< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

97/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاحظات استاد بر مرحوم خویی

مرحوم خویی پس از بیان مسلک خویش در باب اخبار و انشا، که خلاصه‌اش این است که جمله‌ی خبریه برای ابراز قصد اخبار وضع شده و نه آن‌چه مشهور گفته‌اند بر این‌که وضع شده برای ثبوت و عدم ثبوت، ایشان جهت اتخاد این مبنا را نظرشان در باب وضع بیان می‌کنند و تعهد باید به امری اختیاری تعلق گیرد و ثبوت و نفی نسبت در واقع امری اختیاری نیست، بلکه ابراز متکلم نسبت قصد اخبار امری اختیاری است.

در باب انشا نیز ابرازی شده‌اند و نه اخباری.

ایشان در ادامه نتیجه می‌گیرند بنابر مبانی خویش، جمله شرطیه برای اثبات مفهوم وضع شده‌اند.

توضیح:

مفاد جمله‌ی شرطیه اگر اخبار باشد، دلالت می‌کند که متکلم قصد ابراز اخبار از شی‌ای را دارد مثلا در «ان کانت الشمس موجوده فالنهار موجوده» دلالت می‌کند که متلکم قاصد حکایت از وجود نهار است و نه به نحو اطلاق بلکه بر تقدیر طلوع شمس، و لازمه‌ی اخبارش بر تقدیر خاص انتفای آن اخبار در فرض عدم حصول تقدیر و شرط است، همچنین در جمله‌ی «لو شرب زید سما لمات» متکلم خبر می‌دهد از وقوع موت بر تقدیر شرب سم و لازمه‌ی این سخن قهرا انتفای خبر حین انتفای این تقدیر است.

در جمله‌ی انشائیه نیز اگر فرمود «اذا زال الشمس فَصَلِّ» به دو امر بازمی‌گردد: اولا نماز بر تقدیر زوال اعتبار شده است، ثانیا عدم اعتبار نماز حین عدم زوال؛ این دو امر متلازم با هم بوده به نحو بین بالمعنی الاخص.

ایشان در نهایت می‌فرمایند: دلالت مذکور مستند به وضع است و ادوات شرط برای دلالت بر مفهوم است، پس مفهوم را از اطلاق و مقدمات حکمت استفاده نمی‌کنیم بلکه از طریق دلالت التزامیه‌ای که بین منطوق و مفهوم وجود دارد، اثبات می‌شود.

اولا بحث در معنای جمله‌ی انشائیه، بحثی مبنایی است و مختار ما «ایجاد» است، زیرا اعتبار مانند هر امر دیگر محتاج علت است و هیئت امر و لفظ علت است برای ایجاد اعتبار نفسانی، بلی اگر ایجاد تکوینی باشد، لفظ در سلسله علل ایجاد تکوینی نیست، بنابراین اگرچه قبلا نیز گفته شد اگرچه اعتبار خفیف‌المئونه است لکن مانند تعظیم از امور قصدیه است و صرف اعتبار تعظیم، تعظیم محسوب نمی‌شود و بایستی سببی مانند قیام و یا سلام به آن ضمیمه شود، اعتبار نفسانی نیز علت می‌خواند و صرف کمی مئونه باعث عدم نیاز به علت نیست و مباحثی دیگر هم در جلسات قبل گفته شده است.

ثانیا نظریه تعهد مورد نقد محققین است و یک نظر است در قبال دیگر انظار؛ شهید صدر وضع را قرن اکید می‌داند به معنای اقتران وثیق و پایدار بین واژه و معنا، مسلک هو هویت.

ثالثا این‌که فرمودید وضع تعهد است و باید به امر اختیاری تعلق گیرد و لذا مفاد نمی‌تواند ثبوت و نفی حکم در واقع باشد، در جواب می‌گوییم چرا وضع را به معنای تعهد بگیریم تا نیازمند به امری اختیاری باشیم، قرن اکید یا هو هویت بگیریم.

رابعا بنابر نظریه مشهور اثبات مفهوم را ناممکن دانستید، باید گفت ملاک مفهوم که در شرط موجود است و در وصف موجود نیست این است:

در شرط قید به حکم می‌خورد، حال آن‌که در وصف قید به موضوع می‌خورد، حال اگر با اطلاق علیت منحصره را ثابت کردیم طبیعتا با انتفای علت و شرط، حکم نیز منتفی خواهد بود.

خامسا شما که اعتراف فرمودید ادوات برای تعلیق وضع شده است، حال چه تفاوتی دارد که ایجادی باشیم و یا ابرازی، این مبنا تاثیری ندارد در این‌که معنای ادوات شرط عوض شود.

تمام کلام ایشان بر پایه‌ی این است که ادوات برای تعلیق وضع شده است، یعنی تعلیق حکم بر شرط،حال اگر ایجادی شدیم آیا نمی‌توان این سخن را گفت.

لذا نمی‌توان گفت مسلک ایشان تاثیری خاص در حصول مفهوم داشته باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo