درس خارج اصول استاد محمد مروارید
98/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفهوم غایت
دخول غایت در مغیا
ثم إنه في الغاية خلاف آخر كما أشرنا إليه و هو أنها هل هي داخلة في المغيا بحسب الحكم أو خارجة عنه و الأظهر خروجها لكونها من حدوده فلا تكون محكومة بحكمه و دخوله فيه في بعض الموارد إنما يكون بالقرينة و عليه تكون كما بعدها بالنسبة إلى الخلاف الأول كما أنه على القول الآخر تكون محكومة بالحكم منطوقا.[1]
ارتباط این مساله با مبحث مفهوم...
اگر قائل به دخول غایت در مغیا باشیم، و سپس قائل به دلالت غایت بر مفهوم باشیم به این معنا است که حکم را از ما بعد خود نفی میکند.
در مثال «و اغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق» دلالت میکند که مرافق را باید با توجه به منطوق شست و شستن ما بعد آن را با توجه به مفهوم واجب نیست.
اگر خروج غایت در مغیا ثابت باشد، بحث مفهوم ناظر به این خواهد بود که آیا حکم از غایت و مابعدش منتفی است یا خیر.
...
تنقیح محل نزاعآخوند: بحث دخول و خروج غایت در مغیا، در جایی که غایت قید برای حکم باشد، معقول نیست و تنها محل نزاع مختص به غیر آن است، یعنی جایی که غایت قید برای موضوع و یا متعلق باشد.
ثم لا يخفى أن هذا الخلاف لا يكاد يعقل جريانه فيما إذا كان قيدا للحكم فلا تغفل.[2]
توضیح استاد بر کلام آخوند: غایت بر سه قسم است:
1. غایت برای موضوع: اقرأ القرآن الی سورة یس؛ در این قسم نزاع غایت در مغیا به نحو حقیقی امکان دارد، زیرا سوره یس جزئی از قرآن است .
2. غایت برای متعلق حکم: صم الی اللیل؛ در این قسم نیز میتوان بحث کرد که آیا قسمتی از لیل هم حکم مغیا است و یا خیر، البته دخول در مغیا در اینجا حکمی است و نه حقیقی و قسمی از لیل به صوم (امساک) تبدیل نمیشود.
3. غایت برای حکم: یحرم الخمر الی ان تضطر؛ در این قسم دخول غایت در مغیا نه حقیقتا و نه حکما معنا نمیدهد زیرا از نظر حقیقی بین اضطرار و حرمت تفاوت است، اضطرار حالتی نفسانی است و حرمت حکمی اعتباری، از نظر حکمی نیز خود حکم، حکمی ندارد تا غایت که در این مثال اضطرار است با حکم (در حکمی که دارد) هم حکم باشد.[3]
آخوند در پاورقی کفایه راهی را برای شمول نزاع در غایت برای حکم ارائه داده است: آیا با حصول غایت حکم غایتخورده، منقطع میشود و یا در این حال نیز حکم مستمر است؟
نزاع را به دو گونه میتوان مطرح کرد:
1. آیا غایت داخل در مغیا است.
2. آیا حکم مغیا با حصول غایت منقطع میشود و یا خیر.
صورت دوم شامل مواردی که غایت قید برای حکم باشد نیز خواهد شد و عقلا معنا میدهد که حکم پس از حصول غایت منقطع نشود.
حيث إنّ المغيا- حينئذ- هو نفس الحكم، لا المحكوم به ليصح أن ينازع في دخول الغاية في حكم المغيا، أو خارج عنه، كما لا يخفى، نعم يعقل أن ينازع: في أنّ الظاهر هل هو انقطاع الحكم المغيا، بحصول غايته في الاصطلاح - أي مدخول إلى أو حتّى- أو استمراره في تلك الحال، و لكن الأظهر هو انقطاعه، فافهم و استقم.[4]
اقوال1. مطلقا خارج است زیرا غایت از حدود بوده و حد شی خارج از شی است.
2. مطلقا داخل است.
3. تفصیل بین همجنس و غیر همجنس: اگر غایت از جنس مغیا باشد مانند مرفق برای ید، داخل است و الا خارج است.
4. غایت به معنا انتها است (که قبلا گفتیم) حال اگر نهایت به معنای «ما ینتهی عندها الشیء» باشد، غایت خارج خواهد بود اما اگر به معنای «ما ینتهی به الشیء» باشد، غایت داخل در مغیا خواهد بود.
5. دخول یا خروج غایت در مغیا اجمال داشته و برای تشخیص آن نیازمند قرینه هستیم و بدون قرینه مجمل است و باید با آن معامله مجمل نمود.
استاد: شاید بتوان گفت که نظریهی اول که مختار آخوند است صحیح است زیرا غایت از حدود است و حد خارج از محدود است و یا اگر به معنای انتها باشد، متفاهم عرفی همان «ما ینتهی عنده الشیء» است و از استعمالات هم همین سخن برداشت میشود.
به عبارت دیگر، دخول یا حقیقی است و یا حکمی و هیچ یک برای حکم معنا نمیدهد و غایت نمیتواند نه حقیقتا و نه حکما داخل در مغیا باشد.