درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 28 و 29 و 30 از مسائل مربوط به تیمم و تحقیق استاد
بیست و هشتمین مساله از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٢٨ : إذا لم يكن عنده الماء وضاق الوقت عن تحصيله مع قدرته عليه بحيث استلزم خروج الوقت ولو في بعض أجزاء الصلاة انتقل أيضاً إلى التيمم ، وهذه الصورة أقل إشكالاً من الصورة السابقة وهي ضيقه عن استعماله مع وجود ، لصدق عدم الوجدان في هذه الصورة بخلاف السابقة ، بل يمكن أن يقال بعدم الإِشكال أصلاً فلا حاجة إلى الاحتياط بالقضاء هنا.[1]
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: إذا لم يكن عنده الماء وضاق الوقت عن تحصيله مع قدرته عليه بحيث استلزم خروج الوقت ولو في بعض أجزاء الصلاة انتقل أيضاً إلى التيمم اگر کسی دسترسی به آب نداشته باشد، آب در اختیارش نباشد، و وقت هم تنگ باشد برای تحصیل آب و اما قدرت بر تحصیل آب داشته که اگر برود آب را فراهم بکند، وقت از دست میرود یعنی نماز در داخل وقت انجام نمیگیرد ولو بعضی اجزاء نماز در این صورت میفرماید که وظیفهی مکلف از طهارت مائیه منتقل میشود به طهارت ترابیه یعنی به تیمم، و این صورت اشکالش کمتر است از صورت سابقه وهذه الصورة أقل إشكالاً من الصورة السابقة ، چرا؟ سرّش را هم خود ایشان بیان میکند وهي ضيقه عن استعماله مع وجود ، لصدق عدم الوجدان في هذه الصورة بخلاف السابقة در این صورت ضیق وقت هست از استعمال آن آب با وجود آن آب، ضیق وقت هست بعد از اینکه ضیق وقت محقق بود، عدم وجدان صدق میکند. عدم وجدان هم موضوع برای تیمم است. لصدق عدم الوجدان في هذه الصورة بخلاف السابقة در این صورت عدم وجدان آب صدق میکند به خلاف صورت سابقه که شک در ضیق وقت بود. الآن علم به ضیق وقت دارد. بنابراین ضیق وقت هم میشد مسوغ برای تیمم، موضوع برای تیمم که عدم وجدان هست محقق میشد. چون منظور از عدم وجدان عدم تمکن از استعمال آب در وقت هست. بعد میفرماید بل يمكن أن يقال بعدم الإِشكال أصلاً فلا حاجة إلى الاحتياط بالقضاء هنا بلکه ممکن است که گفته شود که در این صورت اشکالی اصلاً وجود ندارد. صورت مسئله کامل است. ضیق وقت هست و ضیق وقت میشود زمینه برای عدم وجدان مسوغ تیمم، فلا حاجة إلى الاحتياط بالقضاء هنا. نیازی به احتیاط هم نیست که اینجا ما یک احتیاطی اعلام بکنیم. احتیاط در موردی است که یقین به وظیفهی فعلی و انجام وظیفهی فعلی وجود نداشته باشد. در صورتی که وظیفهی فعلی معین باشد و قطعی، جایی برای احتیاط هم نیست. چون احتیاط در حقیقت طریقی است برای حصول امتثال قطعی و آن طریق جایی است که وظیفهی فعلی احراز نشده باشد. اینجا دیگر وظیفه احراز شده و جایی برای احتیاط هم وجود ندارد. این مسئله ظاهراً شبههای نداشته باشد همانطوری که سید میفرماید. منتها ریشهاش برمیگردد به اینکه ضیق وقت از مسوغات باشد. و گفتیم که ضیق وقت نصّاً و إجماعاً از مسوغات تیمم است و مطلب تمام.
بیست و نهمین مساله از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٢٩ : من كانت وظيفته التيمم من جهة ضيق الوقت عن استعمال الماء إذا خالف وتوضأ أو اغتسل بطل، لأنه ليس مأموراً بالوضوء لأجل تلك الصلاة ، هذا إذا قصد الوضوء لأجل تلك الصلاة ، وأما إذا توضأ بقصد غاية أخرى من غاياته أو بقصد الكون على الطهارة صح بناءً عل ما هو الأقوى من أن الأمر بالشيء لا يقتضى النهى عن ضده ، ولو كان جاهلاً بالضيق وأن وظيفته التيمم فتوضأ فالظاهر أنه كذلك ، فيصح إن كان قاصدا لإِحدى الغايات الأخر ويبطل إن قصد الأمر المتوجه إليه من قبل تلك الصلاة.[2] کسی که وظیفهاش تیمم است، از جهت ضیق وقت، از استعمال آب، اگر مخالفت کند که تیمم نکند، وضوء بگیرد یا غسل کند، چه میشود؟ این بطلان را مکرر برای شما گفتم، لأنه ليس مأموراً بالوضوء مشابهش را گفتم که باطل است برای اینکه أمر ندارد. آنجا سید الخویی فرمودند که مگر اینکه بگوییم در این صورتی که أمر مقدماتی ندارد أمر استحبابی بر مبنای این که نسبت به وضوء أمر استحبابی قائل باشید، ممکن است راهی برای صحت وضوء وجود داشته باشد. لأنه ليس مأموراً بالوضوء أمر ندارد این وضوء برای این نماز اگر انجام گرفته است أمر ندارد. وضوء باطل است. هذا إذا قصد الوضوء لأجل تلك الصلاة اگر وضوء را برای همین نمازی که الآن با تیمم باید خوانده بشود انجام بدهد آن وضوء باطل است. اما اگر به قصد استحباب، یا به جهت غایت دیگر انجام بدهد؛ وضوء صحیح خواهد بود. ، وأما إذا توضأ بقصد غاية أخرى من غاياته أو بقصد الكون على الطهارة صح بناءً عل ما هو الأقوى قول بر طهارت، مسجد، قرآن خواندن، یا به قصد بر بودن بر طهارت، صحیح است این وضوء بنا بر آنچه که أقوی هست. أولی نسبت به دلیل است أحوط نسبت به دلیل است أقوی نسبت به فتوا است. صح بناءً عل ما هو الأقوى من أن الأمر بالشيء لا يقتضى النهى عن ضده ، ولو كان جاهلاً بالضيق وأن وظيفته التيمم فتوضأ فالظاهر أنه كذلك أقوی این است، پیش ایشان أقوی این است که أمر به شیء نهی از ضدّ نمیکند. اینجا أمر به تیمم، نهی از وضوء ندارد. پس وضوء أمر ندارد نه اینکه منهی عنه است. خود وضوء نهی ندارد چون أمر به تیمم، نهی از وضوء نیست، اما أمر برای این نماز ندارد. أمر که نداشت، اگر وضوء را برای این نماز انجام بدهید؛ یک وضوی بدون أمر است و مشروع نیست و باطل است.
سوال:
جواب: در جایی که ملاک هست، واجب نفسی هست نه وضوء، وضوء قصد ملاک در واجب نفسی زمینه دارد که ملاک کامل است. وضوء ملاک کامل ندارد وجوبش غیری است. قصد ملاک هم اگر باشد و أمر ساقط بشود؛ ملاک اصلی در واجب نفسی است. وضوء وجوبش غیری است. خودش اصلاً ملاکش این است که برای نماز برسد با طهارت، و خودش ملاک اصلی و مصلحت اصلی ندارد. لذا بعد از اینکه أمر بهش نرسید، أمر غیریاش که نبود، دیگر ملاک هم اصلاً نیست.
ولو كان جاهلاً بالضيق وأن وظيفته التيمم فتوضأ فالظاهر أنه كذلك ، و اگر جاهل به ضیق باشد و وظیفهاش تیمم باشد. اصل وظیفهاش در ضیق وقت است ولی او نمیداند که الآن ضیق وقت است وضوء میگیرد، این فرع هم مثل فرع قبلی است. اگر وضوء برای همین نماز باشد باطل است. و اگر وضوء برای غایت دیگری باشد، فيصح إن كان قاصدا لإِحدى الغايات الأخر ويبطل إن قصد الأمر المتوجه إليه من قبل تلك الصلاة معلوم است و تمام.
بیست و نهمین مساله از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٣٠ : التيمم لأجل الضيق مع وجدان الماء لا يبيح إلا الصلاة التي ضاق وقتها ، فلا ينفع لصلاة أخرى غير تلك الصلاة ولو صار فاقداً للماء حينها ، بل لو فقد الماء في أثناء الصلاة الاُولى أيضاً لا يكفي لصلاة أخرى ، بل لابد من تجديد التيمم لها وإن كان يحتمل الكفاية في هذه الصورة.[3] تیمم به جهت ضیق وقت با وجدان آب، آب دارد ولی وقت کافی نیست، این تیمم کافی نیست برای نمازهایی که خارج از آن نماز اولی است. به عبارت دیگر این تیمم منحصراً برای همین نمازی است که در ضیق وقت خوانده میشود. برای نمازهای دیگر این تیمم مشروعیت و یا نقش طهارت ندارد. مثل سایر تیممهایی که گفتیم، تیمم که درست باشد تا وقتی که رفع عذر نشده باشد برای همهی نمازها همان یک تیمم کافی است. نه این فقط برای همین نمازی که در ضیق وقت هست فلا ينفع لصلاة أخرى برای نماز دیگری نفعی ندارد. چرا؟ معلوم است آب دارد ولی وقت کافی نیست. همان نمازی که دارد فوت میشود برای آن تیمم میکند و برای نمازی دیگر، آب دارد وقت هم دارد واضح است. جز وجدانیات است اولاً به جهت تحقق موضوع در صلاة اولی که تیمم اباحه میکند وقت ضیق است. در صلاة بعدی که آب هم دارد ضیق وقت هم نیست، دیگر فقدا مائی نیست شرایط برای نماز صحیح با طهارت مائیه آمده است. الضرورات تتقدر بقدرها. ضرورات فقط به همان اندازهای که ضرورت هست کارساز است بیش از حد ضرورت که آن قاعدهی ضروری تأثیر و اثری نخواهد داشت. ضرورت تا همان حدی است که صلاة در مضیقهی وقت قرار گرفته بود. بعد میفرماید که شرحی که سید میدهد، شرح عروة الوثقیای است. ولو صار فاقداً للماء حينها ، بل لو فقد الماء في أثناء الصلاة الاُولى أيضاً لا يكفي لصلاة أخرى هر چند این مکلف فاقد آب بشود هنگام انجام آن صلاة اولی، تیمم کرد به خاطر ضیق وقت، نماز اول را خواند، تا اول را خواند، نماز دوم که رسید، آب از دسترسش بیرون رفت، آن تیمم قبلی کفایت نمیکند، چون آن تیمم به جهت ضیق وقت بود، آب بود. الان موضوع عوض شد ضیق وقتی نیست، ولی وجدان مائی هم نیست. آن تیمم اولی برای این صلاة دومی کفایت نمیکند. بعد میفرماید که ولو صار فاقداً للماء حينها بلکه میفرماید اگر فقدان آب صورت گرفت چون تیمم برای ضیق وقت بود، در وسط نماز اولی فقدان ماء صورت گرفت موضوع عوض شد، موضوع تیمم ضیق وقت بود شد فقدان ماء، با آن هم تیمم، آن تیمم برای صلاة بعدی کارساز نیست. چون آن تیمم برای ضیق وقت بود. نتیجتاً هر مسوغی مجوز برای همان مورد خودش هست، برای مورد دیگر نیست. موضوع عوض شد و آمد فقدان ماء، بعد میفرماید لا يكفي لصلاة أخرى، بل لابد من تجديد التيمم لها بلکه ناچار است تیمم را تشدید کند برای صلاة دومی. وإن كان يحتمل الكفاية في هذه الصورة. هر چند احتمال کفایت در این صورت وجود دارد. این احتمال چه احتمالی است؟ احتمال دارد همان تیمم در این صورت دومی که فقدان ما در اثناء صلاة به وجود آمد. گفته میشود که این احتمال طبق قاعده است. قاعده این است که تیمم در صورتی که فقدان ماء در کار باشد آن تیمم کافی است در صلاة اولا فقدان ماء هم صورت گرفته، تیمم مبدأش ضیق بوده ولی در وسط نماز، فقدان ماء هم شده است. برای خود آن صلاة اولی که فقدان ماء هم آمده است، یعنی موضوع برای تیمم محقق است در صلاة اولی، احتمال می دهد که الآن هم همان تیمم که برای صلاة اولی کافی بود، برای صلاة دومی هم کافی باشد. این احتمال را سید الحکیم میگوید طبق قاعده است. قاعدهی فقدان ماء، فقدان ماء هست تیمم هم وجدانی است و میشود این تیمم کافی برای صلاة دومی. این را گرفتیم.
تحقیق استاد درباره ضیق وقت و مورد مساله
احتمال داده است اما تحقیق و أحوط آن است که این تیمم کافی نیست برای اینکه تیممی که از مسوغ خاصی برخواسته باشد، آن تیمم برای مسوغ دیگری ایفای نقش نمیکند. فایده ندارد. قاعده آن است نه این. طبق قاعده هر مسوغ، مسوغ برای قاعدهی خاصی است و هر تیمم برخواسته از هر مسوغ خاص، اختصاص به همان مسوغ خاص دارد. از مسوغ دیگر کفایت نمیکند. نیاز به دلیل دارد. اگر گفته شود که یک عنوان کاملی داریم و آن عنوان کامل عبارت است از عدم تمکن، جامع است، ان جامع در همهی این افراد محقق است. یادتان نرود این قاعده را ثبت کنید. جامع ماهوی کافی است نه جامع انتزاعی این جامع، جامع انتزاعی است. این نمیتواند با همهی افراد صادق باشد. فقط نقش جامع انتزاعی این است که مجموعهی افراد را تحت یک عنوان اعلام میکند ولی صدق جامع انتزاعی برای هر کدام جدا جدا و هر یکی مصداق جامع انتزاعی باشد؛ جامع انتزاعی واقعیت ندارد یک انتزاع است و آن نقش را نخواهد داشت.