< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

98/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجمال خاص و سرایت آن به عام

 

بیان المسألة

اگر عامی مانند «اکرم العلماء» در بین باشد و خاصی مانند «لا تکرم الفساق منهم» سپس در فسق فردی شک شود (و در مفهوم واژگان اجمال و شبهه‌ای نبود) که در اصطلاح شبهه‌ی مصداقیه‌ی مخصص لفظی با دوران بین اقل و اکثر است، در چنین صورتی نظر اکثر اصولی‌ها عدم جواز تمسک به احد الخاص و العام است.

سخن بالا در جایی است که اصلی موضوعی برای احراز حال فرد مشکوک در بین نیست، اما برای اصل موضوعی دو فرض متصور است که صورت اول گذشت و اکنون متعرض کلام آخوند نسبت به صورت دوم خواهیم شد.

فان لم تکن له حالة سابقة هل یمکن احراز حال الفرد المشکوک باستصحاب العدم الازلی فاذا قیل «اکرم العلماء» ثم قیل «لا تکرم الفساق منهم» و فسق زید مشکوک و لیس لنا یقین سابق لفسقه عدما و وجودا، فهل یمکن احراز عدم فسق باستصحاب العدم الازلی؟

فهاهنا اختلاف عظیم بین المتاخرین.

الاقوال

بعض کالنائینی و الامام رحمهماالله لا یجریه و بعض کالآخوند و الخویی رحمهماالله یجریه.

نظریة الآخوند

لا يخفى أن الباقي تحت العام بعد تخصيصه بالمنفصل أو كالاستثناء من المتصل لما كان غير معنون بعنوان خاص بل بكل عنوان لم يكن ذاك بعنوان الخاص كان إحراز المشتبه منه بالأصل الموضوعي في غالب الموارد إلا ما شذ ممكنا فبذلك يحكم عليه بحكم العام و إن لم يجز التمسك به بلا كلام‌[1]

فی کلام الآخوند احتمالات.

احتمال الاول فی کلام الآخوند

اذا کان عام و ورد علیه خاص احراز موضوعه باستصحاب العدم الازلی منوط علی کیفیة تعنون العام بعد ورود الخاص فی بعض حالاته یمکن التمسک کما اذا کان المخصص منفصلا (لا تکرم الفساق من العلماء) فیمکن احراز عدم فسقه بعد بلوغه (حین قبوله للفسق) باستصحاب العدم الازلی بان یقال ان زیدا اذا لم یکن موجودا لم یکن فاسقا فحالته السابقة هی عدم الفسق و یکن دخوله تحت العام کما سیجیء اما اذا کان المخصص متصلا و بادوات الاستثناء ک«إلا» ففیه احتمالان:

    1. ان یکون بمعنی الاستثناء أی مشتملا علی نفی و اثبات فیمکن احراز موضوع جانب نفیه بالاصل العدمی (دون ان یکون اصلا مثبتا) فمعنی «اکرم کل عالم الا الفساق» وجوب اکرام العالم و عدم وجوب اکرام الفساق.[2]

    2. ان یکون وصفا بمعنی الغیر فالمعنی وجوب اکرام العلماء غیر الفاسقین.

فیمکن الاحراز فی صورة الاولی و لا یمکن فی صورة الثانیة.

توضیح الامکان فی الاولی: فی هذه الصورة یکون الموضوع مرکبا من الجزئین (لا جزء و قید)، و احد الاجزاء محرز بالوجدان و الآخر محرز بالاصل بان یقال ان زیدا اذا لم یکن موجودا لم یکن فاسقا فحالته السابقة هی عدم الفسق فبعد الوجود یکون متصفا بعدم الفسق کما کان فموضوع العام المرکب محرز.

کیفیة عدم الامکان: اذا کان «إلا» بمعنی «غیر» فلیس موضوع العام مرکبا من جزئین بل موضوعه واحدا مقیدا، فاحراز عدم الفسق علی نحو لیس التامه ثم استنتاج اتصاف زید بعدم الفسق من الاصل المثبت لان اتصاف زید بعدم الفسق من مفاد کان الناقصة.

حاصل الکلام هو ان التمسک باستصحاب العدم الازلی جاز اذا کان المخصص منفصلا و ایضا اذا کان متصلا من قبیل «إلا الاستثنائیة».

الدلیل: العام (اذا کان المخصص منفصلا او متصلا من قبیل «إلا الاستثنائیة») لا یعنون بعنوان خاص بل هو معنون بکل عنوان غیر عنوان الخاص کما قلنا ان العام بعد ورود الخاص معنون بعنوان عدم الخاص.

بعبارة اخری فیما اذا کان العام معنونا بعدم عنوان الخاص، فالتمسک بالاصل العدمی صحیح و الا لا.

و هذا الکلام بتمامه یجری فی مثال «المرأة القرشیة» (لان المخصص فیها «الا الاستثنائیة) و عدم انفکاک القرشیة من المرأة لا تاثیر له فی المسألة.[3]


[1] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 223.
[2] تنها عدم وجوب اکرام را می‌رساند و نه حرمت اکرام.
[3] یک دایره بزرگ با عنوان «عالم» تصور شود؛ حال گاهی دو دایره کوچک با عنوان «عادل» و «فاسق» در او ایجاد می‌کنیم و حکم به اکرام دایره «عادل» و عدم اکرام «فاسق» می‌کنیم، در این صورت با استصحاب عدم فسق احراز نمی‌شود که زید داخل در دایره عادل شده است، لکن اگر در آن دایره‌ی بزرگ تنها یک دایره کوچک با عنوان «فاسق» ایجاد شود و حکم به عدم اکرام شود، و از طرف دیگر حکم اکرام روی تمام آن دایره‌ی بزرگ با عنوان «عالم» برود صرف احراز وجدانی «علم» و احراز استصحابی عدم فسق، برای کشف مصداق حکم اکرامی کفایت می‌کند.حال آخوند می‌فرماید «الا غیریه» مانند ایجاد دو دایره است و «الا استثنائیه» تنها یک دایره ایجاد می‌کند؛ یا بگوییم «الا غیریه» مانع می‌شود دایره حکم اکرام تمام افراد «عالم» را شامل شود بلکه آن را کوچک می‌کند (با توجه به این‌که مخصص متصل است) بنابراین موضوع اکرام دایره «عالم غیرفاسق» است که «کانَ‌یِ ناقصه» است و حالتی متیق و سابق ندارد، بلکه سابق متیقن «فسق به مفاد کان تامه» است و احراز عدم آن (مفاد کان تامه) و سپس استنتاج عدم فسق زید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo