< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1400/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 9 و 10 و 11 و 12 از مسائل مربوط به تیمم

 

مساله نهم از مسائل مربوط به تیمّم

مسألة ٩ : إذا ترك الطلب حتى ضاق الوقت عصى، لكن الأقوى صحة صلاته حينئذ وإن علم أنه لو طلب لعثر ، لكن الأحوط القضاء خصوصاً في الفرض المذكور.[1] سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: اگر مکلّف طلب آب را ترک کرد تا موقعی که وقت به آخر برسد و تنگ بشود در آن صورت که وقت به آخر می‌رسد فرصت برای طلب آب وجود ندارد؛ می‌فرماید این فرد تیمم کند و نمازش را با تیمم بخواند. این نماز را سید می‌فرماید که درست است.

دلیل صحت صلاة این نمازگزار

صحت این صلاة چه وجهی دارد؟ مکلف تکلیفش این بوده که باید برود از آب جستجو کند، جستجو به عمل نیامده. و الآن بر اساس تخلف او وقت ضیق شد و زمینه برای تیمم فراهم شد، تیمم کند و نمازش را با تیمم بخواند آیا در این صورت صحّت نماز وجهی دارد؟ پس عنایت کنید، صورت مسئله را یک بار به ذهنتان وارد کنید. مکلّفی است باید از آب جستجو کند در سعه‌ی وقت قرار دارد و می‌تواند جستجو کند. اگر جستجو نکند عمداً، تا وقتی که زمینه برای تیمم فراهم بشود یعنی وقت ضیق شود، این فرد الآن تیمم کرد، نماز خواند، نمازش درست است یا درست نیست، این صورت مسئله است. سید می‌فرماید؛ نماز لكن الأقوى صحة صلاته حينئذ؛ أقوی این است که این نماز صحیح است. اصطلاح أقوی چه بود؟ گفتیم أحوط أولی نسبت به دلیل است أحوط نسبت به عمل است. أقوی نسبت به فتوا است. أقوای در فتوا این است که این نماز درست است. ظاهر مسئله نشان می‌دهد که باید درست نباشد. صحت از کجا می‌آید؟

کلام سید الخوئی در مورد صحت صلاة در مساله

در این رابطه سیدالاستاد که این مسائل را بیان می‌فرمایند از ضمن کلامشان با آسان‌سازی این مطلب استفاده می‌شود که بفرمایند در حقیقت دو تا عمل است و دو تا ظرف دارد. هر عملی ظرف زمانیِ خودش را دارد اگر یک عمل در یک ظرف زمانی مورد مخالفت قرار گرفت؛ عصیان است. عمل بعدی ظرف جدایی است و عمل جدایی است تابع دلیل خودش است. بسیار واضح است.[2]

اینجا یک زمینه بود برای طلب که آب بطلبد اگر آب پیدا شد وضو بگیرد و اگر نشد آنگاه تیمم کند. این یک زمینه و یک وظیفه بود، این وظیفه را ترک کرد مکلفی که وظیفه‌ی شرعی خودش را ترک کند، عصیان محقق است. مخالفت است و عصیان. این عصیان محقق شد و تمام و اثر خودش را دارد. و اما بعد از آنکه ضیق وقت رسید، این فرد مکلف الآن در این ضیق وقت، تکلیف از عهده‌اش ساقط شده است و أمر دارد که فإذا خاف أن يفوته الوقت فليتيمم وليصل.[3] اذا خاف ان یفوت...؛ در صحیحه‌ی زراره؛ وقت که ضیق شده باشد وظیفه‌اش تیمم است. اطلاق دلیل تیمم از آیه‌ی قرآن هم شامل این مورد می‌شود. مانع اطلاق تخلف و عصیان قبلی نمی‌شد. تخلف قبلی مانع از اطلاق نمی‌شود. بنابراین از اطلاق آیه و از آن جمله‌ای که در صحیحه آمده بود استفاده می‌شود و وظیفه‌ی فعلی‌اش تیمم است و صحت صلاة.

کلام محقق حلی

محقق حلی قدس الله نفسه الزکیة هم این مطالب را بحث می‌کند و در ضیق وقت می‌فرماید که اگر مکلف به اختیار خودش کار را به ضیق وقت کشانده باشد، نماز را با تیمم بخواند درست است. دلیل به اعتبار و دلیل شرعیت تیمم شامل می‌شود و مانعی در کار نیست، نسبت به عمل قبلی که عمداً ترک کرده، گنهکار و عاصی خواهد بود.[4] مسئله ظاهراً اشکالی هم نداشته باشد

بعد می‌فرماید؛ که وإن علم أنه لو طلب لعثر ، لكن الأحوط القضاء خصوصاً في الفرض المذكور. لکن احتیاط این است که قضا کند این نماز را خصوصاً در فرضی که ذکر شد. فرض مذکور کدام فرض بود؟ فرضی بود که لو طلب لعثر؛ اگر طلب کند، علم داشت که اگر آب را طلب کند بهش برسد. در آن صورت می‌فرماید احوط این است که قضا کند. برای شما گفتم که وجوب أحوط استحبابی است چون فتوا قبلش آمده، ولی احوط نقش و اثری که دارد این است که یک احوط وجوبی، وجوب طریقی ارائه می‌دهد و احوط استحبابی وجوب استحباب طریقی.

نکته

این نکته را به ذهنتان بسپارید، آنچه که از این احوط استفاده می‌کنید این است که امتثال قطعی به عمل می‌آید هر چند امتثال قبلی هم یک امتثال اطمینانی است چون طبق قاعده است ولی اگر قضا بکند امتثال قطعی به وجود می‌آید این امتثال قطعی حسنی دارد بر اساس قاعده‌ی عبودیت و مولویت که این حسن باید رعایت بشود و أحوط قضا شود. در فتوا هم همین فتوای سید، فتوای درستی است با یک زمینه که در دنبال این احوط، یک کلمه‌ی لزوم را هم اضافه کنید. ، لكن الأحوط القضاء خصوصاً في الفرض المذكور. أمر برگرفته از تخلف، أحوط استحبابی است.

مساله دهم از مسائل مربوط به تیمّم

مسألة ١٠ : إذا ترك الطلب في سعة الوقت وصلى بطلت صلاته وإن تبين عدم وجود الماء ، نعم لو حصل منه قصد القربة مع تبين عدم الماء فالأقوى صحتها.[5] می‌فرماید اگر مکلّفی در سعه‌ی وقت از آب جستجو نکند طلب آب را ترک کند و بعد برود نماز بخواند و تیمم؛ می‌فرماید بطلت صلاته نتیجه‌ی وجوب طلب ماء هست. طلب ماء وجوب بوده عمداً ترک کرده و این بطلان، بطلان ظاهری است به قاعده خود فرد وظیفه‌اش طلب آب بوده این وظیفه را ترک کرده، ترک واجب است در سعه‌ی وقت که وظیفه‌اش تیمم نبوده، و تیممی که انجام داده نتیجعاً چه می‌شود؟ (نقطه‌ی اصلی این مسئله) تیمم شرعیت نداشته. بنابراین در سعه‌ی وقت که بدون طلب آب تیمم شرعیت ندارد. در مقدمه‌ی نماز یک طهارتی که شرعیت نداشته باشد، مسبب و مصحح نماز و صلاة نمی‌شود.

سوال: – وجود فحص را طریقی بگیریم یا ارشادی، اینجا فرق نمی‌کند؟

جواب: در خود طهارت است، خود طهارت یا ترابیة هست یا مائیة است. صلاتی که درست است صلاة یا عن طهارة المائیه باشد یا عن طهارة الترابیة باشد هر کدام وقتی دارند. یک وقتی طهارت مائیه جایز نیست آب غصبی است اگر با آب غصبی وضو بگیرید طهارت مائیه می‌شود، طهارت نیست. اینجا در وقتی که وظیفه‌اش طهارت ترابیه نبوده، آن طهارت ترابی شرعیت نداشته با آن طهارت ترابی توصلی وقتی است که خود آن عمل توصلی غیر مشروع نباشد یا به عبارت دیگر مشروعیت داشته باشد. مسئولیتی ندارد. پس طهارت محقق نمی‌شود در حقیقت یک نماز بدون طهارت است. مطلب کامل.

مساله یازدهم از مسائل مربوط به تیمّم

مسألة ١١ : إذا طلب الماء بمقتضى وظيفته فلم يجد فتيمم وصلى ثم تبين وجوده في محل الطلب من الغلوة أو الغلوتين أو الرحل أو القافلة صحت صلاته ولا يجب القضاء أو الإِعادة.[6] یک استدراکی می‌کند که راهی برای صحت هم وجود دارد، و آن این است که این عملش ترک طلب با واقع منطبق باشد. یعنی آب وجود نداشته باشد که اگر تفحص هم می‌کرد، به آب نمی‌رسید، ترک طلب با واقع مطابق باشد. این فرض و قصد قربت هم ازش متمشی بشود قصد قربت که متمشی بشود، قصد قربت سه صورت دارد؛ 1- صورت اول این است که أمر با محقق باشد. قصد قربت در درجه‌ی اول، قصد امر است. این که دیگر در کار نیست. أمر برایش محقق نشده و 2- مورد دوم قصد قربتی است رجائاً که شاید أمری داشته باشد. 3- صورت سوم این است که چنانکه استادناالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می‌فرمودند که قصد قربت یعنی اضافه‌ی عمل إلی الله. خدایا برای تو، ربی علیک. این قصد قربتی که سید می‌فرماید که لو حصوله، این اگر قصد قربت رجائاً در نظر بگیریم یا به معنیِ اضافتاً الی الله قصد قربت اگر متمشی شد، و خود ترک طلب هم با واقع تطبیق کرد که آب در واقع وجود نداشت، در اینجا می‌فرماید که أقوی صحتها، صحت این صلاة است، رجاکم الله؛ إذا طلب الماء بمقتضى وظيفته فلم يجد فتيمم این یک مسئله‌ی محل اطلاع است و مدرکش را هم شمایی که اصولی هستید فوراً می‌دانید. اگر کسی آب را جستجو کرد و دسترسی پیدا نکرد، بر اساس وظیفه‌ی خودش تا همان موقعی که وقت ضیق نشده باشد آب را طلب کرد و جستجو از آب داشت فلم يجد؛ آب را پیدا نکرد، فلم يجد فتيمم ، یعنی عدم ماء که موضوع برای تیمم می‌شود؛ زمینه فراهم می‌شود؛ محقق شد. به وظیفه‌اش عمل کرد و نمازش را خواند، تیمم کرد و نمازش را خواند. وصلى ثم تبين وجوده في محل الطلب، آنگاه بعد از اینکه نمازش را خواند معلوم شد که در همان محل طلب، آب وجود داشته در حد غلوه یا غلوتین، این چه حکمی دارد، وظیفه‌اش چه می‌شود در اینجا نصّ خاص و اجماعی هم دیده نمی‌شود اما باید از قاعده‌ی و اصل استفاده کنیم. ببینیم قاعده‌ی اجزاء چه می‌گوید هر عملی که در همان زمان خودش مطابق با مأمورٌ به باشد طبق قاعده‌ی اجزاء مجزء است و دیگر اعاده و قضا ندارد. الآن هم این فرد طبق قاعده تیمم را بعد از طلب آب و بعد از اینکه آب را نتوانسته است به دست بیاورد، تیمم کرده. درست طبق قاعده. تیممش درست بوده قاعده بوده، شرعیتش ثابت بوده، الان بعد از اینکه تیمم صورت گرفت، نماز خوانده شد، کشف خلاف شد در قاعده‌ی إجزاء دیدیم کشف خلاف أثری ندارد، خود اجزاء یک قاعده‌ی عقلیِ شرعیِ مورد تسالم است البته منظور از قاعده‌ی عقلی، قاعده‌ی عقلایی است نه قاعده‌ی عقلی عقل عملی. یک قاعده‌ی عقلایی در اصول، به امور عقلایی هم گاه گاهی عقلی گفته می‌شود. یک قاعده‌ی عقلیِ شرعی هست که تطبیق کرده مأتیٌ به با مأمورٌ به و مجزی هست و اشکالی ندارد. مشهور هم قریب به اجماع محقق حلی در کتاب معتبر همان منبعی که گفتم این مطلب را اعلام می‌کند که درست است و صلاتش درست است که به وظیفه‌ی خود عمل کرده است هر چند سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه اشکالی دارند در این رابطه که منظور موضوع عدم وجود نیست، عدم وجود که نمی‌شود مجوّز تیمم بشود بلکه عدم تمکن است این در واقع تمکن داشته می‌توانسته فحص کند و به آب برسد لذا می‌فرماید که باید قضا یا حداقل اعاده‌ی اعلام بشود. فرمایش دقیقی است خیلی عالی، ولی برخواسته از دقت است. و آن دقّتی که بالاتر از فهم عرف و ظهورات و دلالت الفاظ و قواعد به ما اعلام می‌کند خیلی مطلب متینی است و مطابق با آن دقت که ما دقت را در فتوا از خودشان آموخته‌ایم که دقت را در مسیر فتوا قرار نمی‌دهیم. لذا آنچه که در متن آمده است یک مطلب واضحی است، قاعده‌ی إجزاء این شد؛ اما اگر از قاعده‌ی اجزاء رفع ید کنیم و بگوییم که بله اجزاء در اینجا خالی از اشکال نباشد، می‌رویم به سراغ اصل، چون نصّ خاصی در اینجا نداریم. به سراغ اصل که برویم، اینجا این فرد نمازش را با شرائط خودش انجام داده و درست الآن شک می‌کنیم که وضوء مجدداً نماز وجوبی دارد بر عهده‌ی ما، یعنی یک وجوبی از نماز به عهده‌ی ما باقی است؟ ما یک بار این نماز را انجام داده‌ایم شکّ در وجوب می‌کنیم. شک در وجوب، طبیعتاً شک در تکلیف است و محل برائت می‌شود و ما با آن اصل می‌گوییم که دیگر إشتغال ذمه نداریم چون تکلیف را بر اساس وظیفه انجام داده‌ایم و تمام. مقتضای قاعده و مقتضای اصل هم همین است که در فتوا آمده است. اما این قاعده و این اصل را اگر قبول نکنیم، برای اعاده دلیلی لازم داریم که دلیلی که به عنوان یک دلیل شرعی باشد، وجود ندارد. جز یک استخراج تحلیلی برگرفته از دقت که آن به عنوان دلیل نمی‌تواند اقامه بشود. ما از خود شما آموخته باشیم که دقت را در مسیر استنباط راه ندهیم. مختصر و کوتاه.

مساله یازدهم از مسائل مربوط به تیمّم

مسألة ١٢ : إذا اعتقد ضيق الوقت عن الطلب فتركه وتيمم وصلى ثم تبين سعة الوقت لا يبعد صحة صلاته وإن كان الأحوط الإِعادة أو القضاء بل لا يترك الاحتياط بالإِعادة ، وأما إذا ترك الطلب باعتقاد عدم الماء فتبين وجوده وأنه لو طلب لعثر فالظاهر وجوب الإِعادة أو القضاء.[7] می‌فرماید که اگر شخص اعتقاد داشته باشد به ضیق وقت، بعد آن طلب را ترک کند چون اعتقادش این است که وقت تنگ است، زمینه برای طلب آماده نیست، إذا اعتقد ضيق الوقت عن الطلب فتركه وتيمم وصلى ثم تبين سعة الوقت لا يبعد صحة صلاته وإن كان الأحوط الإِعادة أو القضاء.؛ اینجا سید می‌فرماید که در این فرض، که کسی اعتقاد به ضیق دارد و طلب را ترک کرده و رفت و تیمم کرد و نماز خواند، بعد از آن معلوم شد سعه‌ی وقت، وقت وسیع بوده؛ لا يبعد صحة صلاته وإن كان الأحوط الإِعادة أو القضاء بل لا يترك الاحتياط بالإِعادة در این رابطه سید هم در تعبیرشان لایبعُد آورده است فقهای دیگر و سیدالاستاد هم در این رابطه ملاحظه و نظری دارند که این عملیات و این وضعیت، موجب زمینه برای صحّت صلاة ندارد چرا؟ برای اینکه فرد یک اعتقاد اشتباهی داشته، اعتقاد فرد واقع را تغییر نمی دهد، اعتقاد فرد تکلیف را جابجا نمی‌کند تکلیف کما هو فی نفسه...؛ یک اعتقاد اشتباه داشته و کشف شده که این اعتقادش اشتباه بوده، کشف در اشتباه اعتقادش است، نه اینکه عمل درستی انجام داده باشد. اعتقادش که غلط درآمده از آب، موجب صحّت نمی‌شود. هر چند او در وظیفه‌اش مشخص بود وظیفه‌اش را می‌دانست و مخالفت کرد، اینجا وظیفه‌اش آن نیست یک اشتباهی در اعتقاد دارد، اشتباهی در ضیق وقت کرده، خیال کرده است، که الآن وقت تنگ است، در این تنگی وقت باید تیمم کرد، این خیال، خیال باطلی است. او با خیال باطل چنین کاری کرده است، نتیجه این می‌شود که بر می‌گردیم می‌بینیم فرد با یک خیال باطل به قول عوام، یا در اثر یک پندار باطل و خلاف واقع، حکم شرعی را بر خلاف انچه که هست، انجام داده. قطعاً درست نیست. او اشتباهش در تشخیص بوده، اشتباه در تشخیص که دیگر نمی‌تواند تصحیح بکند عمل را. مثلاً فرض بکنید کسی از باب اشتباه عوض نماز ظهر، نماز عصر را خوانده. کشف شد که بله نماز ظهر بوده، این اشتباه است می‌تواند آن نماز را تصحیح کند؟ اشتباه مکلّف در مقدمه‌ی عمل، نمی‌تواند عمل را تصحیح کند اشتباه که آمده باشد باید اصلاح بشود و عمل به صورت صحیح خود انجام بگیرد. این را از فرمایش سیدالاستاد و فرمایش بعضی اساتید استفاده کنیم. اما سید می‌فرماید که لایبعُد صحت صلاته، این لایبعد به ذهن شما نزدیک‌تر است. چرا؟ برای اینکه اگر فرد اعتقادش در حد علم باشد، و علم هم که حجیت دارد. حجتش که قاطع و قطعی بود، طبق ان حجت وظیفه‌اش فعلا این می‌شده می‌شود مثل مسئله‌ی قبلی. مثل مسئله‌ی قبلی که بشود، علم دارد که وقت ضیق است، وظیفه‌اش هم این است نمازش محکوم به صحت است بر اساس قاعده‌ی إجزاء و أصلی که برایتان گفتم اما وإن كان الأحوط الإِعادة أو القضاء بل لا يترك الاحتياط بالإِعادة، أحوطی که در اینجا آورده است، بعضی از فقها فرموده‌اند که لایترک، این کلمه‌ی لایترک درست است و أحوط این است که این اعاده ترک نشود مخصوصاً در صورتی که سعه‌ی وقت کشف بشود هنوز وقت باقی باشد. در این صورت الاحوطٌ لا يترك الاحتياط بالإِعادة ؛ برای اینکه عملی که انجام داده است در صورتی که اشتباه هم صورت گرفته و الان شک در اجزاء می‌کنیم، شک در اجزاء مساوی با عدم اجزاء هست، لذا الاحوط و لزوماً اینکه اعاده شود مطابق با رأی بعضی از فقها. و وأما إذا ترك الطلب باعتقاد عدم الماء فتبين وجوده وأنه لو طلب لعثر فالظاهر وجوب الإِعادة أو القضاء؛ اما اگر طلب را ترک کرد این فرع با فرع قبلی یک کم فرق دارد در فرع قبلی یک لایعبد صحت صلاته داشت، در این فرض فالظاهر وجوب الإِعادة أو القضاء دارد. می‌فرماید اگر طلب را ترک کند، به چه جهت؟ به جهت اعتقاد نسبت به عدم وجود آب، اعتقاد دارد که آبی در کار نیست، وجود آب بعداً معلوم شد که در دور و اطراف و در دسترس هست، آب وجود دارد و اگر او طلب می‌کرد، به آب می‌رسید. در اینجا می‌فرماید فالظاهر وجوب الإِعادة أو القضاء؛ اگر در وقت هست اعاده کند و اگر در خارج وقت است قضاء. فرق این دو فرع چه بود؛ که در فرع اول گفتیم لایعبد صحت صلاته؛ در اینجا می‌گوید فالظاهر وجوب الإِعادة أو القضاء؛ فرقش این است که در اول ضیق وقت بود، مقدمه برای وجوب طلب، اینجا نه وجوب طلب برایش ثابت است و این وظیفه را انجام نداده شبیه مسئله‌ی قبلی می‌شود که کسی که ترک کند طلب آب را و نماز بخواند نمازش باطل است.

مسئله‌ی بعدی فردا ان‌شاءالله. سلامتی آقا امام زمان عج صلوات ختم کنید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo