درس خارج اصول استاد محمد مروارید
98/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کلیات عام و خاص
«ال» یکی از ادواتی است که گفته شده دال بر عموم، بر فرض دلالتش بر عموم، نسبت استیعابیه نامیده می شود.
شهید صدر: عموم گاهی از معنای اسمی فهمیده میشود و یا حرفی.
حال دو احتمال در تعریف آخوند مطرح است، اگر شمول مفهوم نسبت به افرادش به این شکل است که مرآت تمام افراد و فانی در آنها است، این کلام غیر معقول است لذا تعریف را به گونهای دیگر ارائه میشود: عموم یعنی استیعاب یک مفهوم برای افراد مفهومی دیگر است.
استدراک: اگر مسامحتا دو مفهوم کل و عالم را به عنوان مفهومی واحد در نظر بگیریم (المضاف و المضاف الیه کالکلمة الواحدة) تعریف شهید صدر مطابق میشود با آنچه آخوند بیان نموده است.
احتمال دوممقصود، شمول مفهوم نسبت به افرادش باشد، در این صورت بایستی عالم (که مادهی العلماء) در اکرم العلماء، به این نحو فرض شود که بر نسبت استیعابیه دلالت میکند (زیرا هر یک از حروف مانند هیئات که معنای حرفی دارند دال بر نسبتی هستند مانند فی که دال بر نسبت ظرفیه است).
اگر مقصود آخوند، آنچه گفته شد باشد، این احتمال مستدعی فرض سه طرف در عام فرض شوند تا دلالت بر استیعاب کند؛ طرف اول دلالت کند بر مادهی «العلماء» که همان طبیعت «العالم» باشد، طرف دوم افراد آن طبیعت و طرف سوم نسبت استیعابیه بین طبیعت عالم و آن افراد و این نسبت شمول از دوال ثلاثه برداشت می شود.
دال اول: ماده «العلماء» که عالم است و دال بر طبیعت است که همان مفهوم مستوعَب است.
دال دوم: هیئت جمع که دال بر افراد متعدد از ماده میکند البته از طرف نقیصه حداقل سه فرد باشد و لا بشرط از زیاده.
دال سوم: «ال» که دال بر این است که مدلول جمع (دال دوم) «مستوعِب» و شامل تمام افراد ماده است (طرف زیاده را نیز مشخص نموده مانند طرف قلت که ثلاث است).
حال کلام در این دال سوم (ال) است که چگونه میتواند بر تمام افراد دال اول دلالت کند (و طرف زیاده را معین کند)؟ با توجه به سه امر روشن خواهد شد:
1. مدخولش جمع است.
2. وقتی مدخولش جمع شد بایستی متعین باشد که چه تعداد از افراد جمع است زیرا تعین جمع بما هو جمع زمانی خواهد بود که افراد تحت آن مشخص شوند به نحوی که آن افراد متمیز از افراد خارج باشند.
3. این تمیّز حاصل نخواهد شد مگر با ارادهی مرتبهی آخِر از جمع که تمام افراد است زیرا در هر مرتبهای دیگر افراد داخل از افراد خارج متمیز نیستند؛ اگر کمترین مرتبهی جمع یعنی ثلاث را فرض کنیم، این مرتبه مشخص نمیکند که کدام سه فرد را داخل و کدام سه فرد را اخراج نموده است و در مراتب دیگر نیز اینچنین است به جز مرتبه نهایت و تمامیت که افراد خارج و داخل مشخصند.
حال اگر مراد آخوند این احتمال باشد (این که العلماء تمام ما یصلح را میگیرد)، باید گفت عمومی که از معنای اسمی برداشت میشود چگونه داخل در تعریف باشد؟
زیرا این تعریف تنها شامل مانند «اکرم العلماء» شد و دیگر «اکرم کل عالم» را نمیگیرد لذا بر جامعیت تعریف بایستی عام را به گونهای دیگر تعریف نمود:
العموم: إنّه عبارة عن استيعاب مفهوم وضعا لأفراد مفهوم آخر، سواء كان الاستيعاب ذاتيا للمفهوم المستوعب- بالكسر- أو بدال ثالث مثلا[1] .[2]
استیعاب ذاتی همان احتمال اول است (در جلسهی گذشته مطرح شد) که از طریق لوازم پی به عموم نبردهایم (همان معنای اسمی) و استیعاب ذاتی است، بنابراین باید تعریفی دو شاخهای ارائه نمود مانند بالا.