درس خارج اصول استاد محمد مروارید
98/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفهوم غایت
کلام در مفهوم غایت بود؛ علما در ارتباط با مفهوم غایت آراء مختلف است و برخی مانند سید مرتضی و شیخ طوسی قائل به مفهوم غایت نبوده و برخی قائل به تفصیل هستند مانند مرحوم آخوند در کفایه و بسیاری دیگر.
بررسی کلام آخوند در کفایه
گاهی با حسب قواعد عربیه (به حسب متفاهم اهل لسان) غایت قید برای حکم است مانند «کل شی لک حلال حتی تعرف الحرام» که حتی از ادوات غایت بوده و در این قضیه غایت حکم واقع شده است، همچنین «کل شی طاهر حتی تعلم انه قذر»، در این موارد غایت مفهوم خواهد داشت.
اما اگر غایت، قید برای موضوع باشد مفهوم نخواهد داشت.
مقصود از موضوع در کلام آخوند همان متعلق است زیرا یک حکم و یک متعلق و یک موضوع در کلام وجود دارد و در مثل لا تشرب الخمر، حکم عبارت است از حرمت و متعلق همان شرب است و موضوع همان خمر است.
مقصود آخوند از موضوع همان متعلق است، مرحوم آخوند مثال به «سر من البصرة الی الکوفة» می زنند که سیر متعلق حکم یعنی وجوب است.
و التحقيق أنه إذا كانت الغاية بحسب القواعد العربية قيدا للحكم كما في قوله (: كل شيء حلال حتى تعرف أنه حرام) و (كل شيء طاهر حتى تعلم أنه قذر) «4» كانت دالة على ارتفاعه عند حصولها لانسباق ذلك منها كما لا يخفى و كونه قضية تقييده بها و إلا لما كان ما جعل غاية له بغاية و هو واضح إلى النهاية.و أما إذا كانت بحسبها قيدا للموضوع مثل سر من البصرة إلى الكوفة فحالها حال الوصف في عدم الدلالة.[1]
استاد: کلام آخوند مجمل است؛ از نظر ثبوتی نظر را بیان کرده و بین این که مغیا حکم است و یا موضوع تفصیل داده است، اما از کجا باید دانست، مغیا حکم است و یا موضوع؟ آخوند تنها با بیان چند مثال رد می شود.
در این تاریخ استاد 2 جلسه درس داشته اند ادامه درس:
مرحوم خویی در حاشیه اجود و در متن محاضرات توضیح دادهاند:
گاهی بحث در مقام ثبوت است و گاهی اثبات، کلام آخوند بیشتر ناظر به مقام ثبوت است و صحیح است و اگر غایت قید برای موضوع (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق؛ غایت قید برای ایدی است که موضوع است) یا متعلق باشد مفهوم ندارد و اگر برای حکم باشد مفهوم خواهد داشت.
نکته: موضوعات بر دو قسم است:
1. موضوع عام در همه تکالیف که بلوغ، عقل و قدرت باشد.
2. و گاهی موضوع خاص است مانند استطاعت در مورد حج.
اگر غایت قید برای موضوع باشد مفهوم نخواهد داشت زیرا مانند وصف است و غایت مذکوره یکی از اقسام وصف خواهد بود و در وصف گفتیم که اثبات شی نفی ماعدا نمیکند.
اما اگر قید حکم باشد باید حتما مفهوم داشته باشد و الا خلف است زیرا به لغویت بیان میانجامد، یعنی غایت ذکر شده اما ما بعد آن هم داخل در حکم است.
مقام اثبات در کلام مرحوم خوییاز سه حال خارج نیست:
1. حکم از هیئت فهمیده میشود که معنای حرفی است مانند صم الی اللیل.
2. گاهی حکم از معنای اسمی برداشت میشود مانند یجب الصیام که مصدر معنایی اسمی دارد.
• وقتی از معنای اسمی برداشت میشود گاهی متعلق ذکر میشود مانند یحرم شرب الخمر.
• گاهی متعلق ذکر نمیشود مانند یحرم الخمر.
در صورت اول که حکم از هیئت فهمیده میشود، ظاهرا غایت قید برای متعلق است، بنابراین در لاتشرب الخمر الی ان تضطر، غایت قید متعلق است، قید برای خمر نیست زیرا غایت بایستی برای امری حدثی باشد و خمر ذاتی است که اضطرار نمیپذیرد[2] پس قید برای موضوع نیست اما چرا قید برای حکم نباشد؟ زیرا خلاف متفاهم عرفی است.
بلی اگر در جایی قرینه باشد، میتواند قید برای موضوع باشد مانند «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق» که غایت برای حکم نیست زیرا خلاف متفاهم است و قید برای غَسل (متعلق) هم نیست بلکه قید برای «ایدی» است زیرا ایدی اجمال دارد و بر انگشتان و بر تمام کف تا مچ و بر ساعد و تمام دست تا شانه اطلاق میشود لذا در قرآن قید آمده تا اجمال بر طرف شود.