درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 23 و 24 و 25 از مسائل مربوط به تیمم و 7 هفتمین مورد از موارد جواز تیمم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و السلام علی عباده الذین الصطفی و الصلاة و السلام علیک یا مولای یا أباصالح المهدی و رحمة الله و برکاته
مساله بیست و سوم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٢٣ : إذا كان معه ما يكفيه لوضوئه أو غسل بعض مواضع النجس من بدنه أو ثوبه بحيث لو تيمم أيضاً يلزم الصلاة مع النجاسة ففي تقديم رفع الخبث حينئذ على رفع الحدث إشكال بل لا يبعد تقديم الثاني، نعم لو كان بدنه وثوبه كلاهما نجساً وكان معه من الماء ما يكفي لأحد الأمور من الوضوء أو تطهير البدن أو الثوب ربما يقال بتقديم تطهير البدن والتيمم والصلاة مع نجاسة الثوب أو عرياناً على اختلاف القولين ، ولا يخلو ما ذكره من وجه.[1] سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید إذا كان معه ما يكفيه لوضوئه أو غسل بعض مواضع النجس من بدنه أو ثوبه بحيث لو تيمم أيضاً يلزم الصلاة مع النجاسة ففي تقديم رفع الخبث حينئذ على رفع الحدث إشكال بل لا يبعد تقديم الثاني در مسئلهی قبلی دیدیم که اگر امر دائر بشود بین رفع حدث و رفع خبث، رفع خبث مقدم است برای اینکه لابدل له، تزاحم است و بدل ندارد، مقدم میشود. طهارت مائیه بدل دارد که عبارت است از طهارت ترابیه، اینجا میفرماید که اگر امر دائر بشود بین رفع خبث و رفع حدث اما با یک فرق، فرقش این است که رفع خبث کامل ممکن نباشد. آبی دارد که میتواند قسمتی از اعضای بدن را تطهیر کند تمام مواردی که متنجس هست، آب کافی نیست در این صورت گویا میفرماید که تقدیم رفع خبث بر رفع حدث مورد اشکال است برای اینکه اینجا ترجیح وجود ندارد، مرجحی دیده نمیشود. لذا یک نکته؛ هر کجا که ترجیح در کار نبود، طبیعتاً کار به تخییر منتهی میشود. برای شما گفته بودیم که تخییر کار نهایی در تزاحم است و در تعارض کار نهایی تساقط است. و در مواردی که اشکال وجود داشت، ترجیح هم مورد شبهه بود، آن مورد اشکال، اشکال در تقدیم هست اشکال در حکم نیست. حکم تخییر میشود این را گرفتیم،
میفرماید که بل لا يبعد تقديم الثاني بلکه بعید نیست تقدیم دومی یعنی رفع حدث، چرا؟ برای اینکه رفع خبث اصلاً امکان ندارد. رفع حدث ممکن است در صورتی که این طهارت ممکن باشد، به طور طبیعی این را انجام دهد. وانگهی أمرش دائر است بر اینکه اگر نجاست در لباس باشد، یکی از دو راه را در پیش بگیرد یا يلزم الصلاة مع النجاسة که بگوییم اشتراط بر اساس اضطرار مرتفع است. و یا اینکه بگوییم صلاة عریاناً انجام بدهد. بنابراین طهارت مائیه یا رفع حدث مقدم است با این وجهی که برای شما افاضل گفته شد.
بعد میفرماید: نعم لو كان بدنه وثوبه كلاهما نجساً وكان معه من الماء ما يكفي لأحد الأمور من الوضوء أو تطهير البدن أو الثوب ربما يقال بتقديم تطهير البدن والتيمم والصلاة مع نجاسة الثوب أو عرياناً على اختلاف القولين ، ولا يخلو ما ذكره من وجه. همین بود که شرح داده شد و گفتیم، آب دارد و برای سه تا کار، طهارت بدن، طهارت فوق، و وضوء، چه کار کند؟ باید بدن را تطهیر کند و صلاة را با صوب نجس یا عریاناً به جا بیاورد که وجهش هم معلوم است. اهمیت صلاه که لاتترک به حال و امکان امتیان و دلیلی بر ترک صلاة در اینجا در کار نیست. ولا يخلو ما ذكره من وجه این قولی که گفته شده است وجهی دارد که برای شما یاداور شدیم.
مساله بیست و چهارم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٢٤ : إذا دار أمره بين ترك الصلاة في الوقت أو شرب الماء النجس كما إذا كان معه ما يكفي لوضوئه من الماء الطاهر وكان معه ماء نجس بمقدار حاجته لشربه ومع ذلك لم يكن معه ما يتيمم به بحيث لو شرب الماء الطاهر بقي فاقد الطهورين ففي تقديم أيهما إشكال.[2] اگر أمر دوران پیدا کند. این چه دائری است ترک صلاة است و شرب نجس. متن ما را هم باید شرح بدهیم، بین ترک صلاة یا شرب ماء نجس، چه ربطی دارد؟ شرحش؛ كما إذا كان معه ما يكفي لوضوئه من الماء الطاهر وكان معه ماء نجس بمقدار حاجته لشربه ومع ذلك لم يكن معه ما يتيمم به بحيث لو شرب الماء الطاهر بقي فاقد الطهورين ففي تقديم أيهما إشكال. اگر کسی آب طاهری دارد فقط برای وضوء، و آب نجسی دارد فقط برای شرب، آن منحصر است و چیزی هم برای تیمم هم ندارد که تیمم کند، اینجا چه کار کند؟ اگر رفع عطش را به وسیلهی شرب آب نجس انجام بدهد؛ میتواند نماز بخواند و با آب طاهر وضوء بگیرد. و اگر شرب ماء طاهر نکند، صلاة را ترک کند که آب طاهر را شرب کرده، بعد در این صورت از شرب آب نجس إجتناب کرده ولی صلات ترک شده، کدام یکی از اینها مقدمتر هستند، ترک صلات یا شرب آب طاهر؛ معلوم شد. در این صورت که دوران از این قرار بود، ترک صلاة یا شرب ماء طاهر؛ میفرماید که مطلب خالی از اشکال نیست، برای اینکه مثل فرع قبلی ترجیح أحد طرفین بر دیگری مشخص نیست. تزاحم است و یا اینکه تعارض و بعد از اینکه تعارض بود، ترجیح وجود ندارد، ترجیح که وجود نداشت طبیعتاً برمیخوریم به اشکال، اشکال چه هست؟ هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد. نتیجه میشود تخییر.
تحقیق در مساله
اما تحقیق این است که صلاة آن اهمیتی که دارد که لا تترک بحال و عمود الدین، ترجیح برای صلاة یک ارتکاز شرع است الا بر نصوصی که داریم، ترجیح صلاة از مرتکزات شرعی است لذا باید صلاة را مقدم داشت از آن آب طاهر وضوء گرفت و رفع عطش را به وسیلهی شرب ماء نجس در نظر گرفت و میدانیم خوشبختانه که شرب ماء نجس ربطی به بطلان صلات مستقیماً ندارد. نه تنجیس میکند نه مانع از صلاة است. یک چیز حرام را خورده مثل کسی که ربا بخورد مثل کسی که مال مردم را بخورد و بعد نماز هم بخواند. نمازش جداست رباخواریاش هم جداست. این یک آب نجس را خورده برای رفع عطش، الآن نمازش با آب طاهر باید کامل انجام بدهد. این ترجیح بلاشبهةٍ به نظر میرسد.
مساله بیست و چهارم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٢٥ : إذا كان معه ما يمكن تحصيل أحد الأمرين من ماء الوضوء أو الساتر لا يبعد ترجيح الساتر والانتقال إلى التيمم لكن لا يخلو عن إشكال ، والأولى صرفه في تحصيل الساتر أوّلاً ليتحقق كونه فاقد الماء ثم يتيمم ، وإذا دار الأمر بين تحصيل الماء أو القبلة ففي تقديم أيّهما إشكال.[3]
میفرماید که اگر همراه مکلّف، امکانی وجود داشته باشد برای یکی از این دو تا یا آب وضوء فراهم کند یا ساتر، شما بگویید فرض ندارد، فرض است. یا آب وضوء میتواند آماده کند یا ساتر، اگر آب وضوء آماده کند بدون ساتر میماند اگر ساتر آماده کند، بدون وضوء میماند کدام یکی را انجام بدهد، لا يبعد ترجيح الساتر والانتقال إلى التيمم. بعید نیست که برود ساتر تهیه کند و انتقال به تیمم بشود. چرا؟ برای اینکه بدل ندارد. ساتر بدل ندارد و وضوء بدل دارد. لكن لا يخلو عن إشكال. این هم خالی از اشکال نیست. سیدالاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که این مطلب تا به اینجا به عنوان تزاحم محقق میشود و ترجیحی در کار نیست و در نهایت کار به تخییر کشیده میشود.
اشکال و جواب
شما اشکال کنید که فرق بین تعارض و تزاحم این بود که در تزاحم نهایتاً به تخییر کشیده میشود در تعارض نهایتاً به تساقط کشیده میشود جواب؛ جاهایی که نتیجهی تعارض به تخییر کشیده میشود به وسیلهی علم از خارج هست مثل تعارض بالعرض، چه بود؟ تعارض بالعرض این بود که دو تا تکلیف با هم تصادم و اصتکاک ندارد ولی از خارج میدانیم که تکلیف یکی است. این میشود تعارض بالعرض. اینجا هم این تعارض نتیجهی نهایت کار تعارض نیست این تخییر نتیجهی نهایی تعارض نیست، این تخییر در نهایت تساقط هر دو دلیل و علم از خارج به اینکه واجب هست قطعاً یکی از این دو تا، ان علم خارجی موجب تخییر بین این دو تا امر میشود. و آنچه که در امر هست.
می فرماید : والأولى صرفه في تحصيل الساتر أوّلاً ليتحقق كونه فاقد الماء ثم يتيمم. دیگر این فرمایش ایشان هست میگویند أولی این است که صرف کن آن توان را در جهت تحصیل ساتر که دیگر تمام شد و ساتر را آورد و جا برای تهیه کردن آب برای وضوء وجود ندارد. آنگاه چه کند؟ به تیمم مبادرت کند. خوب طبیعتاً موضوع برای تیمم محقق می شود. وقتی که داشت که برود اب تهیه کند آن وقت تمام شد و رفت در جهت ساتر، الآن دیگر نمیتواند پس فعلاً فاقد الماء هست و وظیفهاش تیممم است و میفرماید: وإذا دار الأمر بين تحصيل الماء أو القبلة ففي تقديم أيّهما إشكال. باز هم همان سوالی که گفتم اگر أمر دائر بشود بین اینکه آب برای وضوء تهیه کند یا وقت را برای تعیین قبله هزینه کند؛ کدام یکی مقدم میشود؟ سید میفرماید: ففي تقديم أيّهما إشكال. این هم محل اشکال است. اگر گفتیم که ترجیحی در کار نیست، این اشکال همان اشکالی است که در فرع قبلی خواندیم که در نهایت کار به تخییر منتهی میشود چون تحصیل آب و تعیین قبله هیچکدام بر دیگری ترجیح واضحی ندارد. هر چند ممکن است گفته شود که تعیین قبله ترجیح دارد برای اینکه تحصیل آب بدل دارد و تعیین قبله بدل ندارد. جوابش را دادند که تعیین قبله هم در وقت اضطرار یک فصحهای ایجاد میکند بین المشرق و المغرب میشود. این هم تقریباً در حکم بدل هست و در صورتی که ترجیح برای هیچکدام وجود نداشته باشد، هر دو تعارض میکنند و تساقط.
نکته
نکتهای که اینجا در نظر میگیریم این است، سیدناالاستاد میفرمایند که تزاحم همیشه بین تکلیفین نفسین هست، و بین تکلیفین شرطین که متعلق به عمل واحد مثل صلاة باشد تزاحمی نیست. این را ما آنجا در فرق بین تعارض و تزاحم چه گفته بودیم، گفتیم در تعارض وحدت تکلیف است. در تزاحم تعدد تکلیف است. منظور از تعدد تکلیف، تکلیف نفسی است. اگر تکلیف واجب نفسی نباشد وجوبش شرطی باشد، یعنی به عنوان شرط باشد نه واجد شرطی، به عنوان شرط باشد در این صورت تزاحم بر میگردد به تعارض امر دائر میشود که یکی از این دو تا، چون الآن وحدت است. تعدد برمیگردد به وحدت چون امکان نسبت به یکی از این دو شرط وجود دارد. هر یکی که امکان داشته باشد و اجر هم بگیرد آن تکلیف واحدی است. به تکلیف واحدی که برگشت میشود تعارض، تعارض هم که بکند اینجا ترجیحی که وجود ندارد تساقط است و تخییر بعد از تساقط که معنا نداشت شرحش را دادیم. که تخییر از دلیل خارج استفاده میشود تساقط بین دو تا دلیل هست، این نکتههای فروعی که سید یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرمودند؛ کامل شد.
هفتمین مورد از موارد از جواز تیمم
السابع : ضيق الوقت عن استعمال الماء بحيث لزم من الوضوء أو الغسل خروج وقت الصلاة ولو كان لوقوع جزء منها خارج الوقت ، وربما يقال إن المناط عدم إدراك ركعة منها في الوقت فلو دار الأمر بين التيمم وإدراك تمام الوقت أو الوضوء وإدراك ركعة أو أزيد قدّم الثاني ، لأن من أدرك ركعة من الوقت فقد أدرك الوقت ، لكن الأقوى ما ذكرنا ، والقاعده مختصة بما إذا لم يبق من الوقت فعلاً إلا مقدار ركعة ، فلا تشمل ما إذا بقي بمقدار تمام الصلاة ويؤخرها إلى أن يبقى مقدار ركعة ، فالمسألة من باب الدوران بين مراعاة الوقت ومراعاة الطهارة المائية والأول أهم ، ومن المعلوم أن الوقت معتبر في تمام أجزاء الصلاة ، فمع استلزام الطهارة المائية خروج جزء من أجزائها خارج الوقت لا يجوز تحصيلها بل ينتقل إلى التيمم ، لكن الأحوط القضاء مع ذلك خصوصاً إذا استلزم وقوع جزء من الركعة خارج الوقت.[4] در این مسئله سید طباطبایی یزدی یک مسوغ دیگری را نقل میکند که در کلام قدما این مسوغ عنوان مستقل برایش دیده نمیشود اما در ضمن کلمات آمده است. ضیق وقت که مکلف اگر وضوء بگیرد یا غسل بکند وقت از دست میرود، تمام صلاة خارج وقت واقع میشود یا جزئی از صلاة خارج وقت، از آنجا که باید صلاة به تمامها و کمالها در داخل وقت باشد، جزء صلاة هم اگر خارج وقت بود، به اشکال بر میخورد تا به اینجا میفرماید که مجوز و مسوغ برای تیمم ضیق وقت است. وقت که تنگ باشد برای انجام وضو و اتیان صلاة در داخل وقت باید تیمم کند این قول اول. در این رابطه گفته میشود که مسئله مورد اجماع بلکه تسالم است.
إجماع در مساله
علامه حلی میفرماید که مسئله إجماعی است برای اینکه مخالف فقط از ابناء عامه دیده میشود.[5] [6] نکتهی دوم-وجوب انجام نماز در داخل وقت
هم خود وجوب إتیان صلاة در داخل وقت است. دلیل اولی ما چه هست؟ صلاة باید در داخل وقت انجام بگیرد این دلیل اولی قطعی بر مطلوب است لذا اگر مزاحمتی پیدا بشود که نماز در داخل وقت انجام نگیرد بالاخره مزاحمت و تزاحمی است و باید با آن دلیل قواعد را ملاحظه کنیم که طهارت مائیه را از دست بدهیم به وسیلهی قسمتی از نماز در آخر وقت یا طهارت ترابیه انجام بدهیم و کل صلاة را در داخل وقت. دوران أمر بین انجام صلاة در داخل وقت با طهارت ترابیه و انجام صلاة با طهارت مائیه در صورتی که بعضی از أجزاء آن صلاة در خارج وقت باشد. متن ما فتوای سید بر چه بود؟ اگر ضیق وقت موجب خروج صلاة از وقت به تمامها یا به بعضها باشد، اینجا زمینه برای تیمم فراهم است وقت بدل ندارد و وضو بدل دارد تیمم کند در تزاحم آن چیزی که بدل ندارد مقدمه است. وقت بدل ندارد و مقدم است و باید تیمم انجام بگیرد. این فرمایش ایشان بود.
قاعدة ی فقهی من أدرك ركعة من الوقت فقد أدرك الوقت
اما بعد از این فرمایش یک ربما یقالی دارد که میرود به سمت و سوی قاعدهی معروف، قاعدهی من أدرك ركعة من الوقت فقد أدرك الوقت؛ کسی که از نماز یک رکعتش را در وقت درک کند، تمام صلاة را درک کرده این قاعدهی فقهی معروفی است نصّاً و اجماعاً شبههای درش نیست در کتاب قواعد هم برای شما نوشته شده است. بر اساس این قاعده میگوییم در صورتی که مکلف وضو بگیرد و بتواند نماز را در داخل وقت به اندازهی یک رکعت در داخل وقت نماز را انجام بدهد، باید وضو بگیرد. بنابراین فرمایش سید که فرمود اگر بعضی از أجزاء نماز هم در خارج وقت باشد اشکال دارد، قاعدهی من أدرک آن مطلب را رد و اشکال میکند.
تحقیق استاد
دربارهی این قاعده شرحی که دادهاند در متن، شرح خوبی است ولی با آسانسازی برای شما میگویم. قاعدهی مَن أدرک در اینجا جاری نمیشود أصل قاعده درست است اگر کسی در اثر کاری یا مشکلی یا غفلتی یا در اثر حادثهای وقت نماز برایش ضیق شد، و نمازش را بخواند در صورتی که یک رکعتش مثلاً جوانها نماز صبح میخوانند یک رکعتش دیر از خواب بلند میشوند بلااختیار، یک رکعتش اگر داخل وقت باشد نمازش أدایی و قضاء ندارد و درست است. من أدرك ركعة من الوقت فقد أدرك الوقت؛ اما اینجا مسئله فرق میکند در اینجا ببینیم ضیق وقت در صورتی نیست که فرض بر این نیست که این ضیق وقت بلااختیارٍ باشد این ضیق وقت و باقیماندن جزء از صلوة در داخل وقت بر اثر عمل اختیاری مکلف انجام میگیرد مکلف میرود وضو میگیرد عمل اختیاری است. میرود غسل میکند عمل اختیاری است. در اثر عمل اختیاری مکلف اگر صلاة قسمت اکثرش در خارج از وقت قرار بگیرد، این جا را قاعده شامل نمیشود. مشمول قاعده نخواهد بود. چون قاعده جایی را میگیرد که بلااختیارٍ در ضیق وقت قرار گرفته باشد. لذا قاعدهی مَن أدرک در حقیقت منصرف از این مورد است. لذا در این صورت همان که گفته شد، اگر نماز به وسیلهی وضو و غسل خارج از وقت ولو قسمتی از نماز خارج از وقت قرار بگیرد، این ضیق وقت و این وضعیت موجب تیمم میشود مطلب تا اینجا تمام. قاعده موردش معلوم است قاعده اطلاق دارد. أولاً قواعد دو قسم هستند، قواعد اصطیادیه هست و قواعد منصوصه، قواعد منصوصه قابلیت برای اطلاق دارد قواعد اصطیادیه قابلیت اطلاق ندارد چرا؟ در مطلق مقید گفتیم یا گفتهایم که اگر یک محتوا، یک مدلول یک ساختار از نصوص استخراج بشود و به عنوان یک قاعده.کلام معصوم نیست. اطلاق مربوط به بیان معصوم است نه بیان محقق. بیان محقق اطلاق ندارد. این نکته یادتان نرود. اطلاق اختصاص به کلام معصوم دارد. ثانیاً این قاعدهی من ادرک اصلاً خود قاعده موضوعش مشخص است. کسی که بلااختیاراً تأخیر کند تا اینکه یک رکعت را در وقت بخواند، اینجا قاعده من ادرک میگوید اگر با اختیار باشد، قاعدهی دیگر جلویش را میگیرد، قاعدهی الامتناع بالاختیار لاینافی الإختیار؛ و بعد هم قاعدهی تقصیر، گفتیم که مقصر کالعامد، فرق بین عامد و مقصر چه هست؟ عامد بالواسطه عصیان میکند و مقصر فقط بالواسطه عصیان میکند لذا مقصر مسئول است قاصر مسئول نیست. چون مقصر کالعامد است این که کان اختیار است این کار را میکند با فعل اختیاری است. فرقی نمیکند. با فعل اختیاری باشد یا عمداً تأخیر کند هر دو تحت یک عنوان مندرج است که فرض این است. که میفرماید: ومن المعلوم أن الوقت معتبر في تمام أجزاء الصلاة ، فمع استلزام الطهارة المائية خروج جزء من أجزائها خارج الوقت لا يجوز تحصيلها بل ينتقل إلى التيمم ، لكن الأحوط القضاء مع ذلك خصوصاً إذا استلزم وقوع جزء من الركعة خارج الوقت؛ در این رابطه همان که برای شما گفتم؛ آخر سر هم سید میفرماید که احتیاط کند قضاء هم انجام دهد چرا؟ چون از طرفی قاعدهی من ادرک هم مستند قرار گرفته و از طرفی هم این تقصیر داشته که وظیفهاش تیمم بوده بنابراین أحوط قضاء است. أحوط هم گفتیم معنایش این است که وجوب شرطی است یعنی در جهت حصول انتصال قطعی،(امتثال قطعی) در بارهی أحوط شکی نداریم و فتوا هم همین است که اینجا أحوط لزوماً باید همین جا تیمم کند و بعد هم نماز را اعاده کند انشاءالله.
مسئلهی شماره 26 هم شبیه این مسئله است. سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید