< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /دومین مورد از موارد جواز تیمم و مساله 16 و 17 از مسائل مربوط به تیمم

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و السلام علی عباده الذین الصطفی و الصلاة و السلام علیک یا مولای یا أباصالح المهدی و رحمة الله و برکاته

 

دومین مورد از موارد جواز تیمم

الثاني : عدم الوصلة إلى الماء الموجود لعجز من كبر أو خوف من سبع أو لصّ أو لكونه في بئر مع عدم ما يستقى به من الدلو والحبل وعدم إمكان إخراجه بوجه آخر ولو بإدخال ثوب وإخراجه بعد جذبه الماء وعصره.[1] این مسئله را عنوان کرده بودیم، کامل نشده بود. گفتیم که دومین مورد از موارد جواز تیمم، عدم دسترسی به آب موجود است. آب موجود، ولی دسترسی ممکن نیست. مثلاً مانعی دارد و یا اینکه خوفی از دزد و درّنده در کار هست، و یا اینکه آب در دل چاه است و دلوی و حبلی وجود ندارد که آن را بیرون بیاورد، گفتیم که حکم همین است یعنی تیمم جایز است، بالَأدلة.الأربعة

أدلة أربعة درباره دومین مورد از موارد جواز تیمم

1- اما اولاً آیه قرآن که خدای متعال می‌فرماید:﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا﴾[2] این فرد تمکن ندارد تکلیفی نیست. واضح است. 2- دلیل دوم که حکم عقل است اگر در صورتی که مکلّف دسترسی ندارد و مأمور به وضو باشد، تکلیف به مالایطاق هست که تکلیف به مالایطاق؛ عقلاً محال است از سوی مولی. 3-سوم نصوصی است که در این باب آمده است، کتاب وسائل باب سه از ابواب تیمّم حدیث شماره‌ی یک و شماره 4 که شماره 2 باب سه،

متن روایت اول: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن عبيد الله بن علي الحلبي أنه سأل أبا عبد الله عليه السلام عن الرجل يمر بالركية وليس معه دلو، قال: ليس عليه أن يدخل الركية، لان رب الماء هو رب الأرض فليتيمم. ورواه البرقي في (المحاسن) عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، عن عبيد الله الحلبي مثله.[3] محمد بن علي بن الحسين بإسناده. یادمان نرود اسناد شیخ صدوق همیشه به حلبی اسناد درستی است. عن عبيد الله بن علي الحلبي اسناد شیخ صدوق که درست بود، باقی هم صحیحه‌ی حلبی هست أنه سأل أبا عبد الله عليه السلام عن الرجل يمر بالركية وليس معه دلو، قال: ليس عليه أن يدخل الركية، لان رب الماء هو رب الأرض فليتيمم. سوال شد از آقا امام صادق علیه السلام فرد مکلفی گذرش افتاد به چاه و دلوی نداشت، چه کند؟ خودش برود داخل چاه و با مشقّت و خطر؟ حضرت فرمودند: نه لازم نیست قال: ليس عليه أن يدخل الركية، لان رب الماء هو رب الأرض فليتيمم. همین تیمم است و مثل این است که با آب وضو گرفته باشد، فليتيمم ، دلالت کامل و سند هم که صحیحه هست، این مورد، مورد عدم دسترسی به آب، به خاطر نداشتن وسیله در جهت بیرون آوردن آب.

متن روایت دوم: محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، صفوان بن يحيى، عن منصور بن حازم، عن عبد الله بن أبي يعفور وعنبسة بن مصعب جميعا، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا أتيت البئر وأنت جنب فلم تجد دلوا ولا شيئا؟؟ به فتيمم بالصعيد، فإن رب الماء هو رب الصعيد، ولا تقع في البئر ولا تفسد على القوم مائهم. ورواه الكليني عن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن صفوان.ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[4]

صحیحه‌ی إبن أبی یعفور هست، محمد ابن الحسن به اسناده عن الحسین بن سعید، شیخ طوسی اسنادش به حسین ابن سعید، که حسین ابن سعید اهوازی است، همیشه این اسناد درست است. عن صفوان ابن یحیی که از اصحاب اجماع هم هست و و الستّة الوسطى أولو الفضائل‌/ رتبتهم ادنى من الاوائل‌/ جميل الجميل مع ابان‌/ و العبد لان ثم حمّادان/‌ و الستّة الاخرى هم صفوان‌/ و يونس عليهم الرضوان‌ سدة الاخری؛ که سید بحرالعلوم می‌گوید، هم از اصحاب اجماعند و هم از مشایخ ثلاث، دیگه نیازی به توثیق نیست.فوق توثیق است. عن منصور ابن حازم که از أجله و ثقات هست عن عبدالله ابن أبی یعفور وعنبسة بن مصعب جميعاً صحیحه می‌شود صحیحه عبدالله ابن أبی عفور، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا أتيت البئر وأنت جنب فلم تجد دلوا ولا شيئا؟؟ به فتيمم بالصعيد، فإن رب الماء هو رب الصعيد، ولا تقع في البئر ولا تفسد على القوم مائهم. این روایت هم سندش صحیح، روایتش هم کامل می‌شود روایت دوم به عنوان مستند برای حکم ما،

متن روایت دیگر: حدیث شماره 4 : محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي ابن الحكم، عن الحسين بن أبي العلا قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الرجل يمر بالركية وليس معه دلو، قال: ليس عليه أن ينزل الركية، إن رب الماء هو رب الأرض فليتيمم. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب. أقول: ويأتي ما يدل على ذلك وعلى أن الراكب إذا لم يقدر على النزول للخوف يتيمم من عرف دابته.[5] سند را آشنا هستید، شیخ کلینی عن عدة من اصحابنا که اعتبار دارد عن احمد بن محمد بن عیسی که از اجلا و ثقات هست عن علی ابن حکم که توثیق خاص دارد عن الحسین بن علی که از اصحاب و اجلا هست از اصحاب آقا امام صادق علیه السلام قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الرجل يمر بالركية وليس معه دلو، قال: ليس عليه أن ينزل الركية، إن رب الماء هو رب الأرض فليتيمم. این سه تا حدیث بر اساس مسلک ما می‌شود مستفیض، چون سه تا روایتی که سندش صحیح باشد، در حدّ استفاضه است. شکی در این مسئله وجود ندارد مضافاً بر این اجماعاتی هم در این باره آمده است که اشاره‌ای به آن اجماعات خالی از استفاده نیست که دلیل چهارم ما هم کامل بشود که ادّعا شد این حکم ثابت است بالعدلة الاربعه، کتاب و سنت و عقل گفته شد

اما اجماع

در مورد اجماع 1- محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که اگر دسترسی به آب موجود امکان نداشته باشد وظیفه‌ی مکلّف تیمم است. و هو إجماع.[6] یادمان نرود شمایی که محقق هستید از این اجماعات، آن اجماعی که محقق حلّی می‌فرماید از اعتبار بسیار بالایی برخوردار است. 2- مورد دوّم، فاضل هندی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب کشف اللثام که فاضل هندی استاد صاحب جواهر هست، صاحب جواهر دو تا استاد معروف و مشهور دارد که خودش بسیار رویش حساب می‌کند، یکی سید طباطبایی است که می‌فرماد استادنا بل استاد الکلّ، یکی دیگر هم همین فاضل هندی است که صاحب کشف اللثام هست که می‌فرماید که مطلب همین است بالاجماع، بدون اختلاف مسئله اجماعی است.[7] مطلب تا اینجا الحمدالله با تمام وضوح بدون اشکال تحقیق شد و درست از آب درآمد. اما مسئله‌ی شانزدهم، که مسئله‌ی محل بحث است کمابیش. اما این را بدانید که منظور از اجماع نیاز نیست، منظور استدلال هست و استحکام بخشی، عقل می‌آید، کتاب می‌آید، سنت نمی‌گوید اجماع نیاید، اجماع بیاید، مستحکم‌ترش می‌کند، استحکام‌بخشی است. این را فراموش نکنید.که اگر نصوص بود نیازی نیست. نه بلکه اجماع مستحکم ترش می کند.اجماع نقش دارد. اشکال می‌کنند که این اجماع، اجماع مدرکی می‌شود، مدرک نصوص است با این اجماع چه می‌کنیم؟ جوابشان را دادیم، جواب ظریفی که تقریباً اختصاص به بحث این بنده ضعیف دارد گفتیم که مبنایی است بر اساس مبنای مشهور، اجماع مدرکی هم إجماع است. و قبل از تطوّر اصول، و بر اساس مبنای متأخّرین بعد از تطوّر اصول، اجماع مدرکی اعتبار ندارد اما در حدّ مؤیّد هست که بگوییم اجماع مدرکی یعنی مساوی با حذف و طرد نیست. اعتبار خودش را دارد، الحمدالله اینها را دارید اینها نکته‌های اصلی است که انشاءالله در ذهنتان سپرده‌اید

مساله شانزدهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٦ : إذا توقف تحصيل الماء على شراء الدلو أو الحبل أو نحوهما أو استئجارهما أو على شراء الماء أو اقتراضه وجب ولو بأضعاف العوض ما لم يضرّ بحاله ، وأما اذا كان مضراً بحاله فلا ، كما أنه لو أمكنه اقتراض نفس الماء أو عوضه مع العلم أو الظن بعدم إمكان الوفاء لم يجب ذلك.[8]

می‌فرماید که اگر تحصیل آب توقف داشته باشد در خریدن دلوّ یا ریسمان یا مثل اینها چوب، مشک أو استئجارهما ، یا توقف داشته باشد به اجاره کردن این وسائل و ابزار یا توقف داشته باشد بر خریدن آب، یا قرض گرفتن آن آب، واجب است ولو به قیمت چند برابر، تا جایی که ضرر به حال مکلّف وارد نشود اگر ضرر وارد شد، دیگر وظیفه‌اش می‌شود تیمّم، این مسئله همانطور که برای شما گفته شد، جزء مسائل مهم در عین حال مسئله‌ای است که احیاناً محل ابتلا باشد.

مستندات محل بحث در این مساله

إجماع

از نظر مستندات در این رابطه، اولاً مسئله اجماعی است که در این رابطه اجماع وجود دارد اجماع ما هم از زمان قدما: 1- شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب خلاف جلد یک ص 165 می‌فرماید که واجب است شراع و خریدن آب وجب عليه شراؤه كائنا ما كان الثمن.[9] یعنی به هر قیمتی که باشد. باید آب را خریداری کرد. 2- محقق حلّی می‌فرماید که در صورتی که آب نیاز به شراء داشته باشد باید خریداری کند هر چند قیمت بالایی هم انجام بشود یا وجود داشته باشد.[10] و همین‌طور محقق حلی می‌فرماید که باید آب را خرید در صورتی که آب به بازار در معرض فروش باشد، باید آب را خریداری کند ولو قیمتش از آب باشد.[11] در این رابطه از لحاظ اقوال دیدیم که مسئله مورد اجماع هست و مشکلی وجود ندارد.

اما نصوص

مضافاً بر اجماع نصوصی داریم که الحمدالله در این رابطه به ما کمک می‌کند.

متن روایت اول: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن البرقي، عن سعد بن سعد، عن صفوان قال: سألت أبا الحسن عليه السلام عن رجل احتاج إلى الوضوء للصلاة وهو لا يقدر على الماء، فوجد بقدر ما يتوضأ به بمأة درهم أو بألف درهم وهو واجد لها، أيشتري ويتوضأ أو يتيمم؟ قال: لا بل يشتري، قد أصابني مثل ذلك فاشتريت وتوضأت وما يسوؤني (يسرني) بذلك مال كثير. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يحيى مثله. ورواه الصدوق مرسلا عن أبي الحسن الرضا عليه السلام نحوه، إلا أنه أسقط قوله: وهو واجد لها، وقال: وما يسوؤني بذلك مال كثير. [12] محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد، این سند را یادمان نرود حفظ کنیم، شیخ کلینی، شیخش عمدتاً سه تا خط روایی دارد 1- عن عدة من اصحابنا دارد 2 – عن علی ابن ابراهیم است. 3- عن محمد ابن یحیی است. این سه خط روایی شیخ کلینی هست. این محمد بن یحیی گاهی اسمش ناقص می‌آید فقط محمد بن یحیی مشترک است، این محمد ابن یحیی که شیخ کلینی هست می‌شود، طبقه‌ی هشتم محمد ابن یحیی العطار عن احمد بن محمد، این احمد ابن محمد شیخ عطار هست، شیخ محمد ابن یحیی عطار، احمد ابن محمد ابن عیسی أشعری است. طبقه‌ی هفتم می‌شود عن برقی، عن البرقی که همان صاحب رجال است احمد ابن محمد بن خالد برقی که فوق توثیق هست، عن سعد بن سعد، سعد ابن سعد همان سعد ابن سعد احمص هست، اشعری قمی و توثیق خاص دارد سند کاملاً درست و روشن است عن صفوان معروف صفوان ابن یحیی، قال: سألت أبا الحسن عليه السلام عن رجل احتاج إلى الوضوء للصلاة وهو لا يقدر على الماء، فوجد بقدر ما يتوضأ به بمأة درهم أو بألف درهم وهو واجد لها، أيشتري ويتوضأ أو يتيمم؟ قال: لا بل يشتري، قد أصابني مثل ذلك فاشتريت وتوضأت وما يسوؤني (يسرني) بذلك مال كثير. سؤال کرد آقا که شخصی احتیاج به وضو دارد و قدرت به آب مباح گویا ندارد، آب در اختیارش هست ولی به قیمت گزافی، صد درهم، یا هزار درهم، ولی این پولش را دارد چه کند؟ بخرد آن آب را، یا وضو نگیرد تیمم کند، قال: لا بل يشتري، قد أصابني مثل ذلك فاشتريت وتوضأت وما يسوؤني (يسرني) بذلك مال كثير. می‌فرماید که باید بخرد، خود من هم برایم همچین چیزی اتفاق افتاده و خریدم و درست شد. پس سند درست دلالت هم کامل، مضافاً بر عمل خود معصوم که مضمون را تأکید بیشتر کرده، به مضمون تأکید بیشتری داشته است.

متن روایت دوم: محمد بن مسعود العياشي في تفسيره عن الحسين بن أبي طلحة قال: سألت عبدا صالحا عليه السلام عن قول الله عز وجل: (أو لامستم النساء فلم تجدوا ماءا فتيمموا صعيدا طيبا) ما حد ذلك؟ قال: فإن لم تجدوا بشراء وبغير شراء قلت: إن وجد قدر وضوء بمأة ألف أو بألف وكم بلغ؟ قال ذلك على قدر جدته.[13] در مسلک ما مفید است. محمد ابن مسعود العیاشی، تفسیر عیاشی برادر تفسیر قمی هست، منتها یک عیبی دارد که برای شما گفته‌اند متأسفانه سند را حذف کرده‌اند متأسفانه ولی خود عیاشی هم از همان قدمای اصحاب و بسیار فرد معتمد و تفسیرش هم تقریباً شبیه تفسری قمی، آیات ولایی را بیشتر آورده است، معروف و مشهور هم هست، صاحب وسائل و دیگران هم بگویید که از این تفسیر نقل می‌کنند. عیاشی در تفسیر خودش آورده است عن الحسين بن أبي طلحة، یک روایت مرسل که تمام سندها انداخته شده، براساس یک مسامحتی می‌توانیم بگوییم که این حسین ابن ابی طلحه هم اعتبار دارد چون همان روایتی که در تفسیر قمی، در سند آمده باشد اعتبار دارد در تفسیر عیاشی هم باید اعتبار داشته باشد چون هم سنخ اند و دو تا تفسیر برادر و برابر و هم سو و هم سطح و هم مضمون هستند. حداقل من تفسیر این روایت را به عنوان مؤید استفاده می‌کنم دیگر سندش مرسل هم باشد، درست هم نباشد، ما کنار نمی‌گذاریم قال: سألت عبدا صالحا عليه السلام عن قول الله عز وجل: (أو لامستم النساء فلم تجدوا ماءا فتيمموا صعيدا طيبا) ما حد ذلك؟ قال: فإن لم تجدوا بشراء وبغير شراء قلت: إن وجد قدر وضوء بمأة ألف أو بألف وكم بلغ؟ قال ذلك على قدر جدته. آب در اختیارش باشد به خرید یا به غیر خرید، بعد سؤال کرد که اگر آب پیدا شود به صد هزار، اندازه‌اش تا کجاست، قال ذلك على قدر جدته؛ این به اندازه‌ی توان خودش است اگر توانش را دارد انجام بدهد. روایت دلالتش هم خوب سند هم به آن صورت در حد مؤیّد،

 

کلام فقهاء

علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که اگر کسی در وضعیتی قرار گیرد که آب خریدنی باشد، در این صورت با دو شرط باید آب را بخرد؛ 1 – پولش را داشته باشد، 2- استغناء داشته باشد، یعنی به آن پول احتیاج مبرمی نداشته باشد. در این صورت می‌تواند آن آب را خریداری کند که باید وضوء بگیرد. لو لم يجد الماء إلا بالثمن وجب عليه شراؤه بشرطين: وجود الثمن، والاستغناء عنه، ولا خلاف في اشتراطهما، فلو تعذر الثمن سقط الشراء وتيمم إجماعا، ولا يختص بالدراهم والدنانير، بل الأموال كلها سواء، كما في ثمن الرقبة.[14] فتوای علامه‌ی حلی برگرفته از این متن هست که اگر پول را دارد و استغناء دارد، خریداری کند.

اگر خرید آب ضرری داشته باشد حکم چیست

وأما اذا كان مضراً بحاله فلا ، كما أنه لو أمكنه اقتراض نفس الماء أو عوضه مع العلم أو الظن بعدم إمكان الوفاء لم يجب ذلك. حالا سید هم در متن آورده، فقها هم فتوا داده‌اند. اگر خرید آب، ضرری باشد شما تا حالا، این نکته را به ذهنتان سپردید که آب اگر به قیمت چند برابر باشد، بخرد. این چند برابر مساوی با ضرر نیست. اگر پول زیادی دارد برایش نشان نمی‌داد، پول زیاد بدهد آب را بخرد. اما اگر نه، پول به اندازه‌ای دارد که اگر بدهد، برایش ضرر وارد می‌شود، ضرر به زندگی، ضرر به شئون و خصائص زندگی، در این صورت فتوا این است که جایز نیست، قاعده‌ی ضرر این دو موضوع را نفی می‌کند یا قاعده‌ی ضرر و یا اینکه بگوییم در این مورد این وضوء امر ندارد عمل بدون امر، عملٍ بما سندٍ.

شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که؛ باید آب را بخرد برای وضو، اما اگر خریدن آب مضر باشد به حالش، باید تیمم کند.[15] این رأی قدمای اصحاب. و اضافه کنم که محقق حلی و علامه حلی هم به این مطلب اشاره دارند که اگر ضرری بود، باید تیمم کند چرا ضرری بودن اشکال دارد به همان دو تا نکته‌ای که اشاره شد، یا قاعده‌ی نفی ضرر اینجا این وضو را امتناناً از عهده‌ی مکلف رفع می‌کند و یا اینکه این موضوع أمر ندارد چون در حالت ضرر دیگر أمری در کار نیست، اگر کسی آب خرید و در خریدن آب ضرر کرد و وضوء گرفت، آیا این وضوء درست است یا درست نیست بحث می‌کنیم ان‌شاءالله.

 

قرض گرفتن برای خرید آب

كما أنه لو أمكنه اقتراض نفس الماء أو عوضه مع العلم أو الظن بعدم إمكان الوفاء لم يجب ذلك در ادامه می‌فرماید که اگر اقتراض کند، اگر قرض بگیرد و قرض گرفتن هم برایش مشکلی نداشته باشد إهانت و انتحاکی نباشد، در این صورت باید قرض بگیرد هر چند عوض قرض را بیشتر هم پرداخت کند، جایز است. برای اینکه کسی که با قرض می‌تواند آب برای خودش تهیه کند مصداق ﴿فلم تجدوا﴾ نیست بلکه مصداق برای وجدان ماء خواهد بود، آب را در اختیار دارد و همین‌طور اگر کسی هبه کند، حالا آب که ندارید، من یک ظرف آب دارم به شما هبه می‌کنم، باید قبول کند. چون وجدان آب صدق می‌کند و مصداق برای ﴿فلم تجدوا﴾ نیست،

کلام سید الخوئی در مورد قرض و هبه آب

سید الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که بلکه استیهاب لازم است. استیهاب یعنی از کسی طلب هبه کند بگویید که خوب اگر آب زیادی دارید، به ما هم یک مقداری بدهید، این لازم است چون اگر باعث حرج و عسر و ضرر نباشد؛ طلب هدیه مشکلی ندارد برای وضو، وضو می‌گیرم شما آب زیادی دارید به ما هبه کنید جایز است اما قرض گرفتن در متن آمده بود که اگر کسی یقین دارد که این قرض را می‌تواند پرداخت بکند، یا گمان دارد که این قرض را می‌تواند پرداخت کند، قرض بگیرد. اما اگر علم دارد که نمی‌تواند قرض را پرداخت کند و یا اطمینان دارد که نمی‌تواند قرض را پرداخت کند، جایز نیست که قرض کند، چرا؟ برای اینکه اولاً خود این قرض، مشهور نیست کسی از یک کسی می‌خواهد قرض بگیرد، معمولاً از مردم نیازمند است. ولی کسی که می داند نمی‌تواند قرض را بدهد، اصلاً قرض گرفتن درست نیست و اشکال دارد. این یک نکته. چرا؟ سید الاستاد می‌فرماید در حقیقت این اتلاف حق غیر است. می‌گیرید دیگر دادنی در کار نیست، در حقیقت یک نوع اتلاف مال غیر است. قرض بگیرد و توان برگرداندنش را نداشته باشد که متأسفانه خیلی از مستمندان اینجوری هستند، قرض می‌گیرند دیگر توانش را ندارند و می‌گوید ان‌شاءالله به امید خدا، حالا امید به خدا بحث ایمان و اعتقاد و عرفان و... بحث جداست. بحث معاملات بازار و تجارت و اینها هم بحث جدایی است. در صورتی که توان پرداخت نداشته باشد قرض گرفتن جایز نیست لذا در این متن هم آمده است که وأما اذا كان مضراً بحاله فلا ، كما أنه لو أمكنه اقتراض نفس الماء أو عوضه مع العلم أو الظن بعدم إمكان الوفاء لم يجب ذلك. دیگر این اقتراق واجب نیست بلکه اشکال دارد.[16] مطلب تا اینجا کامل شد.

مساله هفدهم از مسائل مربوط به تیمم

مسألة ١٧ : لو أمكنه حفر البئر بلا حرج وجب ، كما أنه لو وهبه غيره بلا منة ولا ذلة وجب القبول.[17] می‌فرماید که اگر امکان داشته باشد که چاه بکند، بدون حرج واجب است باید چاه بکند تا وضو بگیرد، سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فروع خاصی را مطرح می‌کند والا در وقتی که آدم احتیاج به آب دارد حفر چاه کار ناممکنی است عملاً. در این صورت واجب ماء هست یک مقدار مقدمه‌ی آماده کردن آب اگر زحمتی بکشد و در حد حرج نباشد، واجد ماء به حساب می‌آید و باید وضو بگیرد اما اگر حرجی باشد و یا وضوی ضرری باشد و انجام بدهد چه می‌شود؛ ان‌شاءالله فردا. سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


[16] التنقيح في شرح العروة الوثقى، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج10، ص111.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo