< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 از مسائل مربوط به تیمم

 

مساله نهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ٩ : إذا كان على الباطن نجاسة لها جرم يعدّ حائلاً ولم يمكن إزالتها فالأحوط الجمع بين الضرب به والمسح به والضرب بالظاهر والمسح به.[1] اگر بر کف دست نجاستی باشد و بر آن نجاست جِرمی هست، حائل شمرده می‌شود. ولم يمكن إزالتها اگر برطرف کردن آن نجاست ممکن نباشد، فالأحوط الجمع بين الضرب به والمسح به والضرب بالظاهر والمسح به. جمع بکند بین این باطن و ظاهر. که دیدیم در حال اضطرار، باطن به ظاهر منتقل می‌شود. یعنی ظاهر دست در بدل باطن دست، ماسح قرار می‌گیرد در حال اضطرار. آن برنامه را در اینجا هم عمل کنیم که اگر دیدیم آن مانع قابل رفع نیست. احتیاط باید انجام داد و احتیاطش هم این است که با همان کف دست تیمم کرد و هم با روی دست تیمم کرد. وجه أحوط هم واضح است در حقیقت علم به امتثال حاصل می‌شود و وجوب این أحوط هم وجوب طریقی است. وجوب طریقی یعنی حصول علم به امتثال تکلیف. مطلب بحث دیگری ندارد.

مساله دهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٠: الخاتم حائل فيجب نزعه حال التيمم.[2] سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: الخاتم حائل فيجب نزعه حال التيمم مسئله‌ی واضحی است و نیاز به شرح ندارد. انگشتر در حال تیمم، حائل به حساب می‌آید باید در تیمم بین ماسح و ممسوح، حائلی نباشد.

مساله یازدهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١١: لا يجب تعيين المبدل منه مع اتحاد ما عليه، وأما مع التعدد كالحائض والنفساء مثلاً فيجب تعيينه ولو بالإِجمال.[3] بحث در تعیین هست، تیمم که بدل هست، در موقع نیت باید نیت مبدلٌ منه در نظر گرفته شود که بدل از وضوء هست یا بدل از غسل. می‌فرماید که المبدل منه مع اتحاد ما عليه یکی باشد تعیینی لازم نیست. همان تیمم است و همان یک مبدل منه و جایی برای تردید وجود ندارد، جایی که تردید زمینه ندارد، موجبی برای تعیین هم وجود ندارد. مبدل منه واحد است تیمم هم بدل آن قرار می‌گیرد به اشکال. وأما مع التعدد اما اگر مبدل منه متعدد است، حائض و نفساء و غیرهما در اینجا می‌فرماید فيجب تعيينه ولو بالإِجمال که واجب است تعیین مبدل منه، باید معین بکند. چرا؟ برای اینکه بدل یک عمل است مبدل منه چند أمر هست، باید تعیین بشود که این بدل، بدل از کدام یکی از این اعمال هست. بدل از غسل است، بدل از وضوء هست، آن هم بدل از غسل حیض یا بدل از غسل جنابت و غیرها. تعیین لازم هست. اگر تعیین صورت نگیرد، در حقیقت بدلیت صدق نمی‌کند در تیمم بدلیت از مقوّمات هست. در صورتی که بدلیت محقق نشود، اشکال به وجود می‌آید. لذا باید مبدل منه معین بشود. در بحث بعدی هم می‌گوییم. در بحث وضو هم گفته‌ایم؛ اگر مبدل منه چند مورد باشد، تداخل نمی‌کند. أصل عدم تداخل است. بحث مفصلش را داشته‌اید که أصل عدم تداخل است مگر جایی که دلیل خاصّی آمده باشد که تعبد است. طبق قاعده، سبب واحد، سبب مستقل، مسبب مستقلی می‌طلبد. و عدم تداخل طبق قاعده‌ی طبیعی است. مگر درباره‌ی غسل که نصّ خاصّ داریم. در اینجا هم نیت را اگر یک تیمم انجام بدهد و چند داعی وجود داشته، جنابت و حیض و غیرها. این فردی که می‌خواهد یک تیمم انجام بدهد، گفتیم که تداخل که وجود ندارد و همه‌ی آنها در حکم یک سبب قرار بگیرد. هر کدام سبب مستقل هست. قاعده چه بود؟ هم در باب وضو و هم در مسئله‌ی بعدی و الان هم که ذهن شما دغدغه نداشته باشد؛ این مکلف به چه صورت تیمم را انجام بدهد؟ یا به صورت اجمال بگوید که تیمم برای این مجموعه، جمع و نیت کند. یا اینکه تیمم قصد شود نسبت به یک عمل از آن اعمالی که به عهده دارد. گفتیم تداخل نیست. اگر تیمم مثلاً در بدل استحاضه باشد، چطوری می‌تواند آن مبدل منهای دیگر را هم کفایت کند. جواب: در صورتی که یک مبدل منه قصد شود و تیمم انجام گیرد، تیمم صحیح است. تیمم صحیح طهارت است فرد متطهر است. طهارت است و متطهر و مشکلی در کار نیست.

 

مساله دوازدهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٢ : مع اتحاد الغاية لا يجب تعيينها، ومع التعدد يجوز قصد الجميع ويجوز قصد ما في الذمة كما يجوز قصد واحدة منها فيجزئ عن الجميع.[4] همین الان برای شما شرح دادم. با اتحاد غایت؛ مثلاً فرد تیمم می‌کند، غایتش این باشد که مسجد برود. مع اتحاد الغاية لا يجب تعيينها چون یک تیمم و یک غایت هست؛ و نیاز به تعیین ندارد. ومع التعدد و در صورتی که غایت متعدد باشد؛ نماز هست، مسجد هست، قرآن خواندن هست، چند تا غایتی در کار هست، يجوز قصد الجميع جایز است که همه را قصد کند، ويجوز قصد ما في الذمة همه را قصد نکند و فقط مافی الذمه را قصد کند. كما يجوز قصد واحدة منها همانطوری که جایز است قصد یکی از این موارد را فيجزئ عن الجميع یکی را که قصد کرد از بقیه هم کفایت می‌کند. سرّش را گفتم که طهارت شرعیه محقق می‌شود و مکلف متطهر است غایاتی که بر طهارت و متطهر مترتب می‌شود؛ در این صورت مترتب خواهد شد.

اما تعیین‌ها را عنایت کنید که می‌فرماید؛ اولاً منظور از تعیین چه باشد؟ قصد قربت که هست. قصد تیمم که هست، تعیین چه باشد؟ تعیین در اینجا عبارت است از یک وصف اضافی برای اینکه خود عمل تیمم و خود قصد قربت، در حداقل تعیین در ذات خودش دارد. و یک تعیین اضافی، یک تعیین خارج از حدّ قصد قربت که بگوید من این را انجام می‌دهم در بدل چند تا موجب تیمم، یا انجام می‌دهم به قصد مافی الذمه، در موجبات، نه در غایات این را انجام می‌دهم برای نماز و قرآن و مسجد. یا انجام می‌دهم برای یکی از اینها، مضافاً بر قصد قربت، یک تعیین مضافاً بر قصد و تعیین خود تیمم می‌طلبد تا اینکه بدل و مبدل روشن بشود. چون مقوم بدلیت این است که مبدل منه، معین باشد. اگر مبدل منه معین نباشد عنوان بدل محقق نمی‌شود. مطلب تا اینجا واضح است.

ما در اصول گفتیم قصد تمیز شرط نیست و دلیلی ندارد. البته در تحقیق می‌آید مطلبی. تمیز جایی بود که عبادت مستقلی باشد. بدل مقوم به قصد مبدل منه هست. تا مبدل منه نباشد، عنوان بدل محقق نمی‌شود. اینجا قصد مبدل المنه که جزء معنای بدلیت هست، لازم است.

 

مساله سیزدهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٣ : إذا قصد غاية فتبين عدمها بطل ، وإن تبين غيرها صح له إذا كان الاشتباه في التطبيق وبطل إن كان على وجه التقييد.[5] اگر مکلف قصد کند یک غایتی را، مثلاً قصد کند نماز ظهر را، و کشف شود عدمش، تیمم کرد و دید که وقت نماز ظهر نرسیده، تیمم قبل از وقت نیست. فتبين عدمها بطل. باطل است. برای اینکه غایت که قصد شده بود، قید بود برای تیمم، قیدی هم که خلاف واقع درآمد، تیمم باطل است. وإن تبين غيرها صح له إذا كان الاشتباه في التطبيق. و اگر کشف شود غیر آن غایت، صحیح است برای آن غیر. مثلاً تیمم کرده است برای اینکه نماز واجب الآن انجام بدهد، بعد این تیمم را که انجام داد، دید که نماز مسجد، نماز واجب نیست بلکه نماز مستحب است. در مدینه رفت، در مکه رفت، وضو گرفت یا تیمم کرد که برود نماز بخواند نماز واجب را. طرح شد که نماز واجب نیست نماز مستحب است. این صحیح است. إذا كان الاشتباه في التطبيق صحیح است اگر اشتباه در تطبیق باشد. وبطل إن كان على وجه التقييد.

فرق است بین تقیید و تطبیق

در صورتی که تقیید باشد، مثلاً فرد نیت می‌کند که من تیمم می‌کنم برای همین نمازی که الآن برایم واجب است، مقیداً به همین نماز. تیمم مقید به همین غایت است. اگر در تیممش تقییدی در کار بود، در این صورت اگر خلافش کشف بشود، تیمم باطل است. چرا؟ چون مقید بوده است تیمم به قیدی که با انتفاع آن قید، خود مقید منتفی است. یا به عبارت دیگر خود تیمم دارای خصوصیتی بوده که آن خصوصیت در أصل تحقق تیمم دخل داشته و آن خصوصیت بر خلاف واقع درآمده، تیمم باطل است. تا اینجا واضح است. و اما اگر تطبیق باشد، یک صورت تطبیق راحت است در صورت بعدی یک مقدار مشکل است. تطبیق این است که طرف تیمم می‌کند برای این که نماز مستحب بخواند، نماز مستحب مثلاً پیشاپیش أذان روز جمعه است. تیمم را که انجام داد، کشف شد که دیگر وقت نماز مستحب نیست. ولی وقت نماز واجب و نماز جمعه است، در این صورت اشتباه در تطبیق کرده، وظیفه‌اش با واقع مطابق است. تیمم برای نماز جمعه درست بوده، تیمم برای نماز مستحب درست نبوده. کشف خلافش کشف خلافی است که در حقیقت اشتباه در تطبیق است. آن موقع که تیمم می‌کرد باید برای نماز جمعه تیمم می‌کرد و او تیمم کرده برای نافله، اشتباه در تطبیق است.

سوال:

جواب: نیت نافله، خودِ نیت مساوی با تقیید نیست. تقیید آن است که یک عمل عبادی را به صورت مقید، قطعاً غایت را قید قرار بدهد. و خود تیمم را قربت الی الله برای یک عمل عبادی بدون اینکه صورت تقیید داشته باشد، صورت تقیید یک معونه‌ی اضافی می‌طلبد، صورت، صورت تقیید نیست. فقط اشتباه در تطبیق بوده.

مساله چهاردهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٤ : إذا اعتقد كونه محدثاً بالحدث الأصغر فقصد البدلية عن الوضوء فتبين كونه محدثاً بالأكبر فإن كان على وجه التقييد بطل، وإن أتى به من باب الاشتباه في التطبيق أو قصد ما في الذمة صح، وكذا إذا اعتقد كونه جنباً فبان عدمه وأنه ماس للميت مثلا.[6] در اینجا اشتباه در تطبیق، وضعیت خطیری به خود می‌گیرد. اگر مکلف اعتقاد داشته باشد که مُحدث به حدث اصغر است، و قصد کرد بدلیت را. بدل از حدث أصغر، بدل از وضو فتبين كونه محدثاً بالأكبر این فرد بعد از اینکه تیمم کرد بدل از وضو، کشف شد که محدث به حدث اکبر بوده، فإن كان على وجه التقييد بطل. اگر به صورت تقیید بوده است، باطل است. سرّش را گفتیم که در تقیید تیمم دو جزء دارد. یعنی یک جزئش خود عمل است یک جزئش تقیدش است. در صورتی که تقید با واقع تطبیق نکند، جزء آن عمل محقق نشده، پس تیمم محقق نمی‌شود در تیمم مقید. اما اگر می‌فرماید اشتباه در تطبیق باشد؛ وإن أتى به من باب الاشتباه في التطبيق أو قصد ما في الذمة صح. اگر از باب اشتباه در تطبیق باشد. اشتباه در تطبیق این است که فرد که محدث به حدث اکبر بوده، در واقع اشتباه کرده، فکر کرده است که آن مُحدث به حدث اصغر است. اشتباه در تطبیق. و آنگاه بدل از حدث اصغر تیمم انجام داده، تقییدی نیست. فقط اشتباه در تقیید است. اینجا می‌گوید تیممش صحیح است. البته قول بر خلاف هم هست که گفته می‌شود اینجا هم تیمم باطل است چون مبدل منه در واقع غسل بوده انجا در قصد این مکلف مبدل منه وضو بود و قصدی که مبدل منه اش غسل باشد، اشتباهاً وضو قصد بشود مجزی نخواهد بود و شک در اجزاء می‌شود لذا اینجا هم در صورت اشتباه در تطبیق هم باید تیمم اعاده بشود و دلیل بر اجزاء وجود ندارد.

تحقیق در مساله

رأی سید را فهمیدیم. اشکالی که در متن هم گفته شده بود برای شما گفتیم ولیکن آنچه که تحقیق به نظر می‌رسد مطابق احتیاط این است که این تیمم، اعاده شود چون اشتباه در تطبیق در حدی است که تیمم بدل از وضو در عوض تیمم بدل از غسل واقع شده است و اجزاء مشکل خواهد داشت. أحوط این است که این تیمم هم اعاده شود.

وكذا إذا اعتقد كونه جنباً فبان عدمه وأنه ماس للميت مثلا. این هم همان اشتباه در تطبیق یا تقیید، همان وضعیت تطبیق و تقیید را اینجا هم شما در نظر بگیرید. کسی اعتقاد دارد که جنب بوده، غسل کند و بدل از آن غسل، باید تیمم کند. و کشف شده است عدم این حدث و کشف شده است که این فرد میّت داشته، در این صورت هم اگر اشتباه در تطبیق باشد صحیح است و اگر تیمم بر وجه تقیید باشد، باطل است. سرش را گفتیم بر اساس مبنای سید و إحتیاطی که در این رابطه به نظر می‌آمد گفته شد که مسئله از این قرار است.

مثالی که در آخر این مسئله گفته شده است؛ در تطبیق و تقیید این است که مکلف اعتقاد دارد که جنب است، تیمم می‌کند بدل از غسل جنابت، ولی کشف می‌شود که غسل جنابت در عهده‌اش نبوده، غسل مسح میت بوده، باید بدل از غسل میت تیمم را انجام می‌داد این هم کشف خلافی است که دو صورت دارد اگر بر وجه تقیید تیمم صورت گرفته باشد، تیمم باطل است. اگر بر وجه تطبیق یا از باب اشتباه در تطبیق باشد، تیمم باطل نیست، چرا؟ چون بدنه‌ی تیمم درست است خود تیمم صحیح است و آن غایتی که آلان اشتباه شده است هم در واقع تیممی لازم داشت، خود تیمم درست، و آن غایتی که در واقع الآن بدون اختیار با آن غایت یا با آن موجب تطبیق شده است، آن هم تیممی را لازم داشت، در این صورت اشتباه تطبیق موجب بطلان نمی‌شود و عمل صحیح است. آنچه که در متن آمده و آنچه که در استناد این متن ممکن بود این بود که برای شما گفتم اما تحقیق هم این شد که در صورت تقیید و تطبیق إحتیاط این است که تیمم إعاده شود و إکتفاء به آن تیمم نشود.

مساله پانزدهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٥ : في مسح الجبهة واليدين يجب إمرار الماسح على الممسوح ، فلا يكفي جرّ الممسوح تحت الماسح ، نعم لا تضر الحركة اليسيرة في الممسوح إذا صدق كونه ممسوحا.[7]

در مسح ید به جبهه، لازم است می‌فرماید واجب است که ماسح که دست آدم هست روی ممسوح به این صورت کشیده بشود. نه اینکه ممسوح که جبهه هست، زیر ماسح جبر و حرکت کند و ماسح ثابت باشد و ممسوح متحرک. این درست نیست. چرا؟ وجهی نصّی در این رابطه از ظاهر نصوص بیانیه هم می‌توان استفاده کرد، مضافاً بر آن وضعیت طبیعی و مسح طبیعی به این صورت هست، که ما ماسح یعنی روی ممسوح مسح کند از کجا تا به کجا. بنابراین عکسش خلاف اصل و خلاف ظاهر نصوص بیانیه هست و باطل و اگر عملی به آن صورت انجام بگیرد، از اجزاء و قاعده‌ی اجزاء خبری در دست نخواهد بود. بنابراین اگر چنانچه ممسوح در حال مسح کردن حرکت کمی انجام بدهد یا مقداری سر آدم رو به بالا تکان بخورد که صدق مسح و صدق جر ممسوح نکند، اشکالی ندارد. این مطلب هم تا اینجا کامل شد. برای سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo