درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1400/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/التيمم /مساله 4 و 5 و6 و 7و 8 از مسائل مربوط به تیمم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و السلام علی عباده الذین الصطفی و الصلاة و السلام علیک یا مولای یا أباصالح المهدی و رحمة الله و برکاته
مسألة چهارم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٤ : إذا احتمل وجود الماء في رحله أو في منزله أو في القافلة وجب الفحص حتى يتيقن العدم أو يحصل اليأس منه ، فكفاية المقدارين خاص بالبرية.[1]
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که اگر احتمال بدهد وجود آب را در قافله و در منزل، در ایستگاه و در قافله واجب است فحص، باید جستجو کند تا اینکه یقین به عدم وجود ماء حاصل بشود و موضوع برای تیمم محقق بشود. تا یقین به عدم یا یأس حاصل بشود. یقین به عدم را سید با حصول یأس دو2 موضوع اعلام کرده است. یقین دارد که آبی در کار نیست یا مأیوس شده است که آبی نیست. این مطلب جزء مطالب عقلاییه هست و یا حتی جزء احکام عقلیهی قطعیه هست. وظیفهاش فحص بوده و الآن احتمال وجود آب در سرمنزل و ایستگاه و قافله وجود دارد طبیعتاً به حکم عقل باید فحص کند در اینجا دیگر جایی برای تردید نیست و مقداری که گفته شد کفایة المقدارین غلوة و غلوتین، او مخصوص به بیابان بود فكفاية المقدارين خاص بالبرية. مال آبادی اگر بود، دیگر باید فحص بکند تا به یأس برسد جایی برای غلوة و غلوتین دیگر اینجا نیست. واضح است و یک حکم عقلی میتواند باشد اختلافی هم در مسئله وجود ندارد. محقق حلی هم به این مطلب تصریح دارد. اصل مسئله هم از مسائل واضح است.
مسألة پنجم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٥ : إذا طلب قبل دخول وقت الصلاة ولم يجد ففي كفايته بعد دخول الوقت مع احتمال العثور عليه لو أعاده إشكال فلا يترك. الاحتياط بالإِعادة ، وأما مع انتقاله عن ذلك المكان فلا إشكال في وجوبه مع الاحتمال المذكور. [2]
اگر کسی قبل از دخول وقت صلاة جستجو کند از وجود آب، و به آب دسترسی پیدا نکند، آیا این جستجو و طلب آب که قبل از وقت بوده، کفایت میکند؟ مثلاً یک ساعت به اذان ظهر، فحص و جستجو از آب به عمل آمد، بیابان بود، غلوه غلوتین، و آبادی بود، فحص و یأس، اما بعد از یک ساعت، وقت نماز شد، این جستجوی قبلی کافی است یا نه، بعد از رسیدن وقت صلاة باید مجدداً جستجو بکند؟
کلام فقهاء و متن نصوص – عدم کفایت جستجوی قبل از وقت-
آنچه که از ادله و أقوال استفاده میشود این است که این جستجوی قبل از وقت، کافی نیست.
متن روایت: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن زرارة، عن أحدهما عليهما السلام قال: إذا لم يجد المسافر الماء فليطلب ما دام في الوقت فإذا خاف أن يفوته الوقت فليتيمم وليصل. الحديث. محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[3] برای اینکه در روایت صحیحه آمده است که باید آب را جستجو کند تا وقتی که در داخل وقت هست و وقت فوت نشده باشد. از این نصّ استفاده میشود یعنی ممکن است استفاده بشود که وظیفه در همان داخل وقت هست، قبل از وقت وظیفهای برای جستجو وجود ندارد. هر چند به این مطلب اشکال هم شده است ولی حداقل بگوییم که یک استفادهای هر چند ابتدایی هم اگر در نظر بگیریم، از این روایت ممکن است.
کلام فقهاء
شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مبسوط به این مطلب اشارتی دارد[4] و محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه نیز میفرماید اگر کسی قبل از وقت صلاه از وجود آب جستجو به عمل بیاورد، کافی نیست. کفایت نمیکند. برای اینکه وقتش نرسیده، وقت جستجو قبل از دخول وقت صلاة است.[5] و همچنین علامهی حلی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که اگر کسی قبل از رسیدن وقت نماز، از آب و وجود آب، فحص و جستجو به عمل بیاورد، کافی نیست. برای اینکه مأمور به جستجو نبوده است، تا قبل از وقت.[6] صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که؛ دربارهی تفحص از آب، که مقدمهی جواز یا وجوب تیمم هست، جماعتی از فقها گفتهاند که فحص قبل از وقت کافی نیست که به یکی دو مورد اشاره شد و میفرماید که تیمّم یا طهارت برای نماز، بعد از دخول وقت و وجود خود نماز هست، اذا قمتم که آمد، بعد از اذا قمتم إلی الصلاة، همین نکته اعلام میکند که بعد از دخول وقت باید به طهارت مبادرت کند و قبل از آن زمینه ندارد اگر همچین چیزی را بگوییم که قبل از وقت کافی باشد، باید بگوییم که جستجو از آب، به مدت زیادی اگر فاصله داشته باشد با وقت صلاة، کافی باشد که چنین چیزی را کسی ملتزم نمیباشد. و در آخر میفرماید انسباق یا تبادری که از دستور به فحص از آب دیده میشود؛ این مطلب را اعلام میکند که باید جستجو بعد از دخول وقت باشد. که این تبادر هم دلیل است برای اینکه ما بگوییم فحص باید بعد از دخول وقت صلاة باشد مطلب تا اینجا تمام.[7]
إذا طلب قبل دخول وقت الصلاة ولم يجد ففي كفايته بعد دخول الوقت مع احتمال العثور عليه لو أعاده إشكال فلا يترك. سید میفرماید که اگر قبل از دخول وقت فحص و طلب آب به عمل آمده است ولی بعد از دخول وقت، احتمال دسترسی علیه بر آب، وجود دارد عليه لو أعاده یعنی اگر آن طلب را سر بگیرد، میفرماید که در کفایت این کلمهی قبلی با این خصوصیت، اشکال است. و اشکال هم همین است که قبل از وقت بوده و شرحش را هم برای شما گفتم میفرماید إشكال فلا يترك. الاحتياط بالإِعادة الاحتیاط بالاعاده، احتیاط به اعادهی در طلب، ترک نشود. تا اینجا مطلب معلوم شد. مشکلی تا اینجا نداشتیم.
کلام سیدالخوئی
سیدالاستاد قدس الله نفسه الزکیه اشکالی دارد و رأی شریف ایشان در نهایت این شد که این اعادهی طلب واجب نیست به شرط اینکه طلب قبل از وقت طلب درست واجد شرایط باشد. چرا؟ چون توصّلی است. توصّلی وقت و غیر وقت و قربت و غیر قربت نمیخواهد اگر که تعبدی بود، نیاز به دخول وقت داشتیم تا عبادت بشود و قصد قربت، والّا مجزی نیست. توصلی است یک عمل واقعی است، عمل واقعی مثل این که کسی قبل از وقت فسخ کند یقین پیدا کند که دیگر از آب خبری نیست. آن موقع دیگر معنا ندارد که فحص بکند. سید این مطلب را میگوید ولیکن اشکالی به آن نص هم دارد که میفرماید نصّ دلالتش، صحیحه زراره دلالتش کامل هم نیست.[8]
تحقیق استاد
ولی تحقیق این است که آنچه که در متن آمده که با احتمال قصور و آنچه را که محقق حلی و علامهی حلی فرمودهاند، احتیاط واجب این است که باید فحص را اعاده کنند. چرا؟ چون در این صورت ما شک در تحقق عنوان میکنیم. شک در تحقق مجوز برای تیمم، چون فحص قبلاً انجام شده، شک در مجوز مساوی است با عدم مجوز است. این مطلب گفته شد چون شک در مجوز میشود هر کجا شک در مجوز داشته باشید، مساوی با عدم مجوز است. چون مجوز نیاز به احراز دارد. مجوز مشکوک کلامجوز،
وأما مع انتقاله عن ذلك المكان فلا إشكال في وجوبه مع الاحتمال المذكور بعد میفرماید اما اگر فحصی انجام داد یک ساعت قبل در یک مکان بود، بعد منتقل شد به مکان دیگر، مکان دیگر وقت رسید، وقت نماز؛ آنجا دیگر فحص واجب است چون موضوع فرق کرده فحص ظرف خاصی داشت، مکان خاصی داشت، آن مکان، مکان دیگری است، فحص در یک مکان کافی از فحص در مکان دیگر که وجداناً نمیتواند باشد. این هم جزء وجدانیات هست.
سوالتان این است که آیا علمی در کار بوده و یا در صورتی که علم در کار بوده دیگر حل است؟ جواب:بله فحص همیشه علم ندارد. فحص هست، اطمینان هست امارهای هست، (غلوه و غلوتین) که همین کافی است. همیشه علم نیست. اگر علم بود بله درست است.
مسألة ششم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٦ : إذا طلب بعد دخول الوقت لصلاة فلم يجد يكفي لغيرها من الصلوات ، فلا يجب الإِعادة عند كل صلاة إن لم يحتمل العثور مع الإِعادة ، وإلا فالأحوط الإِعادة.[9]
این هم تقریباً مطلب واضحی است، یک اصل تقریباً در آخرش کاربرد دارد، میفرماید اگر کسی بعد از دخول وقت در صلاة، طلب و جستجویش را انجام داد، فلم يجد ، و دست به آب نرسید و به آب دسترسی پیدا نکرد فلم يجد ، آب را نیافت، همین جستجو بعد از دخول در وقت کفایت میکند برای غیر آن صلاة واحده از صلوات دیگر، نماز ظهر بود، نماز عصر، نوافل، نماز نصر، نماز طواف، فلا يجب الإِعادة عند كل صلاة ؛ تقریباً دفع دخل مقدری است که گفته میشود تیمم، جستجو در مقدمهی تیمم برای فرد یک صلاة لازم است یا نه؟ یک بار که انجام داد،آن وقت شرایط اگر تغییر نکرده بود، برای نمازهای دیگر هم کافی است؟ جواب این شد که یک تیمم در صورتی که شرایطش متوافر باشد برای صلوات و نمازهای دیگر هم کفایت میکند. این مطلب که جزء واضحات بود برای انکه آن تیمم، تیمم واقعی است و آن فحص، فحص واقعی است و شرایط تغییری نداشته است دلیلی موجبی برای فحص وجود ندارد. فلا يجب الإِعادة عند كل صلاة؛ اعاده موجب ندارد، دلیل ندارد، تا کجا؟ إن لم يحتمل العثور مع الإِعادة؛ دنیا در تحول است، وضعیت در تحول است احتمال میدهد که اگر اعاده کند آن فحص را، ممکن است به آب دسترسی پیدا کند اگر این احتمال را بدهد؛ میفرماید: احوط این است که اعاده کند. این احوط، چه احوطی است؟ أحوط معنایش این است که در صورتی که فحص به عمل آمده، وقت صلاة هم رسیده بوده، شرایط کامل، یک نماز را هم خوانده است، بعد از احتمال اصول و احتمال دسترسی به آب وجود دارد، احتیاط این است که آن فحص و طلب آب را اعاده کند برای اینکه ممکن است ما شک کنیم، در کفایت آن فحص قبلی با احتمال قصور در آب، در ساعات بعدی. در صورتی که شک کردیم، ما قاعدهی اشتغال جاری میکنیم، به مقتضای اصالة الاشتغال، احوط این است که برویم فحص را اعاده کنیم. إن لم يحتمل العثور مع الإِعادة ، وإلا فالأحوط الإِعادة.
مسألة هفتم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٧ : المناط في السهم والرمي والقوس والهواء والرامي هو المتعارف المعتدل الوسط في القوة والضعف.[10] ما گفتیم که در بریه و بیابان غلوه و غلوتین باشد، گفتم که در شرایطی که ما زندگی میکنیم، این مسئله زمینه ندارد قافلههای بیابانگردی که با شرایط هزار و چند صد سال پیش بودند، آنجا غلوه و غلوتین بود. اما الآن دیگر ماشین و قطار و طیّاره و هواپیما هست که دیگر نیازی به غلوه و غلوتین نیست منتها آنجا گفته بود که غلوه و غلوتین ترجمه شده بود به رمی سهمٍ، سهم یعنی تیر و رمی یعنی تیراندازی، و قوس: کمان و رامی تیرانداز، یک تیرانداز حرفهای هست با بازوی پرتوان، آن دو برابر آدم عادی ممکن است رمی سهم داشته باشد. یک کسی هم ضعیف است که از نصف بیشتر نیست. چه کنیم؟ حد وسطی وجود دارد یا ندارد؟ تعارف چه میشود عرف چه میشود...
نکته ای در مورد مقتضای أصل و مقتضای تحدید و عرف متعارف با توجه به مساله هفتم
1- مقتضای تحلیل(تحدید) چیست؟ 2- مقتضای متعارف کدام است؟ 3- و مقتضای اصل چه چیز است؟ قاعدهی فقهی داشتیم که دیروز سوال کردند که اگر ما دیدیم که غلوه و غلوتین (که تحدید است) هر کجا تحدید شرعی آمد، باید دقیق رعایت بشود. یکی از قواعد فقهی چه هست؟ لا مسامحةَ فی التحدیدات؛ اگر شما برای کُر که تحدید شده، یک ظرف کوچیک آب کم کنید میگویید در عرف که دیگر یک ظرف کوچکی است، یک لیوان است. کار ندارد یک لیوان، تفاوتی ندارد. نخیر؛ اگر یک لیوان کم بشود ضرری به تحدید وارد میکند. مسافتی که برای سفر شرعی تعریف شده است، اگر چند متری کم شده باشد، عرف میگوید رسیدیم دیگر، بالاخره تحدید شرعی است و باید اندازه دقیق باشد. این قاعدهی کلی است. ولی یک جاهایی میبینیم که این قاعده تحدید مشکل دارد مشکلش چه هست؟ تحدید است ولی تحدید یک مقدار و اندازهی معین مثل متر و وزن ندارد، مثل همین غلوه و غلوتین، بالا و پایین میرود اینجا چه کار کنم؟ آیا تحدید است، برای تحدید هم اطلاق برایش قائل باشیم که بگوییم فقط رمی واحدهای است. رمی واحده، رمی سهمه؛ فرق نمیکند. بلند بردش باشد یا کوتاه برد، اطلاق اینجا زمینه ندارد، برای اینکه خیلی فرق میکند در عرف و در رسیدن به هدف با پیدا کردن آب، تفاوتش زیاد است. پس خود این تحدید که متأسفانه اندازه و مقدار مشخصی ندارد، اینجا یا هر کجای دیگری که خود مقدار اندازهی معین واقعی ریاضی نداشته باشد چه کنیم؟ دو راه دارد؛ این تحدید را رعایت میکنیم، منتها باید آن حدّ اکثرش را در نظر بگیریم که تحدید احراز شده باشد. مگر اینکه آن حداکثر کاملاً استثنایی باشد. و حدّ اکثر اگر استثنایی نبود مثل یک تیرانداز حرفهای میدانداری که دیگر نظیر ندارد، تیراندازانی که تقریباً قوی هستند آنها را در نظر میگیریم، چه میشود؟ قدر متیقن. تحدید قطعاً رعایت شده، جایی که تحدید بالا و پایین داشته باشد، حد متیقن تحدیدات رعایت بشود. این مطلب تا اینجا از نظر خود تحدید بود. مقتضای خود تحدید.
و اما مقتضای اصل؛ در اینجا ممکن است ما به اصل برائت تمسک کنیم یا به اصالت الاشتغال، تحدید آمده، و غلوه و غلوتین هست، حد وسطی را که در متن هم آورده، این هم به شما بگویم، حد وسطی که آورده متعارف، متعارف و معتدل و حد وسط در تیراندازی و رمی سهوه نداریم. حد وسط هم مشخص نیست، ما در بیان میتوانیم اعلام کنیم متعارف، متعارفش کدام است، متعارفی ندارد خیلی بالا و پایین دارد، چیزی که متعارف و حدّ وسط هم نداشته باشد، حمل به متعارف کار مشکلی است. متعارفی در اینجا نداریم، در صورتی که متعارفی نداشته باشیم، چون میدانید که متعارف خیلی متفاوت است. لذا چه میکنیم؛ یا به مقتضای تحدید باید عمل کنیم یا به مقتضای اصل، مقتضای تحدید معلوم شد، و مقتضای اصل چه هست؟ اصل برائت است یا اشتغال، برائت را اینجوری جاری میکنیم و میگوییم تا این حد وسطی که بود، ما این را در نظر گرفتیم اما بیش از این حد وسط باز هم مکلف هستیم یک تکلیف زائدی است. در آن نسبت به آن تکلیف زائد، برائت جاری میکنیم. اصالت البرائت جاری میشود و همان مقداری که صدق عرفی بکند رمیة سهمٍ کافی است. یا هر امان دیگر. این برائت را گرفتیم اما اصل دیگر، اصالت الاشتغال هست؛ اصالت الاشتغال میگوید که شما یک اشتغال ذمه داشتید، در این حدی که انجام دادید، آیا برائت ذمه حاصل شد یا نشد، اصالت الاشتغال میگوید که نخیر، برائت ذمه حاصل نشده است شما باید طبق اقتضاء اصالت الاشتغال، آن حدّ بالا که موجب اطمینان یا یقین بشود به عمل به تحدید، انجام بدهید. این اشتغال.
نکته
جایی که برائت و اشتغال تعارض بکند کدام یکی مقدم است؛ طبیعتاً اشتغال مقدم است. همیشه یادمان نرود در تعارض بین برائت و اشتغال، اشتغال مقدم است چرا؟ چون اشتغال موضوع برای برائت باقی نمیگذارد. اشتغال چه میکند؟ اشتغال وجوب طریقی برای ما درست میکند وجوب طریقی که ثابت است و شکی در وجوب نداریم تا برائت جاری کند. اشتغال یعنی مفید وجوب طریقی، وجوب طریقی یعنی وجوب الزام برای رسیدن به امتثال قطعی. مطلب تا اینجا تمام.
مسألة هشتم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٨ : يسقط وجوب الطلب في ضيق الوقت.[11] خیلی مسئلهی روشن و واضحی بر اساس نص و رأی فقها؛ در این رابطه که میفرماید اگر ضیق وقت باشد و فرصتی نباشد برای جستجو از آب؛ وجوب طلب ساقط میشود و دیگر طلب آب واجب نیست. در این رابطه شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه همان منبع و همان شماره جلد یک صفحهی 55 میفرماید که؛ در ضیق وقت دیگر اصلاً طلب لزومی ندارد چون زمان مساعد نیست و فرمایش ایشان به عنوان یک رأی معتبر برای ما مؤید بر مطلب هست هر چند این مسئله هم جزء وجدانیات باشد و مستند اصلی این حکم مضافاً بر عدم اختلاف و اتفاق و وجود اتفاق، همان صحیحهی زراره هست. که فرمود؛ امام علیه السلام که فإذا خاف أن يفوته الوقت فليتيمم وليصل. این قسمت از بیان امام علیه السلام در یک روایت صحیحه به طور کامل مطلب را اعلام میکند که اگر خوف از فوت صلاة داشته باشد یعنی ضیق وقت، در ضیق وقت چه کند؟ فليتيمم وليصل؛ دیگر اصلاً نیاز به فحص از آب وجود ندارد. این مسئله تمام.
مسألة هشتم از مسائل مربوط به تیمم
مسألة ٩ : إذا ترك الطلب حتى ضاق الوقت عصى، لكن الأقوى صحة صلاته حينئذ وإن علم أنه لو طلب لعثر ، لكن الأحوط القضاء خصوصاً في الفرض المذكور.[12] ترک طلب آب داشته و رسیده به جایی که وقت نماز رو به اتمام رسیده است نمازش را باید بخواند زمینه برای طلب آب وجود ندارد، میفرماید؛ که صلاتش صحیح است. چه دلیل داریم برای صحت این نماز؛ در حالی که مقدمهی صحت تیمّم را عمداً ترک کرده است دلیلش چه باشد، شرح مسئله انشاءالله فردا.
سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید.