درس تفسیراستاد مروارید
90/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از آیات که هم به بحث نکاح و هم به بحث طلاق مرتبط است که برخی از فقها هم متعرضش شدهاند عبارتست از آیه ی خطبه و خواستگاری:
سوال:
اگر زنی که در ایام عده (بائن رجعی وفات)باشد، آیا خواستگاری از آن زن (که در ایام عده است )برای تزویج صورت شرعی دارد ؟یاخیر ؟
یک فرض مسئله قطعاً مورد کلام نیست و آن این است که مرد از زن خواستگاری کند برای تزویج در همان زمان عده، که در زمان عده خواستگاری کند و بخواهد همان زمان عده، عقد کند.در این فرض چون عقد در حین عده جایز نیست خواستگاری برای آن عقد هم جایز نیست .مگر اینکه خود شوهر از زن خود خواستگاری کند و با او ازدواج کند مثلا در عده ی بائن از خودش است که قبلا زن او بوده و الان تمام شده زن متعه بوده، شوهر قبل از تمام شدن عده میتواند از این زن خواستگاری کند و ازدواج کند اما تزویج مردهای دیگر جایز نیست ، اگر مطلقه ی رجعی است که در حکم زن است (اصلا خواستگاری از او جایز نیست)و اگر بائن باشد تنها برای خود شوهر جایز است نه برای سایرین .لذا این مورد(که زن خودش باشد) از محل کلام فقهی خارج است .
محل بحث:
بحث در این است که مرد از زن خواستگاری میکند برای بعد از زمان عده که وقتی عده ی زن تمام شد من خواستگاری میکنم، در مباحث فقهی بحث دراین است که آیا این کار جایز است یا جایز نیست؟
خواستگاری از زن برای همان زمان عده هیچ بحثی در عدم جوازش نیست.
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ( البقرة: 235 )
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ:
در آنچه که تعریض میکنید و بصورت تعریض آن را اظهار میکنید، اشکالی ندارد( لاجناح).
مقصود از تعریض این است که: تعریض بصورت خواستگاری از زن باشد .
سوال:
آیا آیه در خصوص زنان در ایام عده است یا مطلق زنان را شامل میشود ؟
جواب:
البته ولو صدر آیه بحثی در عده اشاره ای ندارد و مطلق است (شامل ایام عده و غیر عده میشود) اما از: حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ میفهمیم، که این آیه مقصودش زنان مطلقه است، از جمله ی اول این معنی استفاده میشود که اگر در زمان عده بصورتی تعریض خواستگاری انجام شود اشکالی ندارد
مقصود از تعریض:
ضد تصریح، از فنون بلاغت است. که تعریض مشتق از عرض بمعنی ناحیه و جانب است
میل الاکلام الی جنب لیفهم المخاطب امرا مقصودا للمتکلم
یعنی کلام را طوری ادا کند که در حاشیه ی کلام و کنار او یک مطلبی را تلویحا به مخاطب تفهیم کنیم . یک مطلبی به او تفهیم شود .
در مجمع تعریض چنینی معنی شده است: التعریض تزیین الکلام دلالتا علی شیئ لیس فیه ذکرٌ له .
فرق تعریض و کنایه:
در ضمن کلام خود معنی را تضمین کنیم که در شیئ و مطلبی را بصورت حاشیه ای و جنبی دلالت کند نه اینکه تمام مدلول کلام این باشد، اما کنایه عبارتست از این که ما یک جمله ای را برای یک معنی ذکر میکنیم منتهی از باب ذکر لازم و اراده ی ملزوم مثلا فلانی کثیر الرماد است ( خاکستر خانه اش زیاد است) که دال بر سخاوت زیادش داشته باشد، و کل مقصود هم همین است و میخواهیم بفهمیم که او سخیّ است، در کنایه مقصود در کنایه غیر از مکنی عنه چیز دیگری نیست یک معنی را میخواهد افاده کند اینطور افاده میکند اما در تعریض خود لفظ معنی دارد او را افاده میکند و در ضمن معنی دیگری را هم القا میکند.
مثال:
کسی که مبتلا به شرب خمر است نمی خواهیم تصریح کنیم که تو شرب خمر میکنی در مجلس وعظ او حاضر است بعنوان خطاب کلی در مجلس در مذمت شرب خمر صحبت میکنیم، در مجلس و مجمع ما که این حرفها نیست(ما که شرب خمر نمی کنیم بخاطر او میگوییم) اما تعریض را بصورت حاشیه ای میگوییم که این فرد مخاطب است، مخاطب ما یک نفر است و خودش هم مطلع از این قضیه هست، همین که داریم برایش مذمت شرب خمر را میگوییم تعریض است از این که مفاد کلام این است که ظهور لفظی و وضعی ثابت نمی کند که او شارب خمر است اما اینکه این صحبت را مطرح میکنیم در حاشیه اش این معنی از کلام خوابیده است .در مجمع هم مثالی شبیه این مثال ذکر شده است .
طبق این آیه که میگوید اشکال ندارد و لا جناح مربوط به جایی میشود که مثلا این شخص خواستگار میگوید: من فرد خوش اخلاقی هستم و به زنان احترام میگذارم و در کنار زن مینشیند و از خودش و زندگیش تعریف میکند که اینها تعریض است که اگر با من ازدواج کنی سعادت شما تامین است .تعریض به این صورت اشکالی در این نیست .
أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا
یا چیزهایی که در نفس خود مکنون دارید مانند اینکه به این زن تمایل دارید که زود تر عده اش تمام شود اینها اشکالی ندارد، مطلب غریزی است و لو این زن الان مانع دارد اما بر این قضیه نیت دارد، چه بسا گفته شود که در عالم خیال، تخیل کند که با این زن ازدواج کرده و زندگی خوبی دارد در این مسائل باکی نیست اما کار خوبی هم نیست .
أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ
خداوند میداند که شما در قلبتان چه میگذرد نسبت به حکم غریزه تان و ... میداند شما به یاد آنها میافتید و ... طبیعت شما این را اقتضا میکند روی اینها تکلیفی بار نمی شود، اینها ضرری ندارند .
وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا
ولی سراً با آنها مواعده نکنید، برای این فراز از آیه وجوه مختلفی ذکر شده و روایات زیادی هم در این خصوص وارد شده است .
وجه اول:
[1]
روایتی هم در بابش هست این است که:
مرحوم شیخ جواد بلاغی این وجه را که خالی از دقت نیست ذکر میکنند. در این آیه کریمه ایشان بیانی دارند که به روایتی هم اشاره میکنند:
فی روایه علی ابن ابی حمزه در تفسیر برهان در ذیل آیه کریمه آوردهاند که متخذ از کافی و غیرش است در روایت ایشان از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه اینطور آمده که:
اواعدک بیت آل فلان، و مقصد از آیه ی: لا تواعد سرا، این است که اواعدک بیت آل فلان، به تو وعده ی بیت فلانی را میدهم که قرار ما در آن خانه باشد، دو سه رویات به این تعبیر وارد شده که برخی از آنها صحیحه است .
در روایت ابن ابی حمزه همین آمده که اواعدک بیت آل فلان یعرض لها بالرفث فیرفث .
رفث: بمعنی جماع با زن است (لا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج )طبیعتا اینها دارن باهم قرار ارتباط اینچنینی برقرار میکنند .
گاهی وعده میدهند که همانجا این کار را بکنند که حرا م است، و یا نه میگویند که فلان جا که رفتیم مسائل اینچنینی را مطرح کنیم و مسائل را تمام کنیم، این نحو، تعریض که به زنا ختم میشود ..فیرفث، ای: یرفث قولا بان یذکر لها الجماع .و ما یرجع الیها صریحا، این مسائل را مطرح میکند مسائل مباشرت خاصی که علی خلاف الکنایه و الاحتشام است .بر خلاف احترام و ادب اقتضا دارد.
تصریح به این مسائل میکند به وعدههای گناه که مصداق امروزش با تلفن و پیامک و ...است .
فان الاجماع یعبر عنه بالسر مانند: لکن لا تواعدوهن سراً، شواهدی آوردند که سرّ بمعنی جماع است که به آنها وعده ی مجامعت ندهید و... فان الجماع یعبر عنه بالسر کقول امرء القیس:
............کبرتُ معا لا یشهد السر امثالی. یا قول اعشی و فرزدق و ...شواهدی از اشعار که دلالت بر این مطلب دارند که سرّ بمعنی زنا و جماع است .
و لا تقربن جاره کان سرها علیک حرام فانحکن او تعبدا، که سرها بمعنی عمل خاص است .
لا تواعدوهن سرا را اگر اینطور معنی کنیم در مقابل آن تعریض و کنایه است .
که با تعریض اشکال ندارد اما مطرح کردن این مسائل خلاف ادب اسلامی و احترام است .
نظر استاد:
در تفسیر لا تواعدوهن سرا به همین مقدار که اواعدک ببیت آل فلان اکتفا شده و در این خصوص توضیحی نداریم مگر تفسیر روایت علی بن حمزه که فیرفث و .. .را آورده و مرحوم آقا شیخ جواد این را منبع قرار داده است که در این صورت لا تواعدوهن در مقابل لا جناح قرار میگیرد .
اما اینکه بیت آل فلان به چه معنی است جای بحث دارد .
بیت آل فلان کنایه از اشائر و قبائل بوده مانند: بیت آل حسن و هاشم و... در آن خانواده مقصود بوده است .
بحث در این است که اگر در خانه ی خودش وعده بدهد اشکال ندارد ؟
ادامه ی بحث در جلسه ی آتی ان شاء الله.
[1] مرحوم شیخ جواد بلاغی در تفسیر آداب الرحمان،متاسفانه اجل به ایشان فرصت اتمام کتاب ارزشمند تفسیرشان را نداد.