< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موضوع علم / عوارض ذاتیه/ تعریف علم اصول / مباحث الفاظ- جلسه 109

کلام در این بود که مراد از عوارض ذاتی چه می باشد، آیا مراد عوارض با واسطه است یا عوارض بدون واسطه است، آیا عوارض داخلی است یا خارجی است، آیا اخص است یا اعم است یا مساوی؟

حرفهای متفاوتی که در جلسات گذشته بیان شد.

ما می گوئیم علوم موضوع نمی خواهد، در این صورت مشکله حل است و دنبال این نخواهیم بود که مراد از عوارض ذاتی چیست و توضیحی نمی خواهد که عده ای از بزرگان می فرمایند موضوع نمی خواهد و دیگر بحث از عوارض ذاتی ناتمام است که کلام آنها را هم بیان کردیم.

و اگر بگوئید موضوع می خواهد، می گوئیم لازم نیست از عوارض ذاتی باشد، بلکه هر آنچه در این علم دخیل است و غرض از این علم متوقف بر آن است، از آن بحث می شود، چه عوارض ذاتی باشد یا غریب.

و اگر بگوئید حتما باید از عوراض ذاتی باشد تا از آن بحث شود و در موضوع آن علم قرار گیرد و غرض آن علم باشد، می گوئیم اینکه گفتید عوارض انواع (عوارض نوع) ذاتی اجناس نیست، قبول نداریم، بلکه آنچه که به معروض ملحق می شود به واسطه نوع یا جنس، ذاتی آن معروض است نه عرض غریب و وجهی ندارد که عوارض نوع، عرض غریب جنس باشد، بلکه ذاتی جنس است.

و الحاصل هر چه که دخیل در غرض علم است، از آن بحث می شود و عرض غریب نیست و هر چه که دخیل در غرض نیست، عرض غریب است.

لذا بحث از مسائل، بحث از عوارض علم است و بیشتر از این وجهی برای اطاله کلام در این مقام نمی باشد و به همین اندازه بسنده می شود.

برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به اصول مرحوم آقای حلی[1] یا اجود التقریرات[2] که بحث های مفصلی بیان کرده اند.

با این بحث، جهت اول که توضیح عوارض غریب و عوارض ذاتی بود، به پایان می رسد.

جهت دوم: موضوع علم

در این جهت بحث از این است که تمایز علوم از یکدیگر به چه می باشد.

در این رابطه می گوئیم شکی نیست که علوم متعددی داریم که با هم اختلاف دارند، مثل علم نحو، علم صرف، فیزیک، شیمی، منطق، بلاعت، فقه و اصول. حال سخن در این است که وجه تمایز علوم از یکدیگر و ملاک تمایز آنها چه می باشد؟

در اینجا اقوال متعددی پدید آمده است:

قول اول: مشهور می فرمایند: تمایز علوم به تمایز موضوعات است،[3] یعنی اگر می خواهید بفهمید فرق بین علم نحو و صرف چیست، باید به موضوع نگاه شود که موضوع آنها فرق دارد. یا برای فرق بین علم منطق و بلاغت، به موضوع مراجعه می شود و با توجه به موضوعات، تمایز بین علوم مشخص می شود، به اصطلاح، موضوع علم نه موضوعات مسائل.

مثلا می گویند امتیاز علم فقه از علم نحو به این است که موضوع علم فقه، مکلف است و موضوع علم نحو، کلمه و کلام است، پس از این فهمیده می شود که تمایز بین علم فقه و علم نحو به چه می باشد.

اشکال: بر این تعریف معروف که می گویند تمایز علوم به تمایز موضوعات است، اشکالی شده است که اگر تمایز علوم به تمایز موضوع آن علم است، لازم می آید که بعضی از علوم با بعضی دیگر تداخل کند، مثلا موضوع علم نحو، کلمه و کلام است و موضوع علم صرف، کلمه و کلام است، در اینجا تمایز به چه می باشد؟ موضوع هر دو کلمه و کلام است، همچنین موضوع علم بلاغت هم کلمه و کلام است و وجه تمایز این سه علم از کجا مشخص می شود؟

به عبارت دیگر شما می گوئید تمایز به موضوعات است در حالی که سه علم را آوردیم که موضوعات یک است.

جواب: بله در هر سه علم نحو، صرف و بلاغت، موضوع، کلمه و کلام است اما اگر حیث و جهت اعراب و بناء بنگریم، موضوع علم نحو است و اگر از حیث صحت و اعتلال بنگرید، موضوع علم صرف است و اگر از حیث فصاحت و بلاغت بنگرید، موضوع علم معانی و بیان است.

پس امتیاز این علوم سه گانه به تعدد حیثیات است.

به این وجه و اختلاف، مرحوم محقق اصفهانی در حاشیه بر کفایه به نام نهایة الدرایة[4] اشاره فرموده است.

تا به حال قول اول در تمایز علوم که نظریه مشهور بود و آن اینکه تمایز علوم به تمایز موضوعات آن علم است، بیان شد و بر این نظریه اشکال شد که لازمه آن تداخل علوم با یکدیگر است و جواب داده شد که در اینجا تداخلی پیش نمی آید، چون از جهت حیثیات مختلف هستند، تداخلی پیش نمی آید.

اشکال دیگری بر قول مشهور شده است که در جلسه بعد ذکر خواهد شد.


[1] حلی، حسین، اصول الفقه، ج1، ص5 به بعد.
[2] خویی، سید ابوالقاسم، المحاضرات، ج1، ص8 به بعد.
[3] «أنّ المشهور بينهم أنّ تمايز العلوم انّما هو بتمايز الموضوعات‌»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج1، ص34.
[4] «و لو بالحيثيات؛ بمعنى أن موضوعي العلمين قد يتغايران بالذات، و قد يتغايران بالاعتبار. و ليس الغرض من تحيّث الموضوع- كالكلمة و الكلام بحيثية الاعراب و البناء في النحو، و بحيثية الصحة و الاعتلال في الصرف- أن تكون الحيثيات المزبورة حيثية تقييدية لموضوع العلم؛ إذ مبدأ محمول المسألة لا يعقل أن يكون حيثية تقييدية لموضوعها، و لا لموضوع العلم، و إلا لزم عروض الشي‌ء لنفسه، و لا يجدي جعل التحيث داخلا و الحيثية خارجة؛ لوضوح أن التحيث و التقيد لا يكونان إلا بملاحظة الحيثية و القيد، فيعود المحذور. بل الغرض من أخذ الحيثيات- كما عن جملة من المحققين من أهل المعقول- هو حيثية استعداد ذات الموضوع لورود المحمول عليه؛ مثلا الموضوع في الطبيعيات هو الجسم الطبيعي لا من حيث الحركة و السكون. كيف؟ و يبحث عنهما فيها، بل من حيث استعداده لورودهما عليه؛ لمكان اعتبار الهيولى فيه، و في النحو و الصرف الموضوع هي الكلمة- مثلا- من حيث الفاعلية المصححة لورود الرفع عليها، و من حيث المفعولية المعدة لورود النصب عليها، أو من حيث هيئة كذا المصححة لورود الصحة أو الاعتلال عليها، و جميع هذه الحيثيات سابقة- لا لاحقة- بالإضافة إلى الحركات الاعرابية و البنائية و نحوهما»؛ اصفهانی، محمد حسین، نهایة الدرایة، ج1، صص29 و 30.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo