درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 26 . 27 از مسائل مربوط به تیمم
بیست و ششمین مساله از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٢٦ : إذا كان واجداً للماء وأخّر الصلاة عمداً إلى أن ضاق الوقت عصى ، ولكن يجب عليه التيمم والصلاة ، ولا يلزم القضاء وإن كان الأحوط احتياطاً شديدا.[1]
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: إذا كان واجداً للماء وأخّر الصلاة عمداً إلى أن ضاق الوقت عصى کسی که آب در اختیار دارد و عمداً تأخیر میاندازد وضو گرفتن را، تا به آنجایی که وقت ضیق بشود و وقت برای وضو باقی نماند میفرماید در این صورت این مکلّف عصیان کرده است. و بعد از آن ولكن يجب عليه التيمم والصلاة ، ولا يلزم القضاء بر این مکلّف واجب است که تیمم کند و نمازش را بخواند و درست است. فتوا هم میفرماید این است که قضاء لازم نیست. وإن كان الأحوط احتياطاً شديدا إحتیاطاً هر چند أحوط این است که احتیاط کند نماز را بخواند و بعداً اعاده کند.
توضیح مساله
در این مسئله، مطلب اول إذا كان واجداً للماء وأخّر الصلاة عمداً إلى أن ضاق الوقت عصى کسی که آب در اختیارش هست جایز نیست که تأخیر بیندازد وضو گرفتن را تا وقتی که زمان برای وضو باقی نماند. جایز نیست. چرا؟ قبلاً گفتیم که این مقدمه یک حکم عقل است که مکلّف خودش را عاجز نسازد، تعجیز نفس عقلاً جایز نیست. به حکم عقل باید این آب را استفاده کند قبل از آنکه وقت در مضیقه قرار بگیرد. حکم عقل است و اقتضای إهتمام به صلاة، أضف که سیرهی متشرعه هم این است أضف که ارتکاز شرع هم این را اقتضاء میکند. و اما اگر تخلّف کرد، عمداً تأخیر انداخت وضو گرفتن را تا بدان جا که وقت برای وضو گرفتن باقی نماند. این فرد عصیان کرده است گناه انجام داده، ولی این مقطع تمام شد گناهی انجام داد و وقت از دستش رفت اما در آیندهی این زمان که تیممی وجود دارد و نماز بر عهدهاش هست چه کند؟ طبیعتاً یک عصیان، یک تخلف، یک گناه، عمل بعدی و واجب بعدی را رفع نمیکند. باید تیمم کند و نمازش را بخواند. میفرماید قضاء هم لازم نیست چون بعد از اینکه وقت ضیق شده است تمکن از استعمال آب برای طهارت مائیه نداشته است. وظیفهاش تیمم بوده است نمازش هم درست و قضاء هم لازم نیست. بعد میفرماید: وإن كان الأحوط احتياطاً شديدا. این است که این نماز را با تیمم بخواند و بعد از آن اعاده یا قضاء کند.
آراء و کلام فقهاء درباره اینکه عمداً کاری کند کلف که وقت برای وضو ضیق شود و تییم کند
در این رابطه فقها آرائی اعلام کردهاند که به طور کلّی آنچه که به صورت برجسته به نظر میآید، علامهی حلّی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که اگر مکلف عن تفریطٍ یعنی عمداً کاری بکند یا إشتغالی داشته باشد که وقت برای وضوء تنگ شود، در مضیقه قرار بگیرد، اینجا میفرماید که باید نماز را إعاده کند برای اینکه این مکلف به سوء اختیار خودش وضو را به تأخیر انداخته است. اگر بگویید او در وقتی که تیمم میکند که تمکن از استعمال آب ندارد، غیر قادر است غیر قادری که مکلف به وضو نیست تا حکم به اعادهی صلات با طهارت مائیه دربارهاش صادر بشود.[2] جواب بالاختیار لا ینافی الإختیار؛ معنایش چه هست؛ یعنی کسی که قدرت را از خودش به دست خودش سلب میکند، تکلیف در همان حالت غیر قادر بودن که متوجهاش بشود؛ اشکالی ندارد. چون به دست خودش قدرت را از خودش سلب کرده است. و این مطلب را که فهمیدیم. ادامهی بحث این میشود که اگر کسی عمداً تأخیر کرد تا وقتی که برای وضوء زمان کافی نبود، این فرد در حقیقت فاقد ماء نیست واجد ماء بوده به این فرد فاقد ماء صدق نمیکند واجد بوده و عمداً از آب استفاده نکرده، از عرف هم اگر سؤال کنید به این فرد فاقد ماء نمیگوید. فان لم تجدوا در مورد چنین فردی صدق نمیکند. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه در ابتدا مثل همین متن عروه میفرماید که اینجا همان تیمم کافی است چرا؟ برای اینکه عموم بدلیت و تحقق موضوع برای تیمم، وقتی که زمان برای وضوء باقی نباشد موضوع برای تیمم محقق شده است و صلاتش در شرایطی که وضوء امکان نداشته است با تیمم انجام گرفته، نماز درستی است. و میتواند مجزی باشد و بعد در انتها پس از بحث و بررسی میفرماید که والاحتیاطُ لایترک[3] برای اینکه شک در صدق فاقد ماء وجود دارد این شخص در ابتدا واجد ماء بوده و عدم وجدان آب را عدم تمکن از استعمال آب را عمداً خودش از دست داده برای چنین فردی فاقد ماء صدق نمیکند حداقل شک در صدق داریم. إحتیاط لایترک، و یؤیّد ذلک روایتی در کتاب وسائل جلد 2 باب 15 از ابواب تیمم در حدیث شماره یک روایتی است که از سکونی نقل شده است.
متن روایت: محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن العباس بن معروف، عن عبد الله بن بكير، عن السكوني، عن جعفر، عن أبيه، عن علي عليهم السلام أنه سئل عن رجل يكون في وسط الزحام يوم الجمعة، أو يوم عرفة، لا يستطيع الخروج عن المسجد من كثرة الناس، قال: يتيمم ويصلي معهم ويعيد إذا انصرف.[4] از امام صادق(ع) از امام باقر از امیرالمؤمنین(ع)، محمد ابن حسن به اسناده عن محمد ابن علی ابن محبوب، اسناد شیخ به محمد ابن علی ابن محبوب درست است. محمد ابن علی ابن محبوب هم که از اجلا و ثقات عن العباس بن معروف که از اصحاب إجماع هست عن عبدالله ابن بکیر هم از اصحاب إجماع هست ولی امامی نیست. عن السکونی که معروف و مشهور است و اعتبار دارد سند معتبر است. عن علي عليهم السلام أنه سئل عن رجل يكون في وسط الزحام يوم الجمعة، أو يوم عرفة، لا يستطيع الخروج عن المسجد من كثرة الناس. ، قال: يتيمم ويصلي معهم ويعيد إذا انصرف. از همین کلمهی آخر استفاده میکنیم. کسی که در یک وضعیتی قرار بگیرد که قدرت بر وضوء نداشته باشد سلب قدرت شده باشد که گویا خودش رفته در وسط جمعیت مع الاختیارٍ سلب قدرت کرده از خودش، نمازش را اعاده کند موقعی که از دل جمعیت بیرون بیاید. از این روایت هم میتوانیم استفاده بکنیم در جهت این حکم.
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه هر چند فتوا را بر اساس همان شرحی که دادیم صحت صلاة و عدم لزوم قضاء اعلام کردند و در نهایت فرمودند : وإن كان الأحوط احتياطاً شديدا اشاره به این نکتهها داشت که برای شما یاداور شدم. علامه حلی، صاحب جواهر و روایت سکونی؛ احتیاطاً شدیداً؛ این احتیاطاً شدید از مصطلحات معروف نیست. این همان اصطلاح طلبگی است. آن اصطلاحات معروف همان أحوط و همان أقوی و أولی و اینها است. احتیاطاً شدیداً روحیهی خود مفتی و مرجع است که فرمودهاند که احتیاطات شدیدی در مصطلحات فقهی نداریم. در هر سر احتیاط این است که باید این نماز اعاده بشود. آنچه در این متن آمد، از لحاظ فتوا و از لحاظ احتیاط، همین احتیاطاً شدیداً ایشان درست به نظر میآید، والله هو العالم.
بیست و هفتمین مساله از مسائل مربوط به تیمم
مسـألة ٢٧ : إذا شك في ضيق الوقت وسعته بنى على البقاء وتوضأ أو اغتسل ، وأما إذا علم ضيقه وشك في كفايته لتحصيل الطهارة والصلاة وعدمها وخاف الفوت إذا حصلها فلا يبعد الانتقال إلى التيمم ، والفرق بين الصورتين أن في الاُولى يحتمل سعة الوقت وفي الثانية يعلم ضيقه فيصدق خوف الفوت فيها دون الاُولى ، الحاصل أن المجوز للانتقال إلى التيمم خوف الفوت الصادق في الصورة الثانية دون الاُولى.[5] سید میفرماید: إذا شك في ضيق الوقت وسعته بنى على البقاء وتوضأ أو اغتسل اگر کسی شکّ کند در ضیق وقت و سعهی وقت، فردی است الآن نزدیک غروب آفتاب قرار گرفته و آبی هم دارد که وضو بگیرد یا غسل کند، ولی شک میکند که این وقت کافی هست که وضوء بگیرم برای نماز یا وقت کافی نیست تا وضو بگیرم وقت از دست رفته، در این صورت شکّ در ضیغ وقت و سعهی وقت دارد. حکم این شک چه باشد؟ سید میفرماید بنى على البقاء بنا بگذارد بر بقاء وقت، بگویید وقت هست و اگر وظیفهاش وضو بود، وضو بگیرد و اگر غسل بود، غسل کند. این حکم در کلّ برگرفته از اصل و قاعده هست. اصل استصحاب، استصحاب استقبالی. ما در استصحاب، استصحاب قهقهرایی داریم و استصحاب استقبالی داریم، استصحاب قهقهرایی شکّ یقین فعلی و شکّ در زمان سابق، مثل عدم نقل کلمه از معنای لغوی، که آن استصحاب حجیت و اعتبار دارد. اگر اشکال کردید که آنجا دلیل استصحاب شاملش نمیشود بنای عقلا آنجا محقق است. میشود استصحاب عقلایی و اصل عقلایی. و اما استصحاب استقبالی، ارکان کامل است. منتها شکّ دربارهی این استصحاب استقبالی؛ یقین فعلی است شکّ در لاحق است. این شکّ در لاحق یقین فعلی در حقیقت یقین سابق و شک لاحق است منتها در عمود زمانی بعدی، مثلاً شما دربارهی عدالت زید الآن یقین دارید و بعد از شش ماه یا سه ماه دستور میدهید که این زید شاهد برای طلاق باشد یا مثلاً امام جماعت بشود. شک میکنید که تا سه ماه دیگر در این گردش روزگار عدالتش باقی میماند یا نمیماند؛ استصحاب میکنید. کدام استصحاب؟ همین یقین فعلی را برای شکّ بعدی استصحاب میکنید. در این ساختار در استصحاب استقبالی؛ یقین سابق و شک لاحق است. منتها یقین سابق فعلی است و شک لاحق در آینده است. درست ساختار، ساختار استصحاب است. صاحبنظران و فهم فقها هم این است که استصحاب استقبالی اشکالی ندارد. بر اساس استصحاب شک میکند که وقت باقی باشد برای وضو یا نباشد استصحاب میکند الآن که هست تا آخر وضو گرفتن باقی باشد، استصحاب. این أصل است. و قاعده هم اینجا وجود دارد. قاعدهی شکّ در قدرت، شما قاعدهی شک در قدرت را گرفتید چه بود؟ شک مقتضای قاعده در مورد شک در قدرت این است که باید به آن عمل اقدام کند، اقتضاء میکند اقدام به آن عمل را چرا؟ سرّش چه بود؟ چرا شک در قدرت این اقتضاء را دارد؛ شکّ در قدرت اقتضا میکند عمل به تکلیف را تا اینکه عدم قدرت احراز بشود. سرّش این بود که مسقط تکلیف احراز عجز هست، خود عجز باید احراز بشود شک در خدا، شکّ در عجز هست. شکّ در عجز، مسقط تکلیف نمیشود. استصحاب مثبت این است که خود مستصحب حکم شرعی نباشد و موضوع دارای حکم شرعی هم نباشد. این موضوع خودش مستقیماً دارای حکم شرعی است. وقت باقی است موضوع را برای حکم شرعی که وضوء بگیرد. یک اشکال دیگری هست که فعلاً گفتنش مقبول نخواهد افتاد. ولی ان اشکالی است که در بارهی کل این زمان و زمانیات یک ان قلتی وجود دارد که بعداً شرح کاملتری خواهیم داد. گفته میشود که استصحاب اعتبار شرعی است. یک چیزی که اعتبار شرعی باشد طبیعتاً در اعتباریات شرع، اثرگذار است، نه در تکوینیات. تکوینیات تابع واقع خودش هست، و زمان که یک واقع است با استصحاب نه بالا میرود و نه پایین، آن اعتباریاتی که از سوی شرع اعتباریات هست با اعتباری که استصحاب دارد میشود بگوییم درست است، اما تکوینیات این سوال و اشکال بسیار خطرناک است اکثریت محققین این اشکال را قبول ندارند اما بعضی از محققین که این حرف را میزنند اندک هستند.
سوال:
جواب: هر کجا که استصحاب را دلیل شرعیاش شامل بشود، نیازی به پشتوانهی عقلایی ندارد. ما گفته بودیم که اگر دلیل شرعی و محکمی داشتیم، دلیل ضعیف هم در کنارش بیاید اشکالی ایجاد نمیکند منتها این استصحاب دیگر استصحاب عقلایی نمیشود استصحابی که دلیلش حدیث لاتنقض باشد برای عقلا دیگر اصلاً این استصحاب اصل عقلایی درست نمیکند میشود اصل شرعی.
در ادامه میفرماید که وأما إذا علم ضيقه وشك في كفايته لتحصيل الطهارة والصلاة وعدمها وخاف الفوت إذا حصلها فلا يبعد الانتقال إلى التيمم میفرماید که اگر علم به ضیق وقت دارد فرع اول شک در ضیق وقت بود این فرع وأما إذا علم ضيقه اگر علم به ضیق وقت دارد و شک در کفایت این وقت کرد که این وقتی که علم داریم که ضیق هست، آیا کفایت میکند برای گرفتن وضو یا کفایت نمیکند. وشك في كفايته لتحصيل الطهارة والصلاة وعدمها وخاف الفوت إذا حصلها و خوف فوت صلاة را داشته باشد (صلاة در وقت را) که اگر بروند این طهارت مائیه را حاصل کند حکم چه میشود؟ میفرماید: فلا يبعد الانتقال إلى التيمم بعید نیست که وظیفهی این فرد انتقال به تیمم باشد خود سید طباطبایی یزدی عنایت فرموده است که برای ما طلبها فرق این دو صورت را توضیح بدهد. میفرماید ، والفرق بين الصورتين أن في الاُولى يحتمل سعة الوقت وفي الثانية يعلم ضيقه فيصدق خوف الفوت فيها دون الاُولى در صورت اول، در فرض اول فقط احتمال سعهی وقت میدهد در دومی میداند که ضیق وقت را، پس از آنکه ضیق وقت برایش معلوم بود، خوف فوت صدق میکند، خوف فوت موضوع برای تیمم بود.
متن روایت: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن زرارة، عن أحدهما عليهما السلام قال: إذا لم يجد المسافر الماء فليطلب ما دام في الوقت فإذا خاف أن يفوته الوقت فليتيمم وليصل. الحديث. محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[6] صحیحهی زراره آنجا که فرمود فإذا خاف أن يفوته الوقت فليتيمم خوف وقت میشود موضوع برای تیمم.
میفرماید والفرق بين الصورتين أن في الاُولى يحتمل سعة الوقت وفي الثانية يعلم ضيقه فيصدق خوف الفوت فيها دون الاُولى ، الحاصل أن المجوز للانتقال إلى التيمم خوف الفوت الصادق في الصورة الثانية دون الاُولى در این فرع دوم در صورت دوم؛ خوف فوت وجود دارد در اول خوف فوت وجود ندارد شک در ضیق وقت دارد. یک شکی در ضیق وقت است اما خوف وقت حاکم نیست. بعد میفرماید ، الحاصل أن المجوز للانتقال إلى التيمم خوف الفوت الصادق في الصورة الثانية دون الاُولى مجوز برای انتقال از طهارت مائیه به طهارت ترابیه به تیمم، خوف الفوت الصادق في الصورة الثانية دون الاُولى آن فوتی که صدق میکند در صورت دوم که علم به ضیق وقت دارد و شک در کفایت دارد. دون الاُولى در صورت اولی چنین خوفی وجود ندارد در این رابطه تا جایی که سید شرح دادند و متن هم برای ما مطلب را اعلام کرد، چیز قابل اشکالی دیده نمیشود.
کلام سیدالخوئی در مساله
اما سید الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تنقیح همان منبعی که گفتم میفرماید که بین این دو صورت فرقی در واقع وجود ندارد. آنی که قرار گرفته است در شک و تردید نسبت به ضیق وقت، ان هم خوف وقت دارد. در حالت ضیق وقت یا شک در ضیق وقت نتیجهاش خوف از فوت است. در هر دو صورت خوف از فوت وجود دارد. بنابراین چون خوف از فوت وجود دارد در صورت اول؛ لذا حکم هم در هر دو صورت میتواند انتقال علی التیمم باشد. این مطلب و اشکال ایشان را که در نظر گرفتیم،
تحقیق استاد
تحقیق این است. که دربارهی صورت اولی که شک در ضیق وقت دارد یقین دارد که الآن وقت هست، یقین به خود وقت دارد. اما شک دارد در یک وقت اضافی وقت، که این وقت ضیق است یا ضیق نیست. اینجا خیلی فرق میکند. دربارهی آن ضیق اصل و قاعده جاری میشود و مطابق احتیاط هم هست. اما در صورت دوم که یقین به ضیق وقت دارد، علم دارد به ضیق وقت؛ در این صورت خوف از فوت محقق است. اصلاً موضوع برای تیمم موجود است. شبههای وجود ندارد. لذا آنچه که در متن آمده است والله هو العالم درست و صحیح به نظر میرسد.