< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مروارید

97/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجم چهارشنبه 14/6/97

تعلق نهی به شرط

دو بحث وجود دارد: تنقیح محل نزاع، بررسی فساد عبادت به فساد شرط.

دخول در محل نزاع

آخوند در بحث تعلق نهی به جزء به سادگی بحث را داخل در نزاع کردند.

لکن ایشان در مورد شرط تفصیل داده‌اند؛ گاهی شرط از عبادیات و تعبدیات است مانند طهارت حدثیه، گاهی هم از توصلیات است مانند طهارت خبثیه.

اگر از قبیل اول باشد، داخل در محل نزاع خواهد بود و «نهیی به یک عبادتی» تعلق گرفته است مانند نهی از وضو و طهارت با وضوی غصبی؛ در این صورت باید بررسی شود که نهی موجب فساد شرط خواهد بود (فعلا بحث از مفسدیت نیست) یا خیر.

اما اگر شرط از قبیل قسم دوم مانند تطهیر ثوب و بدن از خبث، از محل نزاع خارج بوده و مثلا تطهیر لباس با آب غصبی کفایت می‌کند و این تطهیر فاسد نخواهد بود.

و أما القسم الثالث فلا يكون حرمة الشرط و النهي عنه موجبا لفساد العبادة إلا في ما كان عبادة كي تكون حرمته موجبة لفساده المستلزم لفساد المشروط به، و بالجملة لا يكاد يكون النهي عن الشرط موجبا لفساد العبادة المشروطة به لو لم يكن موجبا لفساده كما إذا كانت عبادة.[1]

بررسی ملازمه بین نهی از شرط و فساد آن و ملازمه بین فساد شرط و فساد مشروط

مرحوم آخوند؛ فساد در تعبدیات و عدم در توصلیات

اگر نهی متعلق به شرط موجب فساد شرط باشد (سلمنا) باعث فساد مشروط هم خواهد بود.

البته اگر شرط از توصلیات باشد (که در بالا گذشت) و نهی به آن تعلق گیرد، طبیعتا موجب فساد مشروط نیست زیرا خود شرط فاسد نیست تا مفسد مشروط باشد.

بنابراین فساد مشروط با دو گام محقق می‌شود: عبادیت شرط، نهی موجب فساد شرط عبادی باشد.

مرحوم خویی

سخن مرحوم آخوند در قسم شرط عبادی را می‌پذیرند اما در شروط توصلی خیر.

مقدمه: افعال انسان بر دو گونه است؛ افعال مباشری و افعال تولیدی.

فاعل در فعل مباشری، مستقیما و بدون واسطه، عمل را انجام می‌دهد.

اما فعل تولیدی، زمانی است که انسان سببی را تولید نموده و مسببی نیز رخ داده است، در این‌جا می‌توان مسبب را نیز به انسان نسبت داد مانند نسبت سوزاندن کاغذ که در واقع آتش آن را سوزانده و فرد تنها القای در نار نموده است، القای نار فعل تولیدی انسان است.

مقدمه‌ی دوم: با شستن لباس دو مساله انجام می‌دهد، اول غَسل و شستن دوم حصول طهارت برای لباس؛ شستن فعل تولیدی است و طهارت مسبب.

مرحوم خویی: آخوند مطلقا حکم به عدم فساد در فرض توصلیت شرط کرده و معتقد است نهی از آن موجب فساد عبادت نخواهد شد، لکن این اطلاق ناتمام است زیرا شرط توصلی بر دو نوع است.

    1. شرطی که مسبب از فعل تولیدی انسان و نهی به خود شرط تعلق نگرفته و بلکه به فعل تولیدی تعلق گرفته است، شارع از غَسل نهی کرده و نه طهارت که شرط برای نماز است؛ در این صورت کلام مرحوم آخوند کامل است زیرا نهی از غسل شده اما باعث فساد غسل نیست و غَسل حاصل با وجود نهی هم حاصل می‌شود.

به عبارت دیگر: شرط توصلی متعارف مانند نهی شستن بدن با آب غصبی.

    2. شرط نفس فعل مباشری است و نهی هم به خود فعل مباشری تعلق گرفته باشد؛ مرحوم خویی در این‌جا مخالف آخوند است که توضیحش سیاتی.

به عبارت دیگر: شرط توصلی در بین عبادت مانند نهی از تستر با حریر؛ تستر خود عبادت نیست بلکه شرط توصلی است که نهی به آن تعلق گرفته است.

البته مرحوم خویی مستقیما به آخوند اشکال نگرفته است، بلکه از ضمن کلامی که در رد نایینی آورده‌اند اشکالشان به آخوند نیز معلوم می‌شود که برای مشخص بودنش به طور جداگانه مطرح می‌نماییم.[2]


[1] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 185.
[2] ایشان در اشکال به مرحوم نایینی این‌چنین آورده‌اند:هذا ملخّص ما أفاده في المقام. و فيه نظر.أمّا أوّلا: فلأنّ كون الشرط معنى الاسم المصدريّ مبنيّ على أنّ نفس الغسلات و المسحات ليست بمأمور بها، بل هو أمر نفسانيّ يحصل بها، و قد ذكرنا في محلّه أنّه خلاف التحقيق، و استظهرنا من جملة من الروايات و عبارات الفقهاء أنّ الشرط هو نفس الغسلات و المسحات، و هي بنفسها تكون تحت الأمر، و الطهارة اسم لنفس هذه، لا أمر يحصل منها. و ما أفاده صاحب الكفاية يكون على مبناه و مختاره في الفقه من أنّ الشرط هو نفس هذه الأفعال.و أمّا ثانيا: سلّمنا أنّ الشرط هو المعنى الاسم المصدريّ، لكنّه لا نسلّم عدم سراية النهي عن المعنى المصدريّ إلى المعنى الاسم المصدريّ. و بعبارة أخرى: سلّمنا كون المصلّي على الطهارة- الوضوء- شرط، لا نفس الوضوء، لكن لا نسلّم عدم سراية النهي المتعلّق بالوضوء بالماء المغصوب إلى ما هو مسبّب عنه و حاصل به و شرط في الصلاة، و هو كون المصلّي على وضوء حاصل من التوضّؤ بالماء المغصوب، لما عرفت في بحث مقدّمة الواجب من أنّ الأمر و النهي بالسبب و عنه بعينه أمر و نهي بالمسبّب و عنه، و النهي أو الأمر بضرب عنق زيد بقوله: «اضرب عنقه» أو «لا تضرب عنقه» عبارة أخرى عن قوله: «اقتله» و «لا تقتله» فعلى هذا قوله: «لا تتوضّأ بالماء المغصوب» عبارة أخرى عن قوله: «لا تكن على وضوء حاصل من التوضّؤ بذلك الماء الّذي هو شرط- لو لم يتعلّق به النهي- في الصلاة و مسبّب عنه» فإذا تعلّق النهي به، يكون خارجا عن تحت الأمر النفسيّ المتعلّق بالصلاة، المنحلّ إلى حصص و قطعات متعلّقة بكلّ واحد من الأجزاء و الشرائط و عدم الموانع، فإذا خرج عن تحت الأمر، لا يحسب شرطا إلّا إذا علم بوجود الملاك فيه، و لا طريق لنا إلى استكشافه إلّا الأمر، و المفروض عدمه، فتقع الصلاة فاسدة.و هكذا الكلام فيما إذا قال المولى: «لا تلبس الحرير» فإنّه عبارة أخرى عن قوله: «لا تكن متستّرا بتستّر مسبّب عن لبس الحرير» و يجري فيه ما جرى في سابقه طابق النعل بالنعل.و الحاصل: أنّ التوضّؤ و اللّبس و غير ذلك ممّا يكون سببا لتحقّق ما يكون شرطا في الصلاة- و لو لم نقل بأنّ نفس هذه العناوين و الأفعال شرطا للصلاة و قلنا: إنّ الشرط هو ما يحصل منها حيث إنّها محقّقة للشرط و محصّلة و سبب له- فالنهي عنه مساوق للنهي عن مسبّبه الّذي هو شرط، فهو غير مأمور به، و عدم الأمر به يكفي في فساد المشروط به. و هذا واضح لا سترة عليه.و بالجملة، بعد الفراغ عن أنّ التقيّدات- كالأجزاء- داخلة تحت الأمر النفسيّ المنبسط عليها، و بعد الفراغ عن أنّ النهي عن الأسباب التوليديّة بعينه نهي عن مسبّباتها و عن أنّ التقيّدات كلّها مسبّبة عن القيود، فلا محالة يكون التقيّد منهيّا عنه إذا تعلّق النهي بقيده، و مع تعلّق النهي به لا يعقل أن يكون مأمورا به، لاستحالة اجتماع الضدّين، فيجب الحكم بفساد العبادة و ما هو مشروط بهذا الشرط بلا إشكال.نعم، لو استكشفنا وجود الملاك من إجماع أو نحوه في هذا الشرط المنهيّ عنه، حكمنا بصحّة المشروط به، كما في تطهير البدن و اللباس من الماء المغصوب حيث نحكم بصحّة الصلاة مع ذلك، للقطع بوجود الملاك في هذا الفرد المنهيّ عنه أيضا.و ليعلم أنّ كلامنا فيما إذا تعلّق النهي بالشرط، كما إذا قال: «لا تستّر بالحرير» و المصلّي تستّر به، و أمّا لو قال: «لا تلبس الحرير» و هو تستّر بغيره و لبس الحرير أيضا بحيث كان التستّر- الّذي هو شرط في الصلاة- بغير الحرير و بغير الفرد المنهيّ عنه، و ارتكب فعلا حراما آخر لا ربط له بالشرط، و هو:لبس الحرير، فلا إشكال في صحّة صلاته، و ليس هذا إلّا كالنهي عن النّظر إلى الأجنبيّة في عدم كونه موجبا لفساد العبادة. الهداية في الأصول، ج‌2، ص: 231.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo