< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 21 و 22 از مسائل تیمم و مورد پنجم از مسوغات و جواز تیمم

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و السلام علی عباده الذین الصطفی و الصلاة و السلام علیک یا مولای یا أباصالح المهدی و رحمة الله و برکاته

 

ادامه بحث مساله 21 از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ٢١ : لا يجوز للمتطهر بعد دخول الوقت إبطال وضوئه بالحدث الأصغر إذا لم يتمكن من الوضوء بعده كما مرّ ، لكن يجوز له الجماع مع عدم إمكان الغسل ، والفارق وجود النص في الجماع ، ومع ذلك الأحوط تركه أيضاً.[1]

ابتدائاً یک بحثی از دیروز باقی ماند آن را بحث کنیم و بعد به بحث جدید بپردازیم. سید طباطبایی یزدی می‌فرماید کسی که متطهر به وضو هست بعد از دخول وقت، نباید وضوی خودش را ابطال کند و اما کسی که در همین وضعیت بخواهد عمداً جماع کند، مانعی ندارد. و فرق در این رابطه وجود نصّ هست.

نصوص موجود در بحث و کلام شیخ الطائفه

متن روایت: محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن علي بن السندي عن صفوان، عن إسحاق بن عمار قال: سألت أبا إبراهيم عليه السلام عن الرجل يكون مع أهله في السفر فلا يجد الماء، يأتي أهله؟ فقال: ما أحب أن يفعل ذلك إلا أن يكون شبقا، أو يخاف على نفسه. ورواه ابن إدريس في (آخر السرائر) نقلا من كتاب محمد بن علي بن محبوب مثله.[2] محمد ابن حسن به اسناده عن محمد ابن علی ابن محبوب عن علی ابن سندی عن صفوان عن اسحاق ابن عمّار، اسناد شیخ به محمد ابن علی ابن محبوب درست است. اما علی ابن سندی، توثیق ندارد. متأسفانه نه توثیق در عام دارد و نه در خاصّ و نه مدح. این راوی از لحاظ معاییر ضعیف است. البته احتمال اشتراک وجود دارد که علی ابن سرّی باشد. خوب در حدّ مشترک می‌شود و باز هم قابل اعتماد نیست. سند تا اینجا مشکل داشت امّا مِن حُسن الحق، خوشبختانه این روایت یک سند دیگری دارد، همین شیخ اینجا که نقل می‌کند، خود شیخ. متن روایت: أحمد بن محمد بن عيسى عن ابن ابي عمير عن اسحاق ابن عمار قال : قلت لابي ابراهيم عليه‌السلام : الرجل يكون معه اهله في السفر ولا يجد الماء أيأتى اهله؟ قال : ما احب ان يفعل ذلك إلا ان يخاف على نفسه. [3] از ابواب عقود نکاح و خلوت و جماع، حدیث شماره 49 . این سند می‌شود کاملاً سند درست و صحیح، شیخ اسنادش به احمد بن محمد بن عیسی اشعری، درست است احمد ابن محمد ابن عیسی اشعری قمی هم از اجلا و ثقات است و او از ابن عمیر نقل می‌کند که فوق وثاقت است و ابن علی عمیر از اسحاق ابن عمار که از أجلای اصحاب امام کاظم هست. قال : قلت لابي ابراهيم عليه‌السلام : الرجل يكون معه اهله في السفر ولا يجد الماء أيأتى اهله؟ سوال کردند از کسی که با خانواده‌اش در مسافرت است، آب در اختیار ندارد و مجامعت انجام می‌دهد؟ قال : ما احب ان يفعل ذلك إلا ان يخاف على نفسه. حضرت فرمودند که دوست ندارند که این کار را انجام بدهد. سند روایت درست است دلالت روایت هم گفته می‌شود که دلالت هم کامل باشد برای اینکه امام که فرموده است ما احب ان يفعل ذلك یعنی کراهت دارد ولی جایز است. اما از جهت اینکه در سفر هست و آب در اختیار ندارد، ترک استبصال شده که آب به اندازه وضو دارد یا ندارد، متطّهر است یا محدث است ترک استبصال، اطلاق دارد به اطلاق این روایت تمسک می‌شود و مفاد آن این خواهد شد که انسان می‌تواند متعمداً خودش را جنب کند در صورتی که آبی برای غسل نداشته باشد دلالت این روایت تا این حد بود. روایت دومی که اینجا آمده است، در حقیقت روایت دوم نیست در حقیقت تتمه‌ی این روایت است و روایت همین یکی در این باب بیشتر نداریم. متن روایت دوم: وبإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن العباس بن معروف، عن أبي همام، عن محمد بن سعيد بن غزوان، عن السكوني، عن جعفر، عن أبيه، عن آبائه، عن أبي ذر رضي الله عنه أنه أتى النبي صلى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله هلكت، جامعت على غير ماء! قال فأمر النبي صلى الله عليه وآله بمحمل فاستترت به وبماء، فاغتسلت أنا وهي، ثم قال: يا أبا ذر يكفيك الصعيد عشر سنين. ورواه الصدوق مرسلا. وعن المفيد، عن أحمد بن محمد، عن أبيه، عن محمد بن يحيى، عن سعد بن عبد الله، عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن العباس، عن السكوني مثله.[4] و باسناده عن محمد بن علی بن محبوب، اسناد شیخ به محمد ابن علی ابن محبوب که از اجلا و ثقات هست؛ درست است. عن العباس ابن معروف که ابن معروف هست از اصحاب إجماع هست. عن أبی همام که أبی همام خودش، پدرش و جدّش خدا بهشان لطف کرده است که روات و ثقات هستند، اسماعیل ابن أبی همام عن محمد ابن سعید ابن غزوان، این راوی متأسفانه توثیق خاص ندارد توثیق عام هم فقط در سند تفسیر قمی آمده است محمد ابن سعید، که همین ابن غزوان باشد. در این هم عن السکونی، که سکونی هم می‌شناسید که مورد اعتبار و نقلش مورد اعمتماد فقها و محدثی هست و سید الاستاد هم به نفع ایشان اعتماد می‌کنند. عن جعفر، عن أبيه، عن آبائه، عن أبي ذر رضي الله عنه أنه أتى النبي صلى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله هلكت. جامعت على غير ماء. نقل می‌کنند از اباذر که پیش پیامبر آمد گفت، یا رسول الله هلاک شدم، مجامعت کردم با همسرم بدون اینکه آب در اختیار داشته باشم. قال فأمر النبي صلى الله عليه وآله. بمحمل فاستترت به وبماء، فاغتسلت أنا وهي دستور داد پیامبر اعظم(ص) به محملی، من در آن محمل در پرده قرار گرفتم و آبی آنجا در اختیار من قرار گرفت، غسل کردم من و همسرم، این کفایتی بود. ثم قال: يا أبا ذر يكفيك الصعيد عشر سنين. ای اباذر، صعید کفایت می‌کند ده سال طهارت را، در این رابطه سند را با یک وضعیتی اعتبارش را اعلام کردیم و اما دلالتش را فقها می‌فرمایند که از کلمه‌ی يا أبا ذر يكفيك الصعيد عشر سنين استفاده می‌شود اطلاق دارد و ترک استبصال است که در هر وضعیتی که باشید، متوضیء باشی، متطهر باشی، محدث باشی، يكفيك الصعيد عشر سنين. در این حدّ، ولیکن متأسفانه دلالت این روات همان‌طور که دیروز گفتم دلالتش کامل نیست. دقت هم که به عمل آمد، دلالت این روایت بر محبوب کامل نیست. تا قبل از این مقوله که فرموده باشد حضرت رسول، یا اباذر که ربطی به مدّعا ندارد. اباذر شکایتی و حکایتی کرده، پیامبر کمی کرده و عنایتی، برایش آب و غسل و جای محفوظی عنایت فرموده و ربطی به مطلوب ندارد. واما از کلمه‌ی يا أبا ذر يكفيك الصعيد عشر سنين که گفته می‌شود اطلاق دارد، این بیان جهت دارد، جهتش طهوریت صعید است. در جهت بیان طهوریت صعید، ما در متونمان آنجایی که می‌گوییم التیمم یا الصعید أحد الطهورین، متنش این است، به آن احد الطهورن مظنون است. يكفيك الصعيد عشر سنين یعنی در جهت بیان طهوریت صعید هست اطلاقی دیده نمی‌شود تا ما از آن اطلاق استفاده بکنیم. بنابراین دلالت این روایت بر مطلوب علی الظاهر کامل دیده نمی‌شود آن فقیهی که مثل سید الحکیم از کلمه‌ی اباذر می‌فرماید که استفاده بشود جزاه الله خیراً درست فهمیده باشد. ولی فهم ما این است. لذا سیدالاستاد این روایت را در جهت ارائه‌ی مدرک نسبت به این حکم نیاورده‌اند فقط به همان روایت باب 27 اکتفا کرده‌اند که سند صحیح و دلالتش هم تا حدودی مشکل نخواهد داشت. تا اینجا مطلب تمام.

 

بحث بعدی که أحوط ترک ابطال وضو و ترک جماع هست در حال وضوء

در این رابطه ومع ذلك الأحوط تركه أيضاً. أحوط ترک ابطال وضو و ترک جماع هست در حال وضوء، دلیل أحوط را هم گفتم که إهتمام به احکام شرع و پایبندی به احکام شرع و حفظ مقدمه برای انجام واجب شرعی، این مطلب کامل.

مورد پنجم از موارد جواز تیمم- بحث و تحقیق درباره‌ی وجود نصّی که نسبت به فرد مُجنِب آمده است-

الخامس : الخوف من استعمال الماء على نفسه أو أولاده وعياله أو بعض متعلقيه أو صديقه فعلاً أو بعد ذلك من التلف بالعطش أو حدوث مرض بل أو حرج أو مشقة لا تتحمل ، ولا يعتبر العلم بذلك بل ولا الظن ، بل يكفي احتمال يوجب الخوف حتى إذا كان موهوماً فإنه قد يحصل الخوف مع الوهم إذا كان المطلب عظيماً فيتيمم حينئذٍ ، وكذا إذا خاف على دوابّه أو على نفس محترمة وإن لم تكن مرتبطة به وأما الخوف على غير المحترم كالحربي والمرتد الفطري ومن وجب قتله في الشرع فلا يسوّغ التيمم ، كما أن غير المحترم الذي لا يجب قتله بل يجوز كالكلب العقور والخنزير والذئب ونحوها لا يوجبه وإن كان الظاهر جوازه ، ففي بعض صور خوف العطش يجب حفظ الماء وعدم استعماله كخوف تلف النفس أو الغير ممن يجب حفظه وكخوف حدوث مرض و نحوه ، وفي بعضها يجوز حفظه ولا يجب مثل تلف النفس المحترمة التي لا يجب حفظها و إن كان لا يجوز قتلها أيضاً ، وفي بعضها يحرم حفظه بل يجب استعماله في الوضوء أو الغسل كما في النفوس التي يجب إتلافها ففي الصورة الثالثة لا يجوز التيمم وفي الثانية يجوز ويجوز الوضوء أو الغسل أيضاً وفي الأولى يجب ولا يجوز الوضوء أو الغسل. [5]

یک نکته‌ای که باید شرح بدهیم این که این خوف قبلاً آمده، اینجا فرقش چه هست؟ فرقش این است که اینجا خوف فقط مرتبط به عطش هست، و بعد هم آمده بعد از عطش هم یک جمله‌ای دارد أو حدوث مرض؛ حدوث مرض که در آن مجوز ثالث آمده بود، این چه هست؟ این حدوث مرض مربوط به عطش است، به عطش که تلف به وسیله‌ی عطش است یا حدوث مرض به وسیله‌ی عطش است. پس فرق این مجوز خامس با مجوز ثالث معلوم شد، بل أو حرج أو مشقة لا تتحمل. حالا سید اختیار داشته ولی حرج و مشقّت یک چیز است مشقت اگر در حد عادی باشد که وجهی ندارد مشقتی که قابل تحمل نباشد، همان حرج است. تکرار کرده‌اند اختیار با خودشان بوده، بل أو حرج أو مشقة لا تتحمل ، ولا يعتبر العلم بذلك بل ولا الظن شرط نیست که علم به این خوف وجود داشته باشد، بل ولا الظن بلکه ظن هم لازم نیست. بل يكفي احتمال يوجب الخوف حتى إذا كان موهوماً فإنه قد يحصل الخوف مع الوهم إذا كان المطلب عظيماً فيتيمم حينئذٍ این اشاره دارد به همان قاعده‌ی اصولی که شما دارید، چه قاعده‌ اصولی؟ این که احتمال هر چند ضعیف باشد، اگر محتمل اهمّ بود به آن احتمال باید اعتنا بشود چون عقلا نسبت به شیء اهم احتمال ضعیف را هم مورد اعتماد و اعتنا قرار می‌دهند. بنابراین می‌فرماید: فإنه قد يحصل الخوف مع الوهم إذا كان المطلب عظيماً فيتيمم حينئذٍ. اشاره به آن مطلب دارد. فيتيمم حينئذٍ. صورت تیمم می‌کند. وكذا إذا خاف على دوابّه أو على نفس محترمة وإن لم تكن مرتبطة به وأما الخوف على غير المحترم كالحربي والمرتد الفطري ومن وجب قتله في الشرع فلا يسوّغ التيمم. همین‌طور است مسوغ برای تیمم وجود دارد اگر که خوف در تلف دواب داشته باشد. به اصطلاح حواشی دارد گله‌ی گوسفندی دارد، اسبی دارد که اگر آن آب را مصرف کند، آن گوسفند یا آن اسب از تشنگی بمیرد. یا نفس محترمه‌ای، انسانی هست همراهش مسلمانی، وإن لم تكن مرتبطة به. هر چند که مربوط به خود آن فرد نشود.

کلام محقق حلی- در دائر شدن أمر مصرف آب برای وضو یا رفع عطش

محقق حلّی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: لو وجد عطشان يخاف تلفه بذل الماء له و تيمم لان حفظ الإنسان أرجح في نظر الشرع من الصلاة بدليل أنها تقطع لحفظ الإنسان من الغرق و الحرق و ان ضاق وقتها خصوصا، و الطهارة لها بدل و النفس لا استدراك لغايتها..[6] می‌فرماید که اگر امر دائر بشود بین اینکه آب را برای وضوء استفاده کند یا برای رفع عطش یک نفس محترم یا دواب و مثلاً اسب و گوسفند و اینها، می‌فرماید که باید در جهت رفع عطش استفاده کند چرا؟ هر چند از خود نصّ که داریم، عطش موجب تلف نفس است ولیکن می‌فرماید که در قواعد فقهی داریم که حفظ نفس مسلمان، أولی و أرجح هست. لذا اگر امر دائر بشود بین این که حفظ نفس یک مسلمان بشود و یا اینکه آب را برای وضوء مصرف کند باید در جهت حفظ نفس یک مسلمان به کار ببرد. لذا اگر أمر دائر شود بین خواندن صلاه و نماز، و حفظ نفس محترمه از غرق شدن، قاعده‌ی فقهی چه هست؟ باید نماز را کنار گذاشت، و در جهت نجات نفس محترمه مبادرت کرد برای اینکه آن أرجح است در شرع، مقتضا و مذاق شرع مقدم می‌دارد حفظ نفس را بر حفظ واجب شرعی، مضافاً بر آن، صلاة بدل دارد اگر بگویید تزاحم هست، بدل دارد صلاه می‌شود با طهارت ترابیه انجام بگیرد و حفظ نفس و نجات انسان از خطر تلف هم صورت بگیرد. فرمایش ایشان کاملاً فرمایش محقق است و محققانه است. صدر من أهله؛ تا آنجا که می‌فرماید حفظ نفس یک مسلمان مثل حفظ نفس خود آدم هست، در وجوب و اهتمام و حرمت. مطلب را محقق حلی به طور کامل در این رابطه بیان فرمودند که نیاز به دلیل دیگری نداریم. سید این مطالب را با اشارت‌های به ادله‌ی آن بیان فرموده است. این فرع گفته شد که وكذا إذا خاف على دوابّه أو على نفس محترمة وإن لم تكن مرتبطة به. باید آب را در جهت رفع عطش هزینه کند و خود تیمم کند و از متووات تیمم این مورد است بعد می‌فرماید که وعم الاعلی غیر محترم؛ اما خوفی بر غیر نفس محترم وأما الخوف على غير المحترم كالحربي والمرتد الفطري ومن وجب قتله في الشرع فلا يسوّغ التيمم. آبی دارد وضو و غسل کند، یک مرتد فطری را برود که اگر مرتد فطری آن آب را استفاده نکند، می‌میرد از عطش؟ می‌فرماید: فلا يسوّغ التيمم. این مسوق نیست. چرا؟ در ابتدا سرّش را فرمود، حفظ این نفوس احترام ندارد. حفظ این نفوس واجب نیست و این نفوس، نفوس محترمه نیست. كما أن غير المحترم الذي لا يجب قتله بل يجوز كالكلب العقور والخنزير والذئب ونحوها لا يوجبه. همان‌طوری که غیر محترمی که قتلش هم واجب نیست بلکه جایز است. مثل: كالكلب العقور والخنزير والذئب ونحوها لا يوجبه. موجب جواز تیمم نمی‌شود. و إن كان الظاهر جوازه. هر چند می‌فرماید که ظاهر جواز تیمم است در این صورت، حدیثی داریم در این رابطه در کتاب صدقه، باب 49 آمده است که؛ جگر تشنه‌ای را که سیراب کند، خودش یک ثواب و گویا صدقه است. از آن باب دیگر. دلیلی که ما گشتیم و یا بگردیم، دیده نمی‌شود. آن دلیل یک نقطه‌ی اخلاقی است، فقهی نیست. و خوب حیوانی را که سیراب بکند، ثواب دارد. نه فقهی نیست نه اخلاقی نیست، که حتی اگر بگوییم جواز تیمم در آن صورت شبهه‌ تصوف دارد. رنگ تصوف به خودش می‌گیرد. تصوف یک دسته از نصوصی دارد که با عقل و ظاهر شرع تطبیق نمی‌کند شما خودتان در خطابه‌هایتان هم قطعاً خوانده‌اید حکایت معروف تصوف را حتماً خوانده‌اید که به حضرت موسی گفت برو از خود، اگر چیزی پست‌تر پیدا کردی بیاورد، رفت و به کلب عقور برخورد چند قدمی آورد و بعد رهایش کرد. رفت در مقام مناجات خطاب آمد که اگر ان کلب عقور را آورده بودی دیگر از بین خودت را می‌بردی، یک پیامبر اوالوالعزم، یک انسان طیب و طاهر با کلب نجس العین مگر می‌شود، آن نگاه و نظرات تصوفی است. تصوفی این جور بیاناتی دارد که ان‌شاءالله در بحث رجال که بسته‌بندی می‌کنیم می‌گوییم روایات از نظر محتوا متعلق به سه دسته هستند، روایات احکام، و روایات اخلاق و روایات تصوف که بسیار نکته‌ی مهمی است کتاب در رجال حقی هم آمده اگر در دسترستان هست مطالعه کنید. لذا سیدالحکیم می‌فرماید که کسی به جواز فتوا نداده است. امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید جواز صرف این آب را برای کلب عقور و از وضو رفع ید و اکتفا به تیمم، کار مشکلی است.بعد هم شرحی.

صور مختلف در خوف از عطش و حفظ آب

ففي بعض صور خوف العطش يجب حفظ الماء وعدم استعماله كخوف تلف النفس أو الغير ممن يجب حفظه وكخوف حدوث مرض و نحوه ، وفي بعضها يجوز حفظه ولا يجب مثل تلف النفس المحترمة التي لا يجب حفظها و إن كان لا يجوز قتلها أيضاً ، وفي بعضها يحرم حفظه بل يجب استعماله في الوضوء أو الغسل كما في النفوس التي يجب إتلافها ففي الصورة الثالثة لا يجوز التيمم وفي الثانية يجوز ويجوز الوضوء أو الغسل أيضاً وفي الأولى يجب ولا يجوز الوضوء أو الغسل.

سه تا فرع را پشت سر هم ذکر می‌کند، 1- ففي بعض صور خوف العطش يجب حفظ الماء وعدم استعماله كخوف تلف النفس أو الغير ممن يجب حفظه وكخوف حدوث مرض و نحوه. فرع اول این است که می‌فرماید در بعضی از صورت‌های خوف عطش واجب است حفظ آب و عدم استعمال آب، مثل خوف تلف نفس، یا خوف تلف غیر، چه غیری؟ غیری که واجب است حفظ آن، اولادش یا مسلمانی، و مثل خوف حدوث مرض و نفی ضرر، و در این صورت واجب است حفظ آب و عدم استعمالش که باید هزینه شود برای نجات از تلف. 2- وفي بعضها يجوز حفظه ولا يجب مثل تلف النفس المحترمة التي لا يجب حفظها و إن كان لا يجوز قتلها أيضاً. و در بعضی از صور، در اولی واجب بود حفظ و در بعضی جاها جایز است حفظ آب، کجا؟ واجب نیست. مثل تلف النفس المحترمة التي لا يجب حفظها مثل نفس محترمه‌ای که واجب نیست حفظش و إن كان لا يجوز قتلها أيضاً. هر چند قتلش جایز نیست.3- وفي بعضها يحرم حفظه بل يجب استعماله في الوضوء أو الغسل كما في النفوس التي يجب إتلافها و در بعضی از آن صور حرام است حفظ آن آب، بلکه واجب است، همان‌طوری که در نفوسی که واجب است اتلافش مرتد فطری و واجب القتل و غیرهما؛ می‌فرماید: ففي الصورة الثالثة لا يجوز التيمم . طبیعی است در صورت سوم که صرف آب برای غیر وضوء، حرام است این صورت سوم لا يجوز التيمم، تیمم جایز نیست و باید وضو بگیرد وفي الثانية يجوز ويجوز الوضوء أو الغسل أيضاً. و در صورت دوم جایز است. همانجایی که گفت کلب عقور دارد و می‌تواند آن را آب بدهد و تیمم کند. وفي الثانية يجوز ويجوز الوضوء أو الغسل أيضاً. مخیّر است. وفي الأولى يجب. و در اولی که طلب نفس باشد، آنجا واجب است که آب را برای حفظ نفس محترمه هزینه کند. ولا يجوز الوضوء أو الغسل. وضو و غسل واجب نیست. در بیان محقق حلّی به طور عمده دیدیم.

إجمال و نقطه‌ی اصلی در کل این است که از قبیل دوران أمر بین أهم و مهم هست و این اهم و مهم باید احراز بشود اگر اهم و مهم احراز نشود، عموم دلیل وجوب طهارت حاکم است. باید به مقتضای عموم دلیل وجوب طهارت مائیه تمسک کرد. این مسئله تا اینجا تمام.

مساله 22 از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ٢٢ : إذا كان معه ماء طاهر يكفي لطهارته وماء نجس بقدر حاجته إلى شربه لا يكفي في عدم الانتقال إلى التيمم ، لأن وجود الماء النجس حيث إنه يحرم شربه كالعدم ، فيجب التيمم وحفظ الماء الطاهر.[7] این مطلب را باز هم محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه کتاب معتبر، همان جلد یک و همان صفحه، ص 368 می‌فرماید که اگر کسی دو تا آبی داشته باشد،آب طاهر و آب نجس که برای شربش یکی از این دو تا کافی است، نمی‌شود که از آب نجس در جهت شرب استفاده کند و آب طاهر را برای وضو بگذارد، برای اینکه اضطرار باشد تا شرب نجس، و شرب نجس حرام است شرعاً وجود آب نجس در کنار آب طاهر کالعدم است. مثل مسئله‌ی اولی است، اضافه شدن و آب نجس در کنار آب طاهر قرار گرفتن وجودهٌ و عدمه یکسان هست و فرقی نمی‌کند.[8] این نسبت به تلف نفس خود آدم یا نفس محترمه هست اما نسبت به حفظ نفس محترمه چه می‌شود ان‌شاءالله شرحش فردا. سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo