< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

97/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

استدراک از تداخل نافله مغرب و غفیله

قبل از ورد به مفهوم وصف بایستی تتمه و استدراکی از بحث قبل را بیان نمود.

یکی از موارد تداخل در مسببات، تداخل نافله‌ی مغرب با غفیله است، برخی بر این تداخل اشکال نموده‌اند به این تقریب:

نمازهایی که صورتا متحد بوده و تنها قصد عنوان خاص در آن‌ها معتبر است، همین قصد عنوان خاص موجب تباین آن‌ها خواهد شد و هریک مغایر با دیگری خواهند شد، در نتیجه راهی برای قصد عنوان خاص جز با اتیان مستقل و با قصد عنوان خاص نیست مانند عنوان ظهر و عصر و اگر قصد عنوان خاص معتبر نباشد در این نمازهای شبیه به هم فارقی بین نافله‌ی صبح و فریضه‌ی صبح و فارقی بین نماز ظهر و عصر نخواهد بود، اما وقتی دو عنوان قصدی موجب تباین دو عمل گردد، چگونه می‌توان با عملی واحد، دو عمل متباین را امتثال نمود و بین آن‌ها در مقام امتثال تداخل نمود؟

حال رابطه‌ی نماز غفلیه با نافله‌ی مغرب اینچنین است بنابراین حال عدم تداخل در این دو مانند عدم تداخل در نماز ظهر و عصر است و نظیر این است که با قیام واحد هم قصد تعظیم داشته باشیم و هم قصد اهانت.

فانه قد يستشكل في تحقق امتثال كلا الأمرين بركعتي الغفيلة من جهة ما قرر من اعتبار امر واقعي قصدي في الصلوات المتشابهة صورة يكون موجبا لتباينهما حقيقة و كون أحدهما غير الآخر، و انه لا طريق إلى قصده إلّا بالإتيان بالعمل بقصد عنوانه الخاصّ كعنوان الظهر أو العصر، و لولاه لما كان هناك فارق بين نافلة الصبح و صلاتها و بين صلاة الظهر و العصر و هكذا.[1]

استاد: فتدبروا فی جوابه.

مفهوم وصف

آیا جمله‌ی وصفیه مانند اکرم رجلا عالما دلالت بر انتفای حکم هنگام انتفای وصف می‌کند یا تنها بر ثبوت عند الثبوت دلالت می‌کند؟

تحریر محل نزاع؛ مراد از وصف

آخوند: ظاهر این است که وصف و آن‌چه که در حکم آن است دلالتی بر مفهوم مطلقا ندارد.

الظاهر أنه لا مفهوم للوصف‌ و ما بحكمه مطلقا.[2]

مراد از هم‌حکم وصف شاید هر قیدی باشد که در کلام است، اگرچه در اصطلاح نحو صفت نباشد بنابراین شامل حال، تمییز، ظرف و جار و مجرور را شامل می‌شود.

همچنین شاید مراد وصف ضمنی باشد، وصفی که تصریح به آن نشده است بلکه از مفاد جمله برداشت می‌شود مانند قول پیامبر صلی الله علیه و آله

لَان یمتلی بطن الرجل قیحا خیر من ان یمتلی شعرا.[3]

اگر بطن انسان از چرک و فساد پر شود بهتر از این است که از شعر پر شود، امام جواد علیه‌السلام فرموده‌اند «ان قلیل الروایة للشعر»[4]

امتلای بطن از شعر کنایه از شعر کثیر است، بنابراین کثیر صفتی است که تصریح به آن نشده است لکن از مفاد روایت برداشت می‌شود.

پس مفهوم این روایت در صورت قول به مفهوم وصف، دلالت می‌کند بر این‌که شعر قلیل عیبی ندارد.

پس دو احتمال در «ما فی حکمه» وجود دارد.

تحریر محل نزاع؛ وصف غیر معتمد

شاید مراد آخوند از مطلقا این باشد که در عدم مفهوم تفاوتی بین وصف معتمد و غیر معتمد مانند اکرم عالما نیست.

در این صورت چه بسا دو اشکال بر آخوند وارد شود:

اشکال اول (نقضی)

وصف غیر معتمد بر موصوف از محل بحث خارج است زیرا چنین وصفی مانند لقب بوده که هیچ کس قائل به دلالت لقب بر مفهوم نیست.

جواب اول به اشکال اول

ممکن است که وصف غیر معتمد بر موصوف داخل در بحث است زیرا منحل به ذات و مبدا می‌شود پس اکرم عالما منحل به اکرم ذاتا ثبت له العلم می‌شود، در نتیجه در حکم وصف معتمد بر موصوف خواهد بود.

اشکال نقضی بر جواب

اگر با این انحلال پاسخ داده شود، می‌توان جوامد را نیز داخل در محل بحث نمود و حجر با تعمل عقلی منحل به ذات له ثبت العلم منحل می‌شود، حال آن‌که کسی قائل به دخول جوامد در بحث نیست.

بنابراین اشکال اول به آخوند این است که وصف غیر معتمد که یکی از افراد مطلقا است، داخل در محل نزاع نیست حال آن‌که ایشان داخل در بحث نموده البته در کل مفهوم را برای وصف نفی نموده است.

اشکال دوم

دلیلی که برای ثبوت مفهوم وصف آورده شده برای وصف غیر معتمد قابل استدلال نیست.[5]

یکی از ادله‌ی مفهوم وصف این است که جمله‌ی وصفیه مانند اکرم رجلا عالما اگر دلالت بر مفهوم نکند، ذکر قید «العالم» که زاید بر ارکان کلام است لغو خواهد بود، بنابراین برای خروج از لغویت بایستی قائل به ثبوت مفهوم وصف شد.[6]

لکن این دلیل در وصف غیر معتمد جاری نیست زیرا در مثل اکرم عالما، «العالم» موضوع قضیه بوده رکن کلام است[7] و اگر دلالت بر مفهوم نکند، ذکر آن لغو نیست.

با وجود این دو اشکال بعید نیست کلمه‌ی مطلقا در کلام آخوند درست باشد و وصف غیر معتمد نیز داخل در محل نزاع باشد، بنابراین بایستی از این دو اشکال پاسخ داد که سیاتی.


[1] منتقى الأصول، ج‌3، ص: 270.
[2] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 206.
[3] مقرر: آن‌چه یافت شد عبارت «جوف الرجل است».این روایت در مستطرفات سرائر مرسلا و در رجال کشی نیز ذیل مدخل معروف بن خربوذ مسندا آمده است.جَعْفَرُ بْنُ مَعْرُوفٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ: كُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَا وَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ، فَكَانَ يُنْشِدُ فِي الشِّعْرِ وَ أَنْشَدَهُ وَ يَسْأَلُنِي وَ أَسْأَلُهُ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَسْمَعُ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: لَأَنْ يَمْتَلِئَ جَوْفُ الرَّجُلِ قَيْحاً خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَمْتَلِئَ شِعْراً، فَقَالَ مَعْرُوفٌ إِنَّمَا يَعْنِي بِذَلِكَ الَّذِي يَقُولُ الشِّعْرَ، فَقَالَ وَيْلَكَ أَوْ وَيْحَكَ قَدْ قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ (ص). رجال الكشي - إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 211.
[4] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌50، ص: 211.
[5] مقرر: بنابراین ادخالش در محل بحث بلافائده است زیرا با دلیل لزوم لغویت نمی‌توان برای وصف غیر معتمد مفهوم‌سازی نمود.
[6] استاد: این دلیل بعدا رد خواهد شد.
[7] مقرر: رکن اصولی و نه نحوی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo