درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /نکات تکمیلی و مساله 13 و 14 و 15 از مسائل مربوط به تیمم و نکات اخلاقی
پاسخ به سوالات در مورد مساله 10 و 11 و 12
مسئلهی شماره 11 و شماره 12 یک مقدار مورد سؤال دوستان قرار گرفت که تا حدودی اذحان به وجود آمده بود، یک مرور کوتاهی داشته باشیم که هم سعی خود این حقیر این است که مساله ناقص نماند. و گفتم هرچه سوال داشتید بپرسید و اشکالات را با جدیت دنبال کنید.من دست خودم خالیه ولی عنایت عالی هست.
مسألة ١٠ : إذا ترك الطلب في سعة الوقت وصلى بطلت صلاته وإن تبين عدم وجود الماء ، نعم لو حصل منه قصد القربة مع تبين عدم الماء فالأقوى صحتها.[1] سوال پرسید که اینجا مثل متجری است؟ جواب اینکه این با متجری شباهتی ندارد، متجری خود عمل انجام نمیگیرد فقط در حدّ جرعت است اینجا عمل مخالفت شده، ترک شده و این دیگر تجری نیست.مخالفت است. مستند اصلی برای بطلان در این مسئله این است که تیمم شرعیت نداشته است تیمم کرده ولی طهارت ترابیة کلاطهارت؛ صلاة بدون طهارت.. سوال دیگر: اینکه وجوب طلب توصلی است و این دیگر نباید به ضرری به نمازش بزند؟ جواب: شما باید آنچه را که از احکام امر دارد عمل کنید درست است و اگر أمر ندارد عمل کنید هباءاً منثوراً است. خود تیمم أمر نداشته . مشروعیت نداشته است. زمینه تیمم طلب است یا طلب نیست کاری نداریم ولی تیمم أمر نداشته است.اما مساله 11.
مسألة ١١ : إذا طلب الماء بمقتضى وظيفته فلم يجد فتيمم وصلى ثم تبين وجوده في محل الطلب من الغلوة أو الغلوتين أو الرحل أو القافلة صحت صلاته ولا يجب القضاء أو الإِعادة.[2] این مطلب تا اینجا این شد که طلب انجام داده، وظیفهاش را انجام داده، آب علی الظاهر موجود نبوده فتيمم وصلى ثم تبين وجوده بعد از اینکه نماز خواند، کشف شد که آبی بوده، این نماز درست است، چرا؟ برای اینکه أمر داشته به وظیفهاش هم عمل کرده، تقصیری هم نکرده، از نظر قاعدهی إجزاء درست است.(مکلف خودش طلب آب را انجام داده، آب را جستجو کرده ولی پیدا نکرده، فلم يجد فتيمم وصلى ثم تبين وجوده تیمم کرد و بعداً کشف خلاف شد،1- قاعدهی اجزاء،2- أمر واقعی مجزی است و تمام) اما مسألة ١٢ : إذا اعتقد ضيق الوقت عن الطلب فتركه وتيمم وصلى ثم تبين سعة الوقت لا يبعد صحة صلاته وإن كان الأحوط الإِعادة أو القضاء بل لا يترك الاحتياط بالإِعادة ، وأما إذا ترك الطلب باعتقاد عدم الماء فتبين وجوده وأنه لو طلب لعثر فالظاهر وجوب الإِعادة أو القضاء.[3] فرد اعتقاد دارد ضیق وقت را، بعد از اینکه ضیق وقت را اعتقاد دارد، موضوع برای تیمم محقق میشود و ذیل صحیحهی زراره هم شاملش میشود فإذا خاف أن يفوته الوقت فليتيمم وليصل؛ بنابراین اعتقاد صحت هم صحیحهی زراره هست و هم محقق حلّی هم این مطلب را تایید میکند.که مشهور هم بشود. اما در انتها میفرماید وإن كان الأحوط الإِعادة أو القضاء این أحوطی که گفته شده است إعاده شود این چه وجهی دارد؟ وجه أحوط شک در اجزاء، ذیل صحیحه مطلب را تایید کرد، قاعدهی اجزاء هم همینطور، ولی در آخر کار که گفتیم ضیق وقت کشف خلاف شد، در این صورت یک شکی در اجزاء میکنیم برای اینکه احتمال میدهیم تا طهارت ترابیه در جایی که طهارت مائیه ممکن باشد، کافی نباشد. بر اساس این احتمال میگوییم الأحوط الإِعادة نکته: وأما إذا ترك الطلب باعتقاد عدم الماء فتبين وجوده ؛ در اینجا در اولی حکم صحت بود در اینجا وجوب است. دوتایش یک اشتباه در تحقیق بود فرقش در یک نکته است، در فرع اول که اعتقاد به ضیق وقت داشت، ضیق وقت موضوع تیمم هست، اما فرع دوم اعتقاد عدم وجود، مساوی با عدم وجدان نیست، موضوع برای تیمم نیست. تمام. این نکته کلیدی بود. ما گفتیم اگر علم داشته باشد دیگر طلب لازم نیست. آنجا علم را محقق حلّی هم فرمود تیقنً علم نبود یقین بود. فرق بین علم و یقین چه هست؟ یقین کشف خلاف ندارد، علم کشف خلاف دارد یقین بود کشف خلاف که نداشت آن را تیمم کن. اینجا علم است و کشف خلاف دارد. فرق بین علم و یقین همین است. بنابراین آنجا کشف خلاف نبود، یقین بود. اینجا اعتقاد به کشف خلاف است.
مساله سیزدهم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ١٣ : لا يجوز إراقة الماء الكافي للوضوء أو الغسل بعد دخول الوقت إذا علم بعدم وجدان ماء آخر ، ولو كان على وضوء لا يجوز له إبطاله إذا علم بعدم وجود الماء ، بل الأحوط عدم الإِراقة وعدم الإِبطال قبل الوقت أيضاً مع العلم بعدم وجدانه بعد الوقت ، ولو عصى فأراق أو أبطل يصح تيممه وصلاته وإن كان الأحوط القضاء.[4] میفرماید که جایز نیست که آدم آبی که در اختیار داشته باشد و برای وضو و غسل کافی باشد، بعد از اینکه وقت نماز فرا رسیده باشد، این آب را مصرف کند. که در اینجا میگویند آب را بریزد دور یا مصرف کند برای چیز دیگر، اگر که علم به عدم وجود آب دیگری در کار باشد، اما اگر علم نداشته باشد و احتمال بدهد که آب باز هم گیرش میآید، مصرف کردن آن آب اشکالی ندارد. محقق حلّی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید اگر کسی این آب را مصرف کند، اولاً متن را ببینید حکم را برای شما نگفتم، حکم میگوید که ولو عصى فأراق أو أبطل يصح تيممه وصلاته وإن كان الأحوط القضاء این مسئله شبیه آن مسئلهی قبلی بود که انسان خودش را از وضو گرفتن عاجز کند و وقت تنگ بشود و فقط وقت برای تیمم باشد. سرّ مسئله چه بود؟ گفتیم دو تا تکلیف است دو تا ظرفیت است. در ظرفیت اول عصیان آمده و تکلیف ساقط شده. سقوط تکلیف در ظرفیت اول موجب سقوط در ظرفیت دوم نمیشود. دلیل اصلی ما، شرعیت خود تکلیف و داشتن أمر کافی است. قاعده است و اصل نیست و خودش هم اعتقاد ندارد.
کلام فقهاء در این مساله
محقق حلّی میفرماید که... اولاً برای شما بگویم چرا عصیان؟ چون مقدمه بوده، عقلاً مقدمهی واجب باید حفظ بشود حکم عقلی دارد. اصلاً شرع دربارهاش دستور خاصی صادر نکرده. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید؛ صلات این شخص که الآن اتیان میکند مستکمله هست، کامل کامل است در ظرفیت خودش هست، که اینجا آب نیست، تیمم است. نماز را بر اساس تیمم که طهارت ترابیه است، انجام داده و ریختن آب هم در اصل که امر سایقی است. البته این را محقق حلی میگویند؛ سایقی است از نظر شرع، نفی ندارد. و الإراقة للماء سائغة البته از نظر عقل به حکم عقل حفظ مقدمه واجب است..[5] همینطور در ادامه صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که مقدمیت حفظ از باب این است که ادلّهی دال بر طهارت اهتمام دارد یعنی اهمیت قائل است برای طهارت مائیه، از آن ادله هم استفاده میشود به عنوان یک استفادهی تحلیلی، عند التحلیل استفاده میشود که شرع رضایت ندارد. عدم رضای شرع، پس نه تنها جنبهی عقلی دارد حفظ مقدمه، جنبهی شرعی هم به خودش میگیرد چون از ادلهی اهتمام ترک مقدمه عدم رضایت شارع را در پی دارد.[6] سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که این حفظ مقدمه به حکم عقل است چون توهمی نشود که این حفظ مقدمه دلیل شرعی که ندارد، منتها دلیل شرعیاش را ما هم گفتهایم که با تحلیل استفاده میشود که ادلهی دال بر اهتمام کشف میکند از عدم رضایت شارع به ترک مقدمه.[7]
سید یزدی طباطبایی بعد در آخر میفرماید، مسئلهی دیگری را مثل آن عنوان میکند و میفرماید و جایز نیست ولو كان على وضوء لا يجوز له إبطاله إذا علم بعدم وجود الماء ، بل الأحوط عدم الإِراقة وعدم الإِبطال قبل الوقت أيضاً مع العلم بعدم وجدانه بعد الوقت ، ولو عصى فأراق أو أبطل يصح تيممه وصلاته وإن كان الأحوط القضاءاین هم عین مسئلهی قبلی است و وضو دارد ولی میداند الآن که وقت نماز برسد، آبی برای وضو ندارد، وضویش را باطل نکند، معلوم است شما میگویید اگر مشکل داشته باشد، گرفتار باشد، آن مسئلهی جداست. لذا میفرماید وإن كان الأحوط القضاء چون حکم عقل، داخل وقت و خارج وقت ندارد مقدمه را حفظ کن در حکم عقل فرقی نیست. ولو عصى فأراق أو أبطل يصح تيممه وصلاته وإن كان الأحوط القضاءگفتم وان کان وإن كان الأحوط القضاء وجه أحوط و وجه تأمل چیست؟ وجه أحوط همان که اشاره شد، این وجه هم همان وجه هست، شک میکنیم که طهارت مائیه که امکان داشت؛ آیا طهارت ترابیه میتواند در صورت امکان طهارت مائیه مجزی باشد، شک در اجزاء میکنیم، شک در اجزاء که کردیم در این صورت دیگر قاعدهی اجزاء دیگر جاری نشود، أحوط قضاء است.
مساله چهارهم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ١٤ : يسقط وجوب الطلب إذا خاف على نفسه أو ماله من لص أو سبع أو نحو ذلك كالتأخر عن القافلة ، وكذا إذا كان فيه حرج ومشقة لا تتحمل.[8] میفرماید اگر یک خوفی باشد در طلب آب، طلب آب ساقط میشود. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را میفرماید: لاريب في سقوطه مع تيقن عدم الماء للأصل ، وظهور وجوب الطلب لاریب فیه.[9]
نصوص در این مساله
متن حدیث اول: محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن داود الرقي قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: أكون في السفر فتحضر الصلاة وليس معي ماء - ويقال: إن الماء قريب منا - فأطلب الماء وأنا في وقت يمينا وشمالا؟ قال: لا تطلب الماء ولكن تيمم، فإني أخاف عليك التخلف عن أصحابك فتضل و يأكلك السبع.[10] محمد ابن یعقوب شیخ کلینی قدس الله نفسه الزکیه عن عدة من اصحابنا، که این تعبیر درست است. عده من اصحابنا شناسایی شده است که همهاشان مورد توثیق است. عن احمد ابن محمد که احمد ابن محمد ابن عیسی اشعری توثیق دارد. عن ابن محبوب حسن ابن محبوب از اصحاب اجماع هست، سید الحکیم میفرماید این داوود رقّی که توثیق ندارد، عمل اصحاب برایش اعتبار اعلام میکند، چون عمل اصحاب رویش آمده، اما مسلک ما این بود که حسن ابن محبوب از اصحاب اجماع هست، مروی عنه بلاواسطهی اصحاب اجماع، اعتبار دارد بر اساس قاعدهی اجمعةٍ الإصابه. این روایت از نظر اعتبار میشود گفت که معتبره هست، هم عمل اصحاب رویش آمده و هم از اصحاب اجماع این راوی منقول عنه قرار گرفته، محل استشهاد ما همین جملهای که در ذیل آمده است، قال: لا تطلب الماء ولكن تيمم، فإني أخاف عليك التخلف عن أصحابك فتضل و يأكلك السبع در متن آمده بود، از این حدیث استفاده میشود که در معرض خوف اگر کسی قرار داشته باشد میتواند تیمم کند بدون اینکه به طلب آب، وقت هزینه کند.
متن حدیث دوم: وعن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الوشا، عن حماد بن عثمان، عن يعقوب بن سالم قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن رجل لا يكون معه ماء والماء عن يمين الطريق ويساره غلوتين أو نحو ذلك، قال: لا آمره أن يغرر بنفسه فيعرض له لص أو سبع. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب، والذي قبله بإسناده عن أحمد بن محمد مثله. [11]
عن الحسین بن محمد عن معلی بن محمد عن البوشاء عن حماد ابن عثمان عن یعقوب بن سالم؛ محمد عن معلی را گفتند مضطرب المذهب هست، (صاحب جواهر فرموده بود) و یعقوب ابن سالم هم مشترک هست، بر اساس مسلک ما، این حدیث میماند در حد مؤید. مضمون هم تقریباً همان است تا اینکه امام فرمود: قال: لا آمره أن يغرر بنفسه فيعرض له لص أو سبع. همان مصادق فوقی که آنجا آمده بود. در باره احتمال خوف، مسئله کامل است و شبههای در کار نیست.
مساله پانزدهم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ١٥ : إذا كانت الأرض في بعض الجوانب حَزنة وفي بعضها سَهلة يلحق كلاً حكمه من الغَلوة والغلوتين. رمزی که میتوانیم پیدا بکنیم این است که؛ شاید در یک زمین منظور از آن حزنة و سهلة این بوده که کل جوانب حَزنة و سَهلة است. اما اگر زمین یک مکان، یک قسمت حزنة است و یک قسمتش سهلة، چیکار کنیم؟ به این دلیل این را تکرار فرمودهاند واضح است حکمش نصّاً و اجماعاً و فتواً که قلوه و قلوتین است. انشاءالله که خداوند گرفتار غلوه و غلوتین نکند و زودتر از این گردونه غلوه و غلوتین بیرون برویم. تا اینجا شکر خدا عدم وجود ماء که مورد بحث بود به عنوان مسوغ اول گفته شد و کامل شد رسیدیم به مجوز یا مسوغ بعدی. مسوغ بعدی ما عبارت بود از عدم وصله؛
مورد دوم از موارد جواز تیمم-عدم وصلة به آب-
الثاني : عدم الوصلة إلى الماء الموجود لعجز من كبر أو خوف من سبع أو لصّ أو لكونه في بئر مع عدم ما يستقى به من الدلو والحبل وعدم إمكان إخراجه بوجه آخر ولو بإدخال ثوب وإخراجه بعد جذبه الماء وعصره.[12] سید میفرماید: عدم وصله؛ دسترسی به آب ندارد، آب هست ولی نمیتواند از این آب استفاده کند، این هم مسوغ دوم، مسوغ اول عدم وجدان ماء مسوغ دوم، عدم استفاده از آب، آب موجود است مکلف کنار چاه ایستاده در آن چاه هم آب خوب زلالی است ولی نمیتواند استفاده بکند. حتی میفرماید که نمیشود لباسی را بیاندازد داخل چاه، با آن لباس آب را جذب کند بعد لباس را بیاورد بیرون بچلاند و با آن آب وضو بگیرد، حتی اینجوری هم ممکن نیست. این مطلب درست است جزء مسوغ است در متن آورده است نصّ و الاجماع، ولی میتوانیم بگوییم حکم همین است بالادلَه الاربعه، اولاً حکم عقل معلوم است کسی که دسترسی ندارد، مکلف نیست. و اگر با عدم توان و عدم قدرت تکلیف بر او متوجه بشود، چه میشود؛ بله تکلیف به ما لایطاق، عقلاً درست نیست، حکم عقل. آیه قرآن:﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ﴾.[13] آب در ته چاه است، وسیله ندارد آیهی قرآن و حکم عقل معلوم شد، اما نصوص و اجماعات؛ ان شاءالله جلسه آینده.
اما نکات اخلاقی
اینکه دوشنبه هفته آینده 17 هفدهم است که بسیار مهم است برای طلبه روزه گرفتن مثل چنین روزها که موجب نورانی شدن باطن طلبه می شود و همچنین جزو عادات و آداب و عبادت طلبگی است و چه ثواب هایی برای 17 ربیع در کتب ادعیه آمده است و اگر طلبه روزه نگیرد جای حسرت و تاثر است که طلبه چرا اینقدرکارش به مشکل برخورد کرد. من مشکل اعصاب و سردرد و گوارش را قبول نمی کنم .برای یک روز روزه گرفتن چنین مسائلی را قبول نمی کنم. روز 17 ربیع بسیار روز بزرگی است و در آن روز عید مولود هم یک حمد و 100 تا توحید هدیه به روح آقا رسول الله و یک حمد و 100 تا توحید هدیه به روح آقا امام صادق علیه السلام و حاجات رو هم بخواهید از خدا. بین یک حمد و 100 تا توحید تا یک حمد و 100 تا توحید دیگر حوایج را بخواهید که انشالله یصعدالکلم.
در روز 17 ربیع که انشالله روزه گرفتید که روزه اش برابر با هفتاد سال است کنایه از فضیلت بالایی است که از 100 تا دارو درمان و پیشگیری ها و معالجات می تواند این یک روز روزه برای سلامتی آدم هم ایفای نقش کند. شما روزه روز هفدهم ربیع را بگیرید انشالله انشالله از شرِّ کرونا در امان هستید. خدایا برتوفیقات ما بیافزای. عرفای اهل نظر داریم و عرفای اهل عمل. عرفای اهل نظر یک تروکی دارند که مثلاً چه چیزهایی را نخورند مواظب محرمات هستند. و با چه کسانی ننشینند و با مردم چگونه رفتار کنند و چه چیزهایی را برخود حرام می کنند. با مردم برخورد نکنند. اهل ذکر اند.ذکر های چند هزاری می گویند. آنقدر ذکر می گویند که تا از حال بروند یا یک چیزی ببینند و حتی اگر از حال رفتند اشکالی نمی دانند از حال رفتند که رفتند.. آنقدر یا هو یا الله.یا .. می گویند که به چیزی برسند. ما اینها را رد نمی کنیم. اما عرفای اهل نظر در حقیقت با فلسفه هستند اما عرفای اهل عمل در حقیقت با فقه هستند. فقهائ یعنی عرفا. پس برای نردبان صعود به مقام قرب در مکتب عرفای نظری آن التزاماتی که تروک است و ریاضت هاست. ریاضت های نفسانی و پله کان عروج و عوج گرفتن و رفتن به سوی تقرب در عرفان عملی عمل کردن و پای بندی به مستحبات و مکروهات. مستحبات و مکروهات از نظر فقهی دستور است. سبک نشماریم. کسی که مستحبات و مکروهات را سبک بشمارد خودش سبک است. فقهای واصل در عمل مستحبات و مکروهات را واجب می دانستند. اگر نماز شب کسی ترک بشود فردایش باید روزه بگیرد و اشک بریزد و ملتزم بشود که دیگر ازش ترک و تکرار نشود. خدایا برای همه ما عبودیت عنایت فرما. جلسه درس فقه مورد عنایت هست انشالله و مورد استجابت دعا. خدایا به حق اهل بیت و عظمت فقه آل البیت حوائج این جمع را برطرف بفرما.خدایا شرِّ کرونا را از سر ما و این سرزمین رفع و دفع بفرما. تعجیل در ظهور آقا امام زمان ما بفرما.