< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /فصل فی کیفیة التیمم و أمر الثالث و مستندات بحث و اقوال فقها و نصوص

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و السلام علی عباده الذین الصطفی و الصلاة و السلام علیک یا مولای یا أباصالح المهدی و رحمة الله و برکاته

 

فصل في كيفية التيمم

الثالث: مسح تمام ظاهر الكف اليمنى بباطن اليسرى ثم مسح تمام ظاهر اليسرى بباطن اليمنى من الزند إلى أطراف الأصابع ، ويجب من باب المقدمة إدخال شيء من الأطراف ، وليس ما بين الأصابع من الظاهر فلا يجب مسحها ، إذ المراد به ما يماسه ظاهر بشرة الماسح ، بل الظاهر عدم اعتبار التعميق والتدقيق فيه ، بل المناط صدق مسح التمام عرفا.[1] در این أمر سوم که از أمور مربوط به کیفیت تیمم هست، سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که أمر سوم یا جزء سوم از اجزاء تیمم، مسح تمام ظاهر کف یوماست از زند مثلاً به این صورت. یعنی از مچ روی دست راست با کف دست چپ و بعد هم روی دست چپ با کف دست راست تا آخر. این کیفیت تیمم هست. در این رابطه ابتداعاً مستند این حکم را باید بیان کنیم، آنگاه حکم بر خلاف و نصّی بر خلاف هم یا نصّی که معارض این مستند هست هم داریم که باید بررسی بشود.

امّا مستند این حکم که مسح تمام ظاهر کف یمنی هست

صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: اصل مسح دست که از امور متسالم علیه و ضروری دین هست، ولی معروف بین اصحاب این است که مسح از مچ تا آخر انگشتان باشد.[2] سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب ناصریات که در ضمن جوامع فقهیه به چاپ رسیده است، ص 274 می‌فرماید که این حکم مورد اجماع هست، و یقال انه من دین الامامیه.[3] و گفته می‌شود که این حکم از دین امامیه هست. یعنی مذهب امامیه بر این است که تیمم از مچ به سمت انتهای انگشتان انجام بگیرد.

نصوص در باب این حکم که مسح تمام ظاهر کف یمنی هست

متن روایت: وعنه، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن حماد بن عثمان عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول، وذكر التيمم وما صنع عمار، فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه، ولم يمسح الذراعين بشئ.[4] صحیحه‌ی زراره هست. در این صحیحه‌ی زراره آمده است که امام باقر(ع) تیمم را برای سائل برای خود همین زراره شرح داده منتها به صورت بیانیه، یعنی عملی. سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول، وذكر التيمم وما صنع عمار، فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه آنگاه کفّین خودش را مسح کرد و وجهش را مسح کرد و کفین خودش را، که فقها استفاده کرده‌اند که این مسح کفین ترتیب طبیعی‌اش همین است که باید توسط دست چپ روی دست راست و توسط کف دست راست روی دست چپ مسح بشود.

متن روایت دیگر: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن صفوان، عن الكاهلي قال: سألته عن التيمم قال: فضرب بيده على البساط فمسح بهما وجهه، ثم مسح كفيه إحديهما على ظهر الأخرى. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب. أقول: الغرض بيان كيفية التيمم لا ما يتيمم به، ويحتمل كونه إشارة إلى جواز التيمم بالغبار الموجود في البساط ونحوه عند الضرورة.[5] روایت حسنه گفته می‌شود یا صحیحه. محمد ابن یعقوب عن محمد ابن یحیی، تا اینجا می‌شود صحیحه. عن محمد ابن حسین، این هم توثیق دارد عن صفوان که همین صفوان معروف است. عن الکاهلی که حسنه یا صحیحه است. عن الاقل سند معتبر است. قال: سألته عن التيمم قال: فضرب بيده على البساط. منظور از بساط یعنی زمین هموار، بساط مسبوط نه ..، فمسح بهما وجهه، ثم مسح كفيه إحديهما على ظهر الأخرى. این دیگر واضح است. در عربی می‌شود پشت دست، با روی دست و با کف دست، پشت دست دیگر خودش را مسح کرد. دلالت واضح است و سند هم کامل است.

متن روایت دیگر: محمد بن إدريس في (آخر السرائر) نقلا من كتاب (نوادر) أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن عبد الله بن بكير، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: أتى عمار بن ياسر رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله إني أجنبت الليلة فلم يكن معي ماء، قال: كيف صنعت؟ قال: طرحت ثيابي وقمت على الصعيد فتمعكت فيه، فقال: هكذا يصنع الحمار، إنما قال الله عز وجل: (فتيمموا صعيدا طيبا) فضرب بيديه على الأرض ثم ضرب إحديهما على الأخرى، ثم مسح بجبينه ثم مسح كفيه كل واحدة على الأخرى، فمسح اليسرى على اليمنى، واليمنى على اليسرى. أقول: ويأتي ما يدل على ذلك. [6] موثقه‌ی زراره آن هم از امام باقر(علیه السلام) در ضمن حدیثی که بیانیه است. این دیگر ظاهر نیست، صریح است. فضرب بيديه على الأرض ثم ضرب إحديهما على الأخرى، ثم مسح بجبينه ثم مسح كفيه كل واحدة على الأخرى، فمسح اليسرى على اليمنى، واليمنى على اليسرى. مستند کامل. نص صریح، مضافاً بر اجماعی که آن هم آنچه در حافظه‌ی من هست، این است که شهید ثانی می‌فرماید، ضمن یک بحثی که اجماعی را که سید علم الهدی اعلام کند، دیگر چقدر از اعتبار بالا برخوردار باشد. این متن هم از لحاظ مستند بلااشکالٍ هست. حالا می‌رسیم به دو تا نکته‌ی دیگر؛ یکی مسح از زند که یک رأی مخالفی هم دارد که تا مرفق باشد. و یک روایتی هم که آمده است که پشت دست یا روی دست را یک مقداری اضافه کند قلیلاً. این دو تا مطلب را که بررسی کنیم، این حکم کامل می‌شود.

می‌فرماید: مسح تمام ظاهر الكف اليمنى بباطن اليسرى ثم مسح تمام ظاهر اليسرى بباطن اليمنى من الزند إلى أطراف الأصابع ، ويجب من باب المقدمة إدخال شيء من الأطراف ، وليس ما بين الأصابع من الظاهر فلا يجب مسحها ، إذ المراد به ما يماسه ظاهر بشرة الماسح ، بل الظاهر عدم اعتبار التعميق والتدقيق فيه ، بل المناط صدق مسح التمام عرفا

أقوال فقهاء و نص(روایت) در رابطه الزند - یجب مسح من الزند- مسح تیمم از مچ است

محقق ثانی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: يجب المسح من الزند باتّفاق الأصحاب.. و يجب تقديم اليمنى على اليسرى بإجماعنا.[7] واجب است مسح از مچ تا آخر انگشتان به اتفاق اصحاب. مطلب بعدی باید از زند باشد، از مچ، از مرفق نباشد که عامه می‌گویند. ابناء عامه تیمم را از مچ انجام می‌دهد. ابناء عامه تیمم از مرفق اعلام می‌کند، امامیه از مچ، دلیلی که در این رابطه داریم که مستند است برای اینکه بگوییم تیمم مسح از زند هست. دلیل بر این مطلب؛ 1. اتفاق بر اصحاب هست، 2. صحیحه‌ی زراره. متن روایت: وعنه، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن حماد بن عثمان عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول، وذكر التيمم وما صنع عمار، فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه، ولم يمسح الذراعين بشئ.[8] این بیان نصّی است که بر اساس این نصّ اعتماد شده است و شبهه‌ای در آن وجود ندارد. امّا گفته می‌شود بلکه مسطّر هم هست که شیخ صدوق قدس الله نفسه الزکیه در باره‌ی مقدار و محلّ تیمم کفّین گفته است که تا زراعین باشد. تا مرفق باشد. متن روایت دیگر: وعنه، عن ابن سنان، عن ابن مسكان عن ليث المرادي، عن أبي عبد الله عليه السلام في التيمم قال: تضرب بكفيك على الأرض مرتين، ثم تنفضهما وتمسح بهما وجهك وذراعيك.[9] حدیث هم متأسفانه یا خوشبختانه صحیحه است. این صحیحه دیگر بیانیه نیست، دستور است. دیگر با این بیان، بیان را نمی‌شود تغییرش داد، زراعین. سند هم درست است و متن هم صریح. متن روایت دیگر: وعنه، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن التيمم فضرب بكفيه الأرض، ثم مسح بهما وجهه ثم ضرب بشماله الأرض فمسح بها مرفقه إلى أطراف الأصابع، واحدة على ظهرها، وواحدة على بطنها، ثم ضرب بيمينه الأرض، ثم صنع بشماله كما صنع بيمينه، ثم قال: هذا التيمم على ما كان فيه الغسل، وفي الوضوء الوجه واليدين إلى المرفقين، وألقى (أبقى) ما كان عليه مسح الرأس والقدمين فلا يؤمم بالصعيد. أقول: مسح الوجه واليدين إلى المرفقين محمول على التقية، لموافقته لمذهب العامة، ومخالفته الأحاديث الكثيرة السابقة والآتية، ذكره الشيخ وغيره[10] این حدیث هم صحیحه‌ی محمد ابن مسلم است. در این دو تا حدیث معتبر که از لحاظ سند هم درست بود، از لحاظ دلالت هم در حدّ صریح مشکلی در رابطه‌ی با سند و دلالتش نداریم.

اما جمع بین این دو تا روایت

به چه صورت ممکن باشد؛ سیدالاستاد قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را که بحث می‌کند می‌فرماید روایت که سند و دلالتش کامل، شیخ صدوق هم فرموده است، ولی فتوا از شیخ صدوق دیده نمی‌شود. بیانی کرده، گویا مدلول روایت را فرموده باشد. این دو دسته از روایات، روایات بیانیه، مخصوصاً روایت صحیحه‌ی زراره، حدیث شماره 5 باب 11 که تصریح داشت که مسح تا زند است نه زراعین. جمع بین این دو دسته به چه صورت ممکن است. کار اصولی در این مورد جا ندارد. نه اطلاق تقییدی است، نه عام و خاصی است، نه ظاهر و مسحی است. هر دو نصّ است می‌گوید غیر از زراعین، مقابل هم می‌گوید علی المرفق، هر دو نصّ هست، چکارش کنیم. تعارض کامل می‌شود. ما برای رفع تعارض، تا کیفیت نصّ ظاهر به پیش می‌رویم که اگر نصّ بود، مقدم بر ظاهر بشود. هر دو که نصّ بود چاره‌ای جز این نداریم که بگوییم تعارض محقق است. و مراجعه کنیم به مرجحات باب تعارض. به مرجحات باب تعارض که مراجعه کنیم، به طور واضح مرجحات مشهود است. آن فتوا، آن نصّی که تیمم را تا مرفق اعلام می‌کند، موافق عامه است. موافقت عامه بودنش واضح و روشن است و امّا موافقت کتاب از این سو می‌تواند به نحوی در اختیار ما باشد. مثلاً به عبارت دیگر می‌توانیم بگوییم موافقت کتاب برای رأی به مسح تا زند امکان دارد. به این صورت گفته می‌شود که در آیه آمده است منهُ یعنی از دست، تمام دست نیست. بعد از منهُ کلمه‌ی باء آمده است ﴿فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ﴾ [11] کلمه‌ی باء برای تبعیض هست. یعنی نه به همه‌ی وجه، نه به همه‌ی ید، معلوم است که بعض ید هست. شهید قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: بعد از که بعض ید مراد بود، بعض انگشتان هست، مچ هست و آرنج هم هست، شانه هم هست. چهار مورد دارد. قدر متیقن بر اساس فهم عرف همان مچ و زند هست، لذا حمل بر قدر متیقن که بشود، موافقت کتاب هم نسبت به این رأی اتباع آل البیت به دست می‌آید. پس موافقت کتاب از این سو و موافقت عامّه از طرف مقابل، مسئله حل می‌شود که در این تعارض مرجحات وجود دارد.[12] أضف إلی ذلک که گفته می‌شود از اساس این روایت در مقام بیان نیست، لذا گفتند که این روایت وضعیت بیانیه ندارد. بیانیه که نداشت در مقام بیان نیست. در مقام تقیه باشد. از اساس اگر در مقام تقیه بود، دیگر ما به مشکلی بر نمی‌خوریم. بنابراین آنچه که در متن آمده است اجماع و اتفاق اصحاب و موافقت با کتاب و نصّ صریح زراره که فرمود ولم یمسح زراعین بشیءٍ؛ مطلب تا اینجا تمام.[13]

اما نکته‌ی دیگر

روایتی هم آمده و بعضی از فقها هم گویا اظهارنظری کرده‌اند مبنی بر اینکه قلیلاً بعد از کفّین مقداری باید تیمم و مسح بشود، این روایتی که گفته است. متن روایت: محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم عن داود بن النعمان قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن التيمم فقال: إن عمارا أصابته جنابة فتمعك كما تتمعك الدابة، فقال له رسول الله صلى الله عليه وآله وهو يهزأ به: يا عمار تمعكت كما تتمعك الدابة؟! فقلنا له: فكيف التيمم؟ فوضع يديه على الأرض ثم رفعهما فمسح وجهه ويديه وفوق الكف قليلا.[14] صحیحه‌ی معتبره‌ی داود ابن نعمان؛ از امام صادق(علیه السلام) در انتهای این حدیث آمده کیف تیمم سؤال شد فوضع يديه على الأرض ثم رفعهما فمسح وجهه ويديه وفوق الكف قليلا. این یک رأی سومی هم به اصطلاح در اینجا وجود دارد که گفته می‌شود بعضی از فقها نسبتی به فقیه حلّی داده شود که این مطلب را اعلام کرده است. اما علاج این روایت و این فتوا به آن مشکلی نیست که نسبت به روایات مسح تا مرفق داشتیم، چرا؟ برای اینکه این روایت مفادش این می‌شود که بالاتر از مچ، یک مقدار کمی بگیرد به عنوان مقدمه‌ی علمیه. مسح که وجهی داشت و راه‌حلی داشت، دیگر این رأی و این نصّ نه مخالفت بلکه تأیید بر مطلب و تأکید خواهد بود. مسئله‌ی تیمم نسبت به کفین تا زند، اجماعاً و نصّاً تا به اینجا کامل شد.

ادامه کلام صاحب عروة

ويجب من باب المقدمة إدخال شيء من الأطراف. نظر و نگاهی دارد به آن رأی سوم. ويجب من باب المقدمة إدخال شيء من الأطراف یک کمی از زند بالاتر تا اطمینان حاصل بشود مقدمه‌ی علمیه که کل روی دست زیر پوشش مسح قرار گرفته است. وليس ما بين الأصابع من الظاهر فلا يجب مسحها ،مابین انگشتان، مورد مسح، فلا يجب مسحها. مسح آن مابین الاصابه واجب نیست، چرا؟ دلیلش را خود سید می‌فرماید إذ المراد به ما يماسه ظاهر بشرة الماسح برای اینکه منظور از مسح این است که مسح همان ظاهر پشت و روی دست را پوشش بدهد. وسط انگشتان دیگر ظاهر روی دست، یا ظاهر پشت دست نیست. بله بل الظاهر عدم اعتبار التعميق والتدقيق فيه بلکه ظاهر این است که تعمیق و تدبیق هم در این مسح لازم نیست. یعنی یک دقتی که لایه‌ها و پوستها مانع شده باشد و بعضی‌ جاها نگرفته باشد. ولی با یک دقت یا یک مقدار محکم‌تر و عمیق‌تر، لازم نیست، یک مسحی که صدق کند مسح صورت گرفت. بل المناط صدق مسح التمام عرفا. بلکه مناط و ملاک برای صحت این مسح این است که صدق عرفی بکند. عرفاً با کف دست راست که پشت دست چپ را همین‌طور بکشیم، کافی است که گفته می‌شود مسح صدق کرده است. دقت و تعمیق و وسوسه راه ندارد. این امور، اموری بود که در حقیقت بیان کرد، اجزاء تیمم را، تیمم از لحاظ ماهیتی متشکل از دو قسمت است. یک قسمت اجزاء تیمم است قسمت دیگر شرائط تیمم هست. اجزاء گفته شد مثل اجزاء وضوء، اما شرایط تیمم را الآن واردش می‌شویم.

سوال:

جواب: در این رابطه این دقت را به کار ببرید. بیانیه عمل راوی نیست، بیانیه عمل امام است که در آن روایت بیانیه که درباره‌ی نماز آمده است که مثال زدنی است، که امام صادق نماز را با تمام اجزاء و حرکات خودش انجام داد و فرمود هکذا صل یا حماد؛ بیانیه، یعنی هیئت عمل را خود امام عملاً انجام می‌دهد. بیانیه کار حکم و عمل را امام ارائه می‌دهد در عمل. آن اتقانش بیشتر از لفظ هست، لفظ امکان دارد که اطلاقی، تقییدی، تعلیل و توجیهی، تصریح و ظهوری در کار داشته باشد. اما بیان که دیگر قدر متیقن عمل را برای مکلف بیان می‌کند، هیچ ابهامی درش وجود ندارد. کلام راوی نیست، عمل، عمل راوی نیست فوضع يديه على الأرض ثم رفعهما فمسح.

سوال:

جواب: شما برگشتید به اصل تعارض. ما دو دسته از روایات را که بررسی کردیم، شما آن روایتی را که خصوصیت دارد بهش اشاره می‌کنید، ما روایات را در کل به دو دسته تقسیم کرده‌ایم. روایتی که متضمن تیمم تا مرفق هست، و روایاتی که متضمن تیمم با زند هست. و جمعشان را گفتیم که امکان ندارد و تعارض می‌شود و کار به مرجح و بعد گفتیم حمل بر تقیه.

برای سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


[3] مسائل الناصريات، السید الشریف المرتضی، ص274 .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo