] این ورایت با اشتراط کاری ندارد و برای همه تا قیامت نماز جمعه واجب است. سند این روایت را هر چند محقق حلی اعتماد کرده، ولی مرسل است.
در باب2 از ابواب صلاة جمعه، ح7 روایت صحیحی آمده است:
«وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ يَعْنِي ابْنَ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورٍ يَعْنِي ابْنَ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُجَمِّعُ الْقَوْمُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ إِذَا كَانُوا خَمْسَةً فَمَا زَادُوا- فَإِنْ كَانُوا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ فَلَا جُمُعَةَ لَهُمْ- وَ الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ الْحَدِيثَ.[16] »
2- شهید، نظر ایشان در درس بعد خواهد آمد.
نکته اخلاقی:
«قَالَتْ فَاطِمَةُ ع مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه[17] ». کسی که به سوی خدا صعود دهد عمل خالص خودش را، خداوند فرو فرستد به سوی او بهترین مصلحت او را. اخلاص چیست؟ بهترین مصلحت کدام است و راهش کدام است؟
اخلاص از نظر تصوف کار نا ممکنی است، مورچهی سیاه و نمد سیاه و شب تاریک؛ امّا اخلاص از لحاظ فقهی، انجام عمل است به داعی امر الهی. شما که حرکت میکنید برای نماز، داعی و محرک آن، امر خداست و این اخلاص است. خداوند دستوری که میدهد و کاری که طلب میکند کار میسور و سهل و آسان است. خداوند در قرآن اخلاص را طلب کرده است ﴿وَ مٰا أُمِرُوا إِلاّٰ لِيَعْبُدُوا اَللّٰهَ مُخْلِصِينَ لَهُ اَلدِّينَ﴾[18] اخلاص اگر مثل مورچهی سیاه باشد روی سنگ سیاه در شب تاریک، کار ناممکن است و عسر و حرج است و خداوند آن را از بنده اش نمیخواهد.
صعود دست ما نیست و انجام عمل خودش صعود می کند. ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّيِّبُ﴾[19] عبادت خالص وقتی است که دهن آدم پاک باشد و با فحش و غیبت و تهمت آلوده نباشد و از دهن آلوده صعود صورت نمیگیرد.
شما کار خود را درست انجام دهید، مدیریت بالا بهترین مصلحت را فرو میفرستد. افضل مصحلت را خود خدا میداند و ما کار خود را انجام دهیم، از آن طرف این افضل مصلحت خواهد آمد.
حکایت:
علامه مجلسی کاری کرده است که معرکه است و آن نوشتن بحار است که معجزهی تاریخ است که با امکانات آن روز نوشته شده است. در یک مکاشفهی دیده شده که به علامه مجلسی گفته شد، شما پس از مرگ چطور از بحار استفاده کردید، گفت بحار خوب بود ولی یک کار دیگری انجام دادم که دستم را گرفت و آن این بود که روزی از بازار رد میشدم که فردی را دیدم مردم او را میزنند، پرسیدم چه شده؟ گفتند ورشکست شده است و طلب کاران عقده گشایی میکنند. علامه گفت من برای خدا ضمانت میکنم. مردم مؤمن اصفهان ضمانت او را پذیرفتند و آن فرد را رها کردند، آن فرد هم تمکن پیدا کرد. علامه گفته این کار دستم را گرفت.
ایام شهادت حضرت صدیقهی طاهر (س) است یک بیت شعری گفته اند:
و من سواد الخد من ضرب الشقی بکی علیّ و بکی الابناء
از سیاهی و کبودی صورت حضرت زهرا (س)، علی (ع) و فرزندانش همه عزا دار شدند و گریه نمودند.