< فهرست دروس

موضوع: تمایز علوم / تعریف علم اصول / مباحث الفاظ- جلسه 115

نظریه ششم: این نظریه که جدید التاسیس است، گفته اند تمایز علوم به تمایز اسالیب (روش ها) بحث است اگرچه موضوع آنها هم واحد باشد. مثلا شما می خواهید بحث از معرفت انسان داشته باشید، علم انسان شناسی اگرچه موضوع آن واحد است که انسان باشد و لکن انسان شناسی را تارة از راه اقامه برهان عقلی می خواهید بررسی کنید و اخری از راه مراجعه به منابع دینی از آیات و روایات می خواهید بررسی کنید و ثالثة به طریق تجربه می خواهید بررسی کنید از راه بررسی آثار نسل انسان ها که در تمام اینها موضوع واحد است که انسان باشد و لکن اگر دقت کنید سه گونه علم ایجاد شده است.

همچنین نسبت به خداشناسی هم این حرفها وجود دارد، گاهی بحث فلسفی می کنید مبتنی بر براهین عقلی و گاهی بحث روایی و آیات را می کنید و ثالثة از راه عرفان و کشف و شهود می خواهید معرفت پروردگار را بررسی کنید که همه اینها علوم مختلفی است اما موضوع آنها یکی است که خداشناسی می باشد.

نتیجه این نظریه این است که تمایز علوم، به تمایز اسالیب است.

اشکال اول: شما در مقام ضابط کلی برای بیان همه علوم هستیم که تمایز آنها به چیست، در حالی که این قول ششم این مطلب را نمی رساند که گفتیم به اسالیب و روش است. چون بحث از طریق برهان چه از معرفت انسان یا معرفت الله باشد، در یک علم گنجانده می شود در حالی که بنا بر تعریف شما دو علم است و یک علم نیست، چون به اعتبار موضوع متفاوت و متغایر است، معرفت الله چیزی است و معرفت انسان چیز دیگری است و دو موضوع داریم که هر دو متغایر می باشند، شما چگونه این دو را در یکجا گنجاندید.

اشکال دوم: شما باید تمام اقوال متقدمه را باطل کنید تا به نظریه خودتان برسید که تمایز به روشها و اسالیب باشد در حالی که مستدل (قائل به این قول) نمی تواند این کار را بکند.

به عبارت دیگر، قائل به قول ششم، نفی اقوال متقدمه را نکرده است، شما اگر بخواهید یک قول را اثبات کنید، باید زیر ساخت بقیه اقوال را خراب کنید و بگوئید به موضوع، غرض و محمول نیست و بگوئید به اسالیب و روش است. در حالی که اینگونه نیست و قول ششم، نفی اقوال متقدمه را نمی کند.

تا به حال شش قول را بررسی کردیم.

به نظر ما حق و آنچه که نزدیکتر به واقع است، فرمایش مرحوم آخوند است، یعنی تمایز علوم به اغراض است.

اینکه می گوئیم حق این است، معنایش این نیست که سایر اقوال دارای خطا است، بلکه آنها را هم می توان جمع کرد، پس اینکه می گوئیم فرمایش آخوند نزدیک تر به واقع است، از این جهت است که نظریه ایشان، دارای اشکالات کمتری است و الا نظریه ایشان مثل سایر نظریات، دارای اشکال می باشد.

با این حرف، جهت دوم بحث که تمایز علوم به چیست، بود، تمام شد که شش نظریه وجود داشت و ما گفتیم تمایز علوم به اغراض می باشد.

تا به اینجا دو جهت را بررسی کردیم:

جهت اول: آیا علوم نیاز به موضوع دارد یا خیر که اقوال آن را بیان کردیم.

جهت دوم: تمایز علوم به چیست که اقوال آن را بیان کردیم و ما گفتیم تمایز علوم به غرض است.

جهت سوم: موضوع علم اصول چیست؟

شما می گوئید موضوع علم نحو، کلام و کلمه است، حال موضوع علم اصول چه می باشد؟

در این جهت، اقوال متفاوتی پیدا شده است که شاید سه نظریه بلکه بیشتر وجود داشته باشد:

نظریه اول: مشهور از فقهاء و مرحوم میرزای قمی[1] قائل به این نظریه هستند.

قبل از ورود به اقوال در موضوع علم اصول، ابتدائا باید کفایه را ملاحظه کرد، البته صاحب فصول هم در اینجا بحث مفصلی کرده است و میرزای قمی هم نظریه خود را دارد که ان شاء الله بعد از تعطیلات نوروز، وارد آن خواهیم شد.

فردا هم به مناسبت میلاد حضرت ابی عبدالله الحسین مباحثه تعطیل می باشد و امیدواریم به برکت این مولود پر برکت، ویروس کرونا از بین رفت و بحث به طور حضوری پیگیری شود.


[1] «أمّا موضوعه فهو أدلّة الفقه و هي الكتاب و السّنة و الإجماع و العقل‌»؛ قمی، ابوالقاسم، قوانین الاصول، ص9.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo