< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /فصل فی کیفیة التیمم و شروط اول و دوم به همراه أدلة و نصوص

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و السلام علی عباده الذین الصطفی و الصلاة و السلام علیک یا مولای یا أباصالح المهدی و رحمة الله و برکاته

 

فصل في كيفية التيمم

ويجب فيه أمور :الأول : ضرب باطن اليدين معاً دفعة على الأرض ، فلا يكفي الوضع بدون الضرب ، ولا الضرب بإحداهما ولا بهما على التعاقب ولا الضرب بظاهرهما حال الاختيار ، نعم حال الاضطرار يكفي الوضع ، ومع تعذر ضرب إحداهما يضعها ويضرب بالأخرى ، ومع تعذر الباطن فيهما أو في إحداهما ينتقل إلى الظاهر فيهما أو في إحداهما ، ونجاسة الباطن لا تعد عذراً فلا ينتقل معها إلى الظاهر. الثاني : مسح الجبهة بتمامها والجبينين بهما من قصاص الشعر إلى طرف الأنف الأعلى وإلى الحاجبين ، والأحوط مسحهما أيضاً ، ويعتبر كون المسح بمجموع الكفين على المجموع ، فلا يكفي المسح ببعض كل من اليدين ولا مسح بعض الجبهة والجبينين ، نعم يجزئ التوزيع فلا يجب المسح بكل من اليدين على تمام أجزاء الممسوح. الثالث : مسح تمام ظاهر الكف اليمنى بباطن اليسرى ثم مسح تمام ظاهر اليسرى بباطن اليمنى من الزند إلى أطراف الأصابع ، ويجب من باب المقدمة إدخال شيء من الأطراف ، وليس ما بين الأصابع من الظاهر فلا يجب مسحها ، إذ المراد به ما يماسه ظاهر بشرة الماسح ، بل الظاهر عدم اعتبار التعميق والتدقيق فيه ، بل المناط صدق مسح التمام عرفا.[1]

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه هفت تا أمر را به عنوان شروط اصلیِ تیمم ذکر می‌کنند؛ و سه أمر از أموری که واجب است در تیمم رعایت شود را مطرح می کند. شرط اول گفته شد. همان ضرب باطن اليدين معاً دفعة على الأرض بود که گفتیم.

دومین مورد از مواردی که واجب است در تیمم رعایت شود

الثاني : مسح الجبهة بتمامها والجبينين بهما من قصاص الشعر إلى طرف الأنف الأعلى وإلى الحاجبين ، والأحوط مسحهما أيضاً ، ويعتبر كون المسح بمجموع الكفين على المجموع ، فلا يكفي المسح ببعض كل من اليدين ولا مسح بعض الجبهة والجبينين ، نعم يجزئ التوزيع فلا يجب المسح بكل من اليدين على تمام أجزاء الممسوح. أمر دوم از اموری که واجب است در تیمم رعایت بشود، این است که مسح الجبهة جبهه یعنی پیشانی، به بتمامها مسح بشود و جبین هر دو طرف صورت که گونه‌ها می‌گوییم؛ والجبينين بهما من قصاص الشعر إلى طرف الأنف الأعلى وإلى الحاجبين من قصاص شعر از رستنگاه موی سر تا وصل بشود به قسمت بالای بینی و ابرو، والأحوط مسحهما أيضاً و أحوط این است که هر دو ابرو هم مسح بشود. این فتوای سید است و شرط اصلی و امری که در وجوب تیمم نقش دارد و جزء واجبات تیمم هست، مثل واجبات وضوء. این مسح جبهه را الان که عنوان کردیم به طور طبیعی فتوا را هم که فهمیدیم ادلّه‌ی این امر باید بیان بشود.

أقوال فقهاء در مورد تیمم و مسح پیشانی و جبین تا طرف بینی و گونه ها

از لحاظ اقوال گفته می‌شود که این مطلب مورد اتّفاق هست. شاهد این مدّعا شهید قدس الله نفسه الزکیه که می فرماید: مسح الجبهة من قصاص الشعر الى طرف الأنف الأعلى، و هذا القدر متفق عليه بين الأصحاب. و أوجب الصدوق مسح الحاجبين أيضا و لا بأس به.[2] مسح در تیمم به این اندازه، یعنی پیشانی تا دو تا گونه‌ی طرفین پیشانی. بعد از اینکه شهید فرمودند، از لحاظ اقوال ما بحثی نداشته باشیم. صاحب جواهر هم قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: فمنه الجبهة من القصاص أي الطرف الأعلى من الأنف إجماعا محصلا ومنقولا مستفيضا بل متواتراً. [3]

نصوص در مورد تیمم و مسح پیشانی و جبین تا طرف بینی و گونه ها

کتاب وسائل جلد 2 باب 11 از ابواب تیمم نصوصی است که در حقیقت قسمت اعظم بیانیه است. اشاره شد قبلاً که نصوص بیانیه آن است که امام عمل را خودش برای مکلّف عملاً انجام بدهد. نصوص بیانیه در این رابطه آمده است. اما این نصوصی که می‌بینیم در این نصوص سه عنوان ارائه می‌شود؛ عنوان اول: در این نصوص آمده است با مسح الوجه عنوان دوم آمده است؛ مسح الجبین یا جبینین. عنوان سوم آمده است؛ مسح الجبهة. ما باید از این نصوص مطلوبمان را به دست بیاوریم. مطلوبمان آنچه که در کتاب آمده است، مسح جبهة است و جبینین.

 

عنوان اول: نصوص در مورد مسح الوجه

متن روایت اول: وعن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن أبي أيوب الخزاز، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن التيمم، فقال: إن عمارا أصابته جنابة فتمعك كما تتمعك الدابة، فقال له رسول الله صلى الله عليه وآله: يا عمار تمعكت كما تتمعك الدابة؟ فقلت له: كيف التيمم؟ فوضع يده على المسح، ثم رفعها فمسح وجهه، ثم مسح فوق الكف قليلا. وعنه، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن أبي أيوب مثله.[4] صحیحه أبي أيوب الخزاز. در مسلک ما و مسلک بعضی از اعاظم، حسنه‌ی ابی ایوب خزاز، چون علی ابن ابراهیم عن ابیه که نقل کند این مشکل را دارد. در این حدیث پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن حدیثی با عمار فرموده است کیفیت تیمم را. فوضع يده على المسح، ثم رفعها فمسح وجهه. این روایتی که درباره‌ی وجه آمده و سند هم صحیح، و عبارت هم دقیقاً کلمه‌ی وجه دارد. روایت دوم هم درباره‌ی هر یک از این سه عنوان، دو روایت را با سند معتبر نقل کنیم، کافی باشد. و بعد می‌رویم به سراغ جمع و تلفیق. روایت باز هم درباره‌ی همین قضیه‌ی عمار هست، که آن را گفتیم و تکرار نکنیم.

متن روایت دوم: وعنه، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن حماد بن عثمان عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول، وذكر التيمم وما صنع عمار، فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه، ولم يمسح الذراعين بشئ.[5] وعنه عن الحسین بن سعید عن فضالة ابن ایوب؛ (اینها را مکرر گفته‌ایم و در حافظه دارید) حسین ابن سعید اهوازی، فضالة ابن ایوب که از اجلا و ثقات هست، عن حماد، که حماد ابن عثمان از اصحاب اجماع هست، عن زراره قال سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول.. تا وضعیت تیمم را در حدیثی سؤال می‌کند و بعد می‌فرماید؛ فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه، (این روایت یادتان نرود که کارش داریم)؛ این هم تا اینجا بود.

عنوان دوم: نصوص در مورد مسح الجبین یا جبینین

عنوان دومی که در نصوص آمده است که تیمم ما مسح جبین صورت گرفته است.

متن روایت اول: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن صفوان، عن الكاهلي قال: سألته عن التيمم قال: فضرب بيده على البساط فمسح بهما وجهه، ثم مسح كفيه إحديهما على ظهر الأخرى. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب. أقول: الغرض بيان كيفية التيمم لا ما يتيمم به، ويحتمل كونه إشارة إلى جواز التيمم بالغبار الموجود في البساط ونحوه عند الضرورة.[6] صحیحه‌ی کاهلی هم مستند دیگری است فمسح بهما وجهه، ثم مسح كفيه إحديهما على ظهر الأخرى.

متن روایت دوم: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن زرارة قال: قال أبو جعفر عليه السلام: قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله ذات يوم لعمار في سفر له: يا عمار بلغنا أنك أجنبت، فكيف صنعت؟ قال: تمرغت يا رسول الله في التراب، قال: فقال له: كذلك يتمرغ الحمار أفلا صنعت كذا، ثم أهوى بيديه إلى الأرض فوضعهما على الصعيد، ثم مسح جبينه (جبينيه) بأصابعه وكفيه إحديهما بالأخرى، ثم لم يعد ذلك.[7] اما درباره‌ی مسح جبین روایت شماره‌ی 8 که رسول الله(ص) فرموده‌اند، مسح جبينه (جبينيه)، درباره‌ی این جبینین روایت دومی هم در همین کتاب در همین باب آمده است.

متن روایت سوم: محمد بن إدريس في (آخر السرائر) نقلا من كتاب (نوادر) أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن عبد الله بن بكير، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: أتى عمار بن ياسر رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله إني أجنبت الليلة فلم يكن معي ماء، قال: كيف صنعت؟ قال: طرحت ثيابي وقمت على الصعيد فتمعكت فيه، فقال: هكذا يصنع الحمار، إنما قال الله عز وجل: (فتيمموا صعيدا طيبا) فضرب بيديه على الأرض ثم ضرب إحديهما على الأخرى، ثم مسح بجبينه ثم مسح كفيه كل واحدة على الأخرى، فمسح اليسرى على اليمنى، واليمنى على اليسرى. أقول: ويأتي ما يدل على ذلك.[8]

متن روایت چهارم: وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن صفوان، عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبي عبد الله عليه السلام أنه وصف التيمم فضرب بيديه على الأرض ثم رفعهما فنفضهما، ثم مسح على جبينيه وكفيه مرة واحدة.[9] این روایت حسنة عمروبن أبی المقداد هست. هم مسح وجه و هم مسح جبهه سند معتبر روایی دارد. هر کدام سه تا روایت برایش گفته شد و شما هم محبت فرمودید. اما عنوان اصلی که ما به دنبالش هستیم، که مسح جبهه باشد، این را از کجا پیدا کنیم؟ روایت شماره سه از همین باب 11. متن روایت: وعنه، عن أبيه، وعن علي بن محمد، عن سهل بن زياد جميعا، عن أحمد ابن محمد بن أبي نصر، عن ابن بكير، عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن التيمم فضرب بيده على الأرض ثم رفعها فنفضها، ثم مسح بها جبينه وكفيه مرة واحدة.ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب، ورواه أيضا عن المفيد، عن أحمد بن محمد عن أبيه عن الصفار، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن أحمد بن محمد، عن ابن بكير، إلا أنه قال: ثم مسح بهما جبهته. أقول: الظاهر أن المراد كون المسح وقع مرة واحدة، فلا يدل على وحدة الضرب.[10] موثقه‌ی زراره هست، موثقه‌ی زراره هم یک موثقه‌ای است که از اعتبار بالای برخوردار است. که ابن بکیر از زراره نقل می‌کند چون ابن بکیر خودش امامی نیست می‌شود موثقه، هر چند از اصحاب اجماع هست، موثقه‌ای دارای اعتبار بالا، که بر اساس مبنای ما، موثقه با صحیحه در تعارض مشکل دارد یعنی مشهور این است که اگر صحیحه با موثقه تعارض بکند، از لحاظ سند، ترجیحی برای صحیحه قائل نمی‌شود. اما مبنای ما این بود که صحیحه مقدم می‌شود بر موثقه ولیکن بعضی موارد استثناء دارد. مثل موثقه‌ای که عقلی ابن بکیر باشد. موثقه‌ای که از صحیحه باشد چون از اصحاب إجماع هست و این سند در حدّ یک روایت صحیحه اعتبار دارد. سند معتبر و مضافاً بر این، این سند را می‌خوانم؛ سألت أبا جعفر عليه السلام عن التيمم فضرب بيده على الأرض ثم رفعها فنفضها، ثم مسح بها جبينه وكفيه مرة واحدة. و به روایت شیخ کلینی از شیخ مفید که در اینجا دیگر باز هم همان ابن بکیر در کار هست، در این روایت دیگر شیخ که از شیخ کلینی نقل شده است، آمده قال: ثم مسح بهما جبهته. از آنجا که در قواعد رجالی گفتیم که اگر نسخه بین نسخه‌ی شیخ و نسخه‌ی شیخ کلینی تعارض داشته باشد، الکافی أبضط؛ قاعده‌ی رجالی. بنابراین این نسخه، نسخه‌ی شیخ کلینی هست، هر چند شیخ در تهذیب نقل می‌کند ولی الشیخ کلینی. سند واضح هست و مطلب هم کامل. قال: ثم مسح بهما جبهته مطلب تمام. روایاتی که کلمه‌ی وجه دارد، متعدد است و کلمه‌ای که جبهةٌ دارد همین یک روایت است.

جمع بین روایات

الآن عملیات جمع که کار اصلی استدلال هست را چکار بکنیم؟ اگر چنانچه ما باشیم و این روایات؛ طبیعتاً بر اساس مبنای ما روایاتی که در حدّ چهار تا روایت صحیح و معتبر باشد، می‌شود؛ مستفیضه. و مستفیضه بر خبر واحد مقدّم است. چون قوّت اعتبارش بیشتر از قوّت اعتبار یک خبر واحد معتبر است. برخلاف مشهور که مشهور تا متواتر نشده باشد، مقدم نمی‌دانند. امّا اگر گفتیم این دو تا عنوان تعارض داشته باشند، کار به مشکل کشیده می‌شود. یعنی چه؟ متن ما فتوایی که در عروه آمده است، مشکل خواهد داشت. چون روایاتی که عنوان وجه را اعلام می‌کند، در حد استفاضه است. اما شما ان‌شاءالله الآن ذهنتان آماده شد که اینجا از آن مواردی است که جمع بین این روایات وجه و روایت جبهه، یک جمع بسیار واضح اصولی است. آن جمع؛ واضح است از باب حملّ مطلق بر مقید وجه، قطعاً مطلق است. تمام کل صورت و وجه را فرا می‌گیرد جبهه، قسمت خاصی از وجه هست از باب حمل مطلق بر مقیّد می‌گوییم منظور از وجه، همان جبهه است که حتی ادّعا می‌شود در استعمالات هم وجه به جبهه اطلاق بشود. تا این حد این حمل جا دارد که کل صورت انسان به حساب بیاید. پس این عنوان که خطرناک بود و روایاتش در حد استفاضه بود، به راحتی حل شد اگر آن قسمت دوم را هم شما همین‌طور زود جواب بدهید، خیلی خوشحال می‌شوم و می‌گویم رسیده‌اید در گردانه‌ی اجتهاد. فرق است بین گردانه‌ی استنباط و گردانه‌ی اجتهاد. گردانه‌ی اجتهاد این است که شما مبانیِ اجتهادی را می‌فهمید، آشنایی دارید و گردانه‌ی استنباط این است که مضافاً بر فهم، توان استخراج حکم را هم دارید. قسمتی از شما که الآن در گردانه‌ی اجتهاد هستید، اگر این سوال را هم مثل سوال اولی جواب دادید، خوشحالم می‌کنید. روایاتی که عنوان جبینین را اعلام می‌کنند، متعدد است. ولی در حد استفاضه ممکن است نباشد ولی متعدد و متعبر است. و روایاتی که فقط جبهه را بیان می‌کند، همان روایت معتبر و واحدی است اینجا آیا تعارض هست یا جمع؟ به یاد داشته باشید که در جمع هم تعارض هست منتها تعارض، تعارض بدوی است. نه تعارض مستقرّ، جمع که بشود، آن تعارض رفع می‌شود. در جهت رفعش چه می‌گوییم؟ درباره‌ی این مطلب که به شما گفته شد که روایات جبینین و روایات جبهه، چطوری جمع می‌شود؟ نکته‌ای را اشاره کردید که درست بود. که روایات بیانیه برای ما مطلب را کامل کرده است. مسح کرده است، امام باقر(علیه السلام) جبهه و جبینین خودش را، اما نکته‌ی اصلی یا وجه اصلی در این رابطه، همان‌طور که سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید این است که روایاتی که جبین را بیان می‌کند، در حقیقت حدود تیمم را بیان می‌کند که اگر جبهه، جبینین را نگوییم؛ ممکن است حد جبهه را تا اینجا بگیرند. جبینین را که گفتیم، حدود تیمم بیان شد، روایات بیانیه است، حدود تیمم بیان شده است. که جبینین جدای از جبهه، عند الفریقین مورد تیمم نیست. و باز هم أضف علی ذلک که جبینین اگر مسح بشود، به طور طبیعی وجه مسح نشده، وجه باشد، وجه قسمتی است که مواجهه است، ناصیه، پیشانی باید باشد. اگر بگوییم فقط جبینین، روبرو که وجه هست، (وجه یعنی مواجهه با روبه رو) روبه روی خود صورت انسان دیگر مورد بحث قرار نمی‌گیرد، اگر فقط جبینین باشد و جبهه نباشد. این دو تا اضافه را با آن فرمایش سیدناالاستادضمیمه کنید، مطلب کامل شد.[11]

در ادامه سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرمایدالثاني : مسح الجبهة بتمامها والجبينين بهما من قصاص الشعر إلى طرف الأنف الأعلى وإلى الحاجبين ، والأحوط مسحهما أيضاً ، ويعتبر كون المسح بمجموع الكفين على المجموع ، فلا يكفي المسح ببعض كل من اليدين ولا مسح بعض الجبهة والجبينين ، نعم يجزئ التوزيع فلا يجب المسح بكل من اليدين على تمام أجزاء الممسوح. شیخ صدوق قدس الله نفسه الزکیه مسح حاجبین را هم واجب اعلام می‌کند[12] و بعد می‌فرماید که ويعتبر كون المسح بمجموع الكفين على المجموع ، فلا يكفي المسح ببعض كل من اليدين ولا مسح بعض الجبهة والجبينين ، نعم يجزئ التوزيع فلا يجب المسح بكل من اليدين على تمام أجزاء الممسوح گفتم آن روایت یاد شما نرود. متن روایت: وعنه، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن حماد بن عثمان عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول، وذكر التيمم وما صنع عمار، فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه، ولم يمسح الذراعين بشئ. [13] صحیحه‌ی زراره، فوضع أبو جعفر عليه السلام كفيه على الأرض ثم مسح وجهه وكفيه، ولم يمسح الذراعين بشئ. متن روایت دیگر: وعنه، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن التيمم فضرب بكفيه الأرض، ثم مسح بهما وجهه ثم ضرب بشماله الأرض فمسح بها مرفقه إلى أطراف الأصابع، واحدة على ظهرها، وواحدة على بطنها، ثم ضرب بيمينه الأرض، ثم صنع بشماله كما صنع بيمينه، ثم قال: هذا التيمم على ما كان فيه الغسل، وفي الوضوء الوجه واليدين إلى المرفقين، وألقى (أبقى) ما كان عليه مسح الرأس والقدمين فلا يؤمم بالصعيد. أقول: مسح الوجه واليدين إلى المرفقين محمول على التقية، لموافقته لمذهب العامة، ومخالفته الأحاديث الكثيرة السابقة والآتية، ذكره الشيخ وغيره.[14] صحیحه‌ی محمد ابن مسلم. وعنه عن ابن أبی عمیر عن ابن أذينة ، ابن ابی عمیر را که همه می‌شناسید. إبن أذينة هم از اجلا و ثقات هست، اسمش هست عمر، عمربن أذينة عن محمد ابن مسلم. قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن التيمم فضرب بكفيه الأرض. این دلالت واضح دارد که مسح به کفین باشد.

ويعتبر كون المسح بمجموع الكفين على المجموع. مستند اصلی در این شرحی که سید می‌فرماید همان روایات بیانیه است. که در روایات بیانیه باب 11 و باب 12 امام کیفیت تیمم را به طور عملی برای راوی شرح می‌دهد. بنابراین همان‌طوری که در روایات بیانیه آمده است، مسح به مجموع کفین و مجموع هم با صدق عرفی، بر مجموع محل، انجام گیرد. فلا يكفي المسح ببعض كل من اليدين ولا مسح بعض الجبهة والجبينين ، مسح بعض دست مسح بعض جبهه و جبین، کافی نیست. نعم يجزئ التوزيع فلا يجب المسح بكل من اليدين على تمام أجزاء الممسوح. توزیع اشکال ندارد، با سمت راست جبهه و جبین راست، و دست چپ سمت چپ جبهه و جبین، توضیح اشکال ندارد همان مسح به کفین به حساب می‌آید. مستند؛ همان روایات بیانیه هست که برای شما گفتم و در این حکم پس از داشتن آن مستند درستی که در باب 12 و باب 11 از ابواب تیمم آمده است مشکلی در این رابطه نداریم به عنوان مثال، یک روایتی را درباره‌ی این مطلب برای شما یادآور بشوم. متن روایت: وعنه، عن القاسم بن عروة، عن ابن بكير، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام في التيمم قال: تضرب بكفيك الأرض ثم تنفضهما وتمسح بهما وجهك ويديك.[15] این روایت به طور کامل دلالت دارد. و هر دو کف دست باید مسح بشود، جبهه و جبینین. سند هم صحیح و این باب چندین روایتی دارد که بیان هم می‌کند کیفیت تیمم را، که از باب نمونه همین یک مورد را برای شما یادآور شده‌ام و در این رابطه اختلافی وجود ندارد بین اصحاب که صاحب جواهر فرمودند: إجماعا محصلا ومنقولا مستفيضا بل متواتراً. تا اینجا علی الاجمال این قسمت از بحث، منصوص و متسالم علیه اعلام شد، امر سوم از واجبات مسح تمام ... این هم از روایات بیانیه استفاده می‌شود. شرح مسئله، فردا ان‌شاءالله. سلامتی آقا امام زمان عج صلوات ختم کنید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo