< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

98/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کلیات عام و خاص

 

طبق نظر آخوند عشره عام نبود و جنس بود زیرا تعریف و مناط عام منطبق بر عشره نیست و صلاحیت شمول نسبت به آن‌چه منطبق بر آن است را ندارد.

عام مجموعی

تقریب: برخی معتقدند که «عشره» عام مجموعی است زیرا مشتمل بر 10 تا است و در عام مجموعی نیز گفته می‌شود «اکرم هؤلاء» بدون کم شدن یک فرد زیرا کم شدن یک فرد به عصیان می‌انجامد در عشره نیز اگر گفته شود «اکرم عشرة» اگر یک فرد کم شود دیگر اکرام عشره صدق نمی‌کند زیرا عشره مرکب از آحادی است که اگر یک دانه‌اش کم شود دیگر عشره نیست، پس به اعتبار آحادی که در بردارد عام مجموعی خواهد بود (مناط عام مجموعی در آن است).

به عبارت دیگر با تحفظ بر استغراقی که دارد و 10 تا را در نظر بگیریم مانند «العلماء» یا «کل عالم» در این صورت اشکال آخوند وارد خواهد بود و به این معنا عشره عام نیست زیرا نمی‌تواند بر تک تک افراد صدق کند اما به اعتبار ترکیب از آحادی که با کم شدن یک واحد، عشره صدق نمی‌کند بلکه نُه تا است، پس هر واحدی در تشکل 10 تا نقش دارد همانند عام مجموعی.

اشکال: با توجه به یک مقدمه اشکال بیان می‌شود:

مقدمه: در عام‌ها یک هیئت و یک ماده وجود دارد که در مانند «العلماء» کاملا مشهود است که هیئت جمع محلی به ال در کنار ماده‌ی «العالم» جمع شده است همچنین در «کل رجل» ماده‌ی رجل در کنار هیئت اضافه‌ی کل به مدخولش جمع شده‌اند، پس در عام ماده‌ای داریم که ادات عام (اسمی یا هیئتی) بر آن عارض شده است یعنی «کل» و «جمع محلی به ال» به «عالم» عارض شده است.

اما در عشره هر یک از آحاد ماده‌ای نیست که عشره بر آن عارض شده باشد بلکه هر یک از 1 تا 9 مقوم عشره هستند نه این‌که ماده‌ی او باشند و عشره بر آن‌ها عارض شود و الا هر مرکب ذی اجزایی عام مجموعی خواهد بود و بطلان چنین سخنی روشن است زیرا هر جزئی از مرکب ذی اجزا، ماده نیست به نحوی که هیئت مرکب بر آن ماده عارض شده باشد بلکه هر جزئی مقوم مرکب است و کل (مرکب) هیچ گاه عارض بر جزءش نمی‌شود زیرا کل با جزء مباین است و مباین هیچ گاه نمی‌تواند عارض مباین خود شود.

توضیح: مستشکلِ قائل به عام مجموعی عشره، اگر مرادش عام‌بودن عشره همراه مدخولش (عشرة رجال) است به این نحو که عشره باعث شده که رجل عام شود و افرادش را شامل شود (اشاره به تعریف عام)، باید گفت عشره دال بر شمول مدخولش نسبت به جمیع افراد مدخولش نیست و تنها بر 10 تا از افراد مدخولش اشاره می‌کند.

اگر هم مراد مستشکل دلالت لفظ عشره بر آحاد خود عشره بوده و نه مدخولش دیگر به معنای عموم نیست زیرا هر لفظ موضوع برای معنایی مرکب، دال بر اجزای آن مرکب به دلالت تضمنیه است لکن اینچنین دلالتی را عام نمی‌گوییم.[1]

الخامسة: أنّ صيغ العموم وضعت للدلالة على سراية الحكم إلى جميع ما ينطبق عليه مدخولها ومتعلقها، منها هيئة الجمع المحلى باللام التي ترد على المادة كقولنا: أكرم العلماء، فانّها موضوعة للدلالة على سراية الحكم إلى جميع أفراد مدخولها وهو العالم. وكذا الحال في كلمة «كل».ومن ضوء هذا البيان يظهر الفرق بين ما دلّ على العموم من الصيغ وبين لفظ عشرة ونظائرها، فانّ هذه اللفظة بالاضافة إلى أفرادها حيث إنّها كانت من أسماء الأجناس فلا محالة تكون موضوعةً للدلالة على الطبيعة المهملة الصادقة على هذه العشرة وتلك وهكذا، فلا تكون من ألفاظ العموم في شي‌ء.وأمّا بالاضافة إلى مدخولها كقولنا: أكرم عشرة رجال فلا تدل على‌ سريان الحكم إلى كل من ينطبق عليه مدخولها- وهو الرجل-.

نعم بمقتضى الاطلاق وإن دلت على أنّ المكلف مخير في تطبيق عشرة رجال على أيّ صنف منهم أراد وشاء، سواء أكان ذلك الصنف من صنف العلماء أو السادة أو الفقراء أو ما شاكلها، إلّاأنّ ذلك بالاطلاق ومقدمات الحكمة لا بالوضع، وأمّا بالاضافة إلى الآحاد التي يتركب العشرة منها فهي وإن دلت على سراية الحكم المتعلق بها إلى تلك الآحاد سراية ضمنية كما هو الحال في كل مركب يتعلق الحكم به، فانّه لا محالة يسري إلى أجزائه كذلك، إلّاأنّ هذه الدلالة أجنبية عن دلالة العام على سراية الحكم إلى جميع أفراد مدخوله، حيث إنّ تلك الدلالة دلالة على سراية الأحكام المتعددة المستقلة إلى الأفراد والموضوعات كذلك، وهذا بخلاف هذه الدلالة، فانّها دلالة على سراية حكم واحد متعلق بموضوع واحد إلى أجزائه ضمناً، يعني أنّ كل جزء من أجزائه متعلق للحكم الضمني دون الاستقلالي كما هو الحال في جميع المركبات بشتى أنواعها.[2]

تذکرات

اولا اشکالی نقضی بر آخوند وارد است زیرا قبلا گفته شد که اگر «عشره» بر 1 صادق نیست، «العلماء» نیز بر یکی صادق نیست (همان‌طور که مرحوم بروجردی این اشکال را فرمودند) پس طبق این تعریف نبایستی «العلماء» نزد آخوند عام باشد، لذا برای دفع این اشکال عبارت آخوند در تعریف عام را تغییر دادیم «العالم شمول المفهوم لجمیع ما یصلح ان ینطبق علیه المفرد».

ثانیا مرحوم شهید صدر برای بیان تغایر بین اعداد و عمومات موردی را شاهد آورده است: لفظ عموم بر اعداد وارد می‌شود مانند کل او جمیع العشره و اگر خود اعداد عام باشد دیگر معنا ندارد که عامی بر سر عامی وارد شود.

لا تكون أسماء الأعداد من العموم لأنها لا تدل على الاستيعاب أصلا، بل تدل على مفهوم مركب هو العدد، مهما كانت حقيقته، نظير سائر المركبات التي لا يتوهم كونها من العموم في شي‌ء. أمّا حيثية شمول كل عدد لما يحتوي عليه من الوحدات فهي حيثية واقعية في ذلك المفهوم المركب، لا ان الاحتواء و الاستيعاب مدلول للفظ كما هو الحال في أدوات العموم، و يشهد لذلك، دخول أدوات العموم عليها كما تدخل على سائر الطبائع، فيصح أن تقول: أكرم كل عشرة من العلماء، دفعة واحدة، كما تقول: أكرم كل رجل، و أكرم كل العشرة، و اقرأ كل السورة.[3]

استاد: این شاهد نقض می‌شود به مانند «العلماء» که گفته می‌شود «جمیع او کل العلماء» بنابراین دخول عامی بر عام دیگر امری سابقه‌دار است و شاهد بر عدم عامیت مدخول نیست.


[1] مرحوم شهید صدر به این کلام اشکال می‌کنند:لكن هذا الجواب غير تام. لأن أداة العموم كما تصلح للاستيعاب الأفرادي، فهي كذلك تصلح للاستيعاب الأجزائي حيث يصح أن يقال: تارة، أقرأ كل كتاب، و يقال أخرى، اقرأ كل الكتاب كما هو واضح فالعموم كما عرفت هو الاستيعاب و هو كما يكون بلحاظ الأفراد يكون بلحاظ الأجزاء. بحوث في علم الأصول، ج‌7، ص: 16.
[2] محاضرات فى أصول الفقه ( طبع موسسة احياء آثار السيد الخوئي )، ج‌4، ص: 302.
[3] بحوث في علم الأصول، ج‌7، ص: 16.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo