< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

98/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کلیات عام و خاص

 

مرحوم شهید صدر در مقام تصویر وضع عام و موضوع له خاص، شبهه‌ای مطرح کردند و سپس در مقام پاسخ بر می‌آید:

دو نوع جامع وجود دارد:

    1. ذاتی، ماهوی، اصیل: در آن ما به الامتیاز افراد الغاء و ما به الاشتراک الافراد ابقاء می‌شود و جامع ذاتی به دست می‌آید.

    2. انتزاعی، بالعرض:

اشکال مطرح شده در جامع ذاتی (ماهوی) صحیح است اما در جامع انتزاعی خیر.

در حلقه‌ی ثالثه مفهوم «الفرد من الانسان» به عنوان جامع عرضی مثال زده شده است، یا در السنه‌ی اصولیین عنوان احدالافراد که جامع انتزاعی زید و عمرو و ... است.

بنابراین مفهوم فرد نسبت به فردی از انسان، جامعی عرضی است که از افراد انتزاع شده است.

همچنین در حلقات برای جامع عرضی به ابیض مثال زده شده است نسبت به زید و عمرو؛ ابیض جامعی انتزاعی است که با تمان خصوصیات با زید هم صادق است و با امری نیز است.

أولًا: أنّ الجامع الذاتيّ الحقيقيّ ما تحفظ فيه المقوّمات الذاتية للأفراد، خلافاً للجامع العرضيّ الذي لا يستبطن تلك المقوّمات. و مثال الأوّل: (الإنسان) بالنسبة إلى‌ زيد و خالد. و مثال الثاني: (الأبيض) بالنسبة إليهما.[1]

پس از توضیح این دو، شهید صدر این‌گونه پاسخ می‌دهد که تصور وضع عام و موضوع له خاص ممکن است، زیرا اگر در جایی مانند مباحث گذشته بیان شود که وضع عام موضوع خاص، محال است، ناظر به اشکالی است که در بحث وضع مطرح شده است.

ابتدا دو تقریب برای اشکال ذکر کرده‌اند که یک تقریب را ذکر نمودیم، سپس ایشان پاسخ می‌دهند که اگر جامع ذاتی باشد، نمی‌تواند حاکی از افراد با خصوصیاتشان باشد، اما اگر جامع عرضی شد مانند فرد که منتزع از افراد انسان است آن هم با تمام خصوصیاتشان، به اعتبار این‌که صادق بر هر فردی با خصوصیاتش است، می‌تواند حاکی از آن‌ها باشد، همچنان که هر مفهوم انتزاعی از منشا انتزاعش حکایت می‌کند، پس در این‌جا نیز عام از خاص حکایت می‌کند زیرا از آن‌ها انتزاع شده است لکن مراد از عام حاکی، همان جامع انتزاعی است.

لذا این‌گونه «وضع عام و موضوع خاص» در حروف را تصویر می‌کنند.

نکته: در نزد شهید صدر مراد از خصوص در معنای حرفی، جزئی منطقی (لا یصدق علی الکثیرین)، نیست زیرا اگر به معنای جزئی منطقی باشد با آن‌چه ملاحظه می‌شود مخالف است مانند سر من البصره، بر هر افراد متعددی که برای ابتدای بصره است صدق می‌کند و منحصر در یکی از افراد ابتدای سیر از بصره نیست.

بنابراین مراد معنایی دیگر است که عبارت باشد از قیام به طرفینی خاص مانند کوفه و بصره در سر من البصرة الی الکوفة و لذا قابل صدق بر کثیرین است و از نظر منطقی عام است.[2]

و ليس المراد بالخاصّ الجزئي بمعنى ما لا يقبل الصدق على كثيرين؛ لأنّ النسبة كثيرا ما تقبل الصدق على كثيرين بتبع كلّيّة طرفيها، بل كون الحرف موضوعا لكلّ نسبة بما لها من خصوصيّة الطرفين، فجزئيّة المعنى الحرفي جزئيّة بلحاظ الطرفين لا بلحاظ الانطباق على الخارج.[3]

الفاظ عموم

مرحوم آخوند الفاظ مفید عموم را چند دسته کرده‌اند:

انواع الفاظ عموم از جهت موضوع له

    1. الفاظ مختص به عموم هم لغتا و هم شرعا مانند کل.

    2. الفاظ مشترک بین عموم و خصوص مانند اسم جنس (جمع محلی به ال بهتر است) که بر قلیل و کثیر صادق است؛ اگر «ال جنس» بگیرد صادق بر کثیر است و اگر «ال عهد» بگیرد مفید خصوص است، و مانند نکره که اگر در سیاق نفی واقع شود مفید عموم است و اگر در سیاق اثبات واقع شود مفید خصوص است.

    3. الفاظ مختص به خصوص مانند اعلام شخصیه.

بررسی وجود صیغه‌ای مختص برای عموم

آیا قسم اول از اقسام بالا وجود دارد؟

اقوال

آخوند در این زمینه می‌فرماید:

لا شبهة في أن للعموم صيغة تخصه‌ لغة و شرعا.[4]

این کلام ناظر به نزاعی است که صاحب‌فصول مطرح نموده است و فرموده که در وجود صیغه‌ی اختصاصی برای عموم اختلاف است و چند قول وجود دارد:

    1. مشهور مانند محقق، شیخ، علامه و آخوند: الفاظ مختص به عموم وجود دارد مانند «کل»، «قاطبه» و «جمیع».[5]

    2. لفظ مختص به عموم وجود ندارد بلکه مشترک بین عموم و خصوص به اشتراک لفظی است.

    3. الفاظ مستعمل در عموم برای عموم وضع نشده‌اند و حقیقت در خصوص بوده و مجازا در عموم به کار می‌روند.

    4. توقف.[6] و [7]


[1] دروس في علم الأصول ( طبع دار الهدى )، ج‌3، ص: 84.
[2] شاید دفع تهافت به این باشد که شهید صدر در کلی طبیعی منتزع از ذات قائل به وضع عام و موضوع له خاص نبوده و آن را محال می داند اما در مورد حروف آن را محال نمی‌داند، لذا اگر در بحث عموم سخن از محالیت وضع عام و موضوع له خاص می‌کنند به این جهت است که در این‌جا سخن از کلی طبیعی منتزع از ذات است و نه حروف.
[3] شرح الحلقة الثالثة، ج‌1، ص: 309.
[4] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 216.
[5] بهتر است این نظریه‌ی این گونه مطرح شود: هم الفاظ مختص برای عموم و هم الفاظ مختص برای خصوص و هم الفاظ مشترک بین عموم و خصوص وجود دارد؛ پس این نظریه اعم از نظریه‌ی دوم است.
[6] توقف در مساله فقهیه معنا دارد اما در مساله اصولی چه معنا دارد؟.
[7] در جلسه‌ی آینده قولی به تفصیل بین شرع و لغت از سید نقل می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo