درس خارج اصول استاد محمد مروارید
97/06/10
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما در نهی از عبادات و معاملات بود و اینکه آیا نهی از آنها موجب فسادشان است و یا خیر.
به آخرین تنبیه از مقدمات بحث رسیده بودیم و گفته شد که هدف از این تنبیه تنقیح محل بحث است مانند برخی از دیگر تنبیهات مقدماتی.
در این تنبیه اقسام متعلق نهی در عبادات مطرح میشود.
اقسام متعلق نهی در عباداتأن متعلق النهي إما أن يكون نفس العبادة أو جزءها أو شرطها الخارج عنها أو وصفها الملازم لها كالجهر و الإخفات للقراءة أو وصفها الغير الملازم كالغصبية لأكوان الصلاة المنفكة عنها.[1]
مرحوم آخوند متعلق نهی در عبادات را به پنج قسم تقسیم کردند که فهرستش در سال گذشته بیان شد و توضیحش اکنون میآید.
1. نهی به خود عبادت تعلق بگیرد؛ در این صورت داخل در محل نزاع خواهد بود مانند نهی از صوم عیدین و باید بحث کنیم که اگر کسی روزه گرفت باطل است و یا خیر.
2. نهی به جزء عبادات تعلق گیرد مانند نهی از قرائت سور عزائم؛ این قسم نیز داخل در بحث است زیرا جزء عبادت خود یک عبادت است لذا باید بحث کرد که نهی متعلق به جزء مفسد خود جزء است یا خیر.
بقیه اقسام خواهد آمد.
تعلق نهی به جزء عبادتمساله: اگر نتیجه بحث در ادامه فساد جزء شد باید بحث کرد که آیا فساد جزء فساد کل را در پی دارد یا خیر؟
بیان کلام آخوندایشان دو ادعا دارند.
1. ملازمه بین عبادیت کل و عبادیت جزء لذا این قسم نیز داخل در بحث است زیرا جزء عبادت خود یک عبادت است لذا باید بحث کرد که نهی متعلق به جزء مفسد خود جزء است یا خیر.
2. عدم ملازمه بین فساد جزء و فساد کل.
بررسی ملازمه بین فساد جزء و فساد کل عبادت
صور مسالهآخوند: نمازگزار وقتی جزء فاسد به جهت تعلق نهی را انجام میدهد از دو حال خارج نیست:
1. اکتفای به همان جزء فاسد میکند.
2. علاوه بر آن بدلی نیز میآورد.
فساد در صورت اکتفا به جزء فاسد
جزء فاسد کالعدم است و به جهت نبود آن کل عبادت ناقص خواهد بود (به مقتضای المرکب ینتفی بانتفاء احد اجزائه).
الا ان البطلان الجزء لا یوجب بطلانه الا مع الاقتصار علیه.[2]
بنابراین نفس آوردن جزء فاسد عبادت را باطل نکرده بلکه عدم اتیان به بدل و نقصان کل باعث فساد است.
عدم فساد در صورت اتیان به بدل
لا مع الاتیان بغیره مما لا نهی عنه الا ان یستلزم محذورا آخر. [3]
اتیان به صرف جزء فاسد (بر فرض آوردن بدل صحیح) مانع صحت نماز نیست مگر محذوری از جهات دیگر باشد که یکی از سه جهت است.
1. قران بین دو جزء مثلا سورتین مانع صحت نماز است.
2. زیادی عمدی (همان جزء فاسد) در غیر رکن نیز مفسد است به مقتضای روایت «من زاد فی صلاته فاستقبل استقبالا» که البته به این شکل دیده نشده بلکه به این صورت آمده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ زَادَ فِي صَلَاتِهِ فَعَلَيْهِ الْإِعَادَةُ.[4]
3. بگوییم صرف نظر از محذور اول و دوم، اتیان به جزء فاسد موجب به هم خوردن موالات خواهد شد.
از نوع کلام آخوند معلوم میشود که وی استلزام این محذورات را نیز دچار تردید میداند.[5]
همچنین آخوند فساد جزء بما هو هو را مفسد نمیدانند.
حال این دو ادعای آخوند را بررسی میکنیم.
بررسی ملازمه بین عبادیت کل و جزءآخوند؛ ملازمه بین عبادیت کل و جزء
این قسم نیز داخل در بحث است زیرا جزء عبادت خود یک عبادت است لذا باید بحث کرد که نهی متعلق به جزء مفسد خود جزء است یا خیر.
اشکال
اشکال به کلام ایشان مبنی بر اینکه ملازمه بین عبادیت کل و عبادیت جزء.
چنین ملازمهای وجود ندارد زیرا مواردی وجود دارد که جزئی از عبادت است ولی خود جزء عبادت نیست و آن اجزای تحلیلیه است مانند تقید نماز به طهارت حدثیه (خود تقید و نه طهارت حدثیه) و خبثییه؛ که تقیدند و تقیدات عبادی نیستند؛ شاهد این مطلب عدم نیاز به قصد قربت در تقیدها است مثلا تستر در نماز بایستی حفظ شود و نماز مقید به آن است اما در آن نیازی به قصد قربت نیست چه اینکه قصد قربت فرع «توجه» است حال آنکه اصلا فرد حین نماز توجه تفصیلی و اجمالی به آن ندارد و کسی نگفته نماز اینچنین فردی باطل است.
لذا اگر فردی از روی غفلت نمازش را رو به قبله بخواند و بعد از نماز متوجه آن شود، نمازش صحیح است و نه باطل.
نتیجه این اشکال این است که اجزای تحلیلیه از محل نزاع خارج بوده زیرا عبادت نیستند و بحث ما در نهی از عبادات است.