درس تفسیراستاد مروارید
90/02/21
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت در لواحق احكام نكاح بود به مناسبت بحثي كه الان مطرح ميشود كه نوعاً در آيات الاحكام به عنوان لواحق و توابع نكاح مطرح كردند. در ارتباط با مسئله سَتر و نظر كه با بحث نكاح هم ارتباط دارد كه خود ازدواج باعث ميشود با هم محرم شوند و محارمي هم به سبب ازدواج به وجود ميآيد. اين مسأله را فقها در دو جا در فقه مطرح كردند: يكي در كتاب صلاه در بحث ساتر كه گفتهاند ستر دو نوع است: يك ستر صلاتي و ديگر ستر غير صلاتي. يكي هم در بحث كتاب مطرح كرده اند، گاهي هم فتاوا مختلف هست. آياتي كه در ارتباط با مسأله ستر و حجاب هست يكي آيه 31 سوره مباركه نور (و قل للمؤمنات يَغضُضن ابصارهنّ و يَحفظن فجورهن..... و لا يُبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها واليضربن بخُمرهن علي جيوبهن و لا يُبدين زينتهن الا لبعولتهن.... و لا يضربن باَرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن....) در اين آيه كريمه در حقيقت در چهار مورد از اين آيه در ارتباط با مسأله ستر و حجاب زنهاست.
جمله اول: ولايبدين زينتهن الا ما ظهر منها، جمله دوم: وليضربن بخمرهن علي جيوبهن، جمله سوم: ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن....، جمله چهارم: و لايضربن بارجلهن ليُعلم ما يخفين من زينتهن..
در جمله اول ميگويد: زنها ابداء (اظهار) نكنند زينت خودشان الا آنچه كه از زينت ظاهر است، يعني از ظاهر اين آيه استفاده ميشود كه يك زينت ظاهري زنها داشتند و يك زينت غير ظاهر. آن زينتي كه متعارف بوده و پيدا بوده نسبت به آنها زنها تكليفي ندارند كه آنها را مستور و مخفي كنند و بپوشانند و اظهار آنها اشكالي ندارد. (ما ظهر)، عرفي است آنچه كه ظاهر بوده است و از (لايبدين) استثنا شده است آنچه ظاهر است ابداء و اظهار آنها اشكال ندارد يعني نسبت به زينت ظاهر مسئوليتي ندارند ولي در ماوراي (ما ظهر) ابداء و اظهار حرام است.
اينجا در تفاسير راجع به اين زينت ظاهره كه چيست؟ و خداوند هم زينت ظاهر را استثنا كرده، از اقوال است. مثلاً در مجمع سه قول نقل كرده و در جاي ديگر هم هست. يك قول اينست كه زينت ظاهر عبارتست از (ثياب) جامههايي كه زن ميپوشيد. از جامه تعبير به زينت شده است، شايد وجهش اين باشد كه نوعاً وقتي زنها جامهاي كه ميپوشاند با مردها فرق ميكند. لابد وجه تناسبش اين بوده كه تزيّني در ثياب بوده است يا اين كه اصلاً خود ثياب زينت زن است. مراد از زينت باطن، خلخال، گوشواره، دستبند و... است.
قول دوم اينست كه ظاهره را به كحل (سرمه)، خاتم (انگشتر)، خضاب در كف تفسير كردهاند كه از ابن عباس نقل شده است و قتاده هم نقل كرده كه كحل و سوار (دستبند) هم ظاهره هستند.
قول سوم اينست كه از ضحاك و عطاء نقل شده است كه گفتهاند زينت ظاهره عبارتست از صورت و كفين.
در مجمع و در تفاسير ديگر (لا يبدين زينتهن) را به مواضع زينت تفسير كردهاند. كه در تفاسير اين را به ارسال مسلم نقل كردهاند و گفتهاند مراد نفس زينت نيست، نگاه كردن به خود زينت اشكال ندارد بلكه مراد مواضع زينت است كه اشكال دارد. البته وجه روشني بر اين نظر و تفسير بيان نشده است. اين كه مسلم به زينت نگاه كردن اشكال ندارد چه دليلي براي آن است؟ بعضيها گفتهاند كه كفين اشكال ندارد به شرط آن كه زينت نداشته باشد يعني ستر زينت را واجب ميدانند.
بحث ما در ستر است نه در نگاه كردن. آيا ظاهر آيه اين هست كه زينت را ظاهر نكنيد؟ يعني اگر انگشتر به دست هست پوشيده شود؟ اگر بر زن واجب نيست پوشاندن انگشتر پس پوشاندن كف هم به ملازمه واجب نيست پوشانده شود. اگر زينت ظاهره را به معناي خاتم بگيريم، ملازمهاي استفاده ميشود كه مواضع زينت اظهارش اشكال ندارد.
در هر صورت چيزي كه در خيلي از تفاسير به عنوان ارسال مسلم، مواضع زينت گفته شده خيلي روشن نيست.
مطلب دوم اختلافاتي بين اهل تفسير بود كه ظاهره را ثياب معنا كرده بودند و باطن را وجه و كفان معنا كرده بودند، پس يك اجمالي در اين آيه وجود دارد ولو مفهوم الا ما ظهر روشن است و مفهوم زينت هم روشن است اما مصداقاً چيست؟ چون بين علما اختلاف هست، لذا ناچاريم به رواياتي كه در تفسير آيه كريمه وارد شده مراجعه كنيم به كمك روايات معناي آيه روشن شود. اين روايت را هم ميتوانيد در تفسير برهان جلد سوم بيابيد. در ذيل اين آيه اين روايت آمده كه من از وسائل جلد 20 باب 109 از ابواب مقدمات نكاح و آدابه صفحه 200 به بعد ميخوانم:
روايت اولي كه ميخوانم روايت سوم اين باب هست، سند روايت اينست كه در وسائل از كافي نقل كردهاند، احمدبن محمدبن عيسي نقل ميكند از محمدبن خالد و حسين بن سعيد كه اينها از قاسم بن عروه نقل ميكنند. قاسم بن عروه در رجال مطرح شده است ولي توصيف صريحي برايش ذكر نشده است ولي بر آن اساس كه در اصول مطرح كرديم، قاسم بن عروه از مشايخ ابن ابي عمير است و كثيرالروايه هم هست و از جمله كساني است كه ابن ابي عمير ازش روايت ميكند به اين اعتبار قابل توصيف به اين جهت هست. مشايخ ثلاثه: ابن ابي عمير، صفوان و بزنطي وثاقتشان از كلام شيخ در عُدّه استفاده ميشود كه خودش يكي از كُبريات رجالي هست كه بحث دارد، ولي در عين حال آقاي خويي اين را قبول ندارند ولي خيلي از اعاظم اين را پذيرفتهاند و ميشود اين قول را تقويت كرد، بنابراين قاسم بن عروه از اين جهت مشكل ندارد. بقيه سند روايت خوب است. عبدالله بن بكير از اصحاب اجماع هست. از اين جهت از اين روايت ميشود به روايت موثقه ضراره ياد كرد.
(عن ابي عبدالله (ع) في قول الله عزوجل الا ما ظهر منها قال الزينه الظاهره الكحل و الخاتم) زينت ظاهرهاي كه خداوند استثنا كرده و فرموده سترش بر زنها واجب نيست يعني ابدائش جايز است، عبارتست از سرمه (كحل) و انگشتر(خاتم). كه يك نوع تلازمي از آن استفاده ميشود كه از وجه و كفين هم استثنا شده است.
روايت ديگر، روايت چهارم اين باب هست كه باز در الكافي نقل شده است. عن احمدبن اسحاق عن سعدان بن مسلم (كه سعيد بن مسلم شبيه قاسم بن عروه است كه از او اجل است و معروفتر است كه از مشايخ ابن ابي عمير است و كتاب او را صفوان نقل ميكند) عن ابي بصير عن ابي عبدالله (ع) (قال سئلته عن قول الله عزوجل ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها قال الخاتم و المَسَكه و هي القُلد
[1]
) فرمودند: ماظهر عبارتست از انگشتر و دستبند.
اين دو روايت سندش به نظر ما معتبر است. روايت سوم خيلي معتبر نيست، روايت عبدالله بن جعفر در قرب الاسناد، حديث پنجم است. (عبدالله بن جعفر عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن زياد قال سمعت جعفراً (ع)و سئل عما تظهرالمرئه بزينتها قال الوجه و الكفّين) از حضرت سؤال شد در مورد زينتي كه زن آن را ظاهر ميكند و جايز است فرمودند: وجه و كفين است.
البته بعضي از روايت ديگرهم هست كه سندش خيلي معتبر نيست كه اين روايات زينت ظاهر را توضيح داده و آن تقدير و مواضع زينت را هم مخدوش ميكند.
و صلي الله علي محمد و آل محمد
[1] . قُلد به معناي دستبند است.