< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امر اول / تعریف علم اصول / مباحث الفاظ- جلسه 101

بعد از بیان مقدمه و اقسامی که در علم اصول از آن بحث می شود، می رسیم به اصل بحث که تعریف علم اصول باشد.

در بحث تعریف علم اصول، از چهار جهت بحث می شود:

جهت اول: موضوع علم

جهت دوم: تمایز علوم

جهت سوم: موضوع علم اصول

جهت چهارم: تعریف علم اصول

اما جهت اول: موضوع علم

مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند موضوع هر علمی آن است که بحث شود از عوارض ذاتی آن علم.[1]

از این جمله برداشت می شود هر علمی احتیاج به موضوع دارد و آن موضوع باید عوارض ذاتی باشد.

در این رابطه باید اموری توضیح داده شود که حدود پانزده امر می باشد:

امر اول: اقسام کلی (طبیعی، عقلی و منطقی)

امر دوم: اقسام عوارض (عوارض ذاتی و عوارض غریبه)

امر سوم: اقسام واسطه (واسطه در ثبوت و واسطه در اثبات)

امر چهارم: اقسام مبادی (مبادی تصوریه و مبادی تصدیقیه)

امر پنجم: اینکه می گوئید هر علمی باید موضوع داشته باشد، یعنی چه؟ شاید کسی بگوید علم موضوع نمی خواهد.

امر ششم: موضوع علم اصول چه می باشد؟ آیا موضوع ذات ادله است یا ادله به وصف دلیلیت است و...؟

امر هفتم: مسائل هر علمی چه می باشد و اصولا نسبت بین مسائل و موضوع چیست؟

امر هشتم: امتیاز علوم از یکدیگر به چه می باشد؟ تمایز علم فقه با اصول چیست، تمایز علم شیمی با فیزیک چیست و...؟

امر نهم: آیا علم اصول علم مستقلی است یا مستقل نیست و در ضمن علم دیگری باید بحث شود؟ بعضی گفته اند علم اصول از مقدمات علم فقه است و علم مستقلی نمی باشد.

امر دهم: اجزاء علوم به چه معنا می باشد که باید توضیح دهیم.

امر یازدهم: اختلاف بعضی از مسائل با مسائل دیگر در چیست؟

امر دوازدهم: غرض از علم اصول چیست، آیا استنباط احکام است یا چیز دیگر؟

امر سیزدهم: رتبه علم اصول از حیث شرف و از حیث تدوین در کجای علوم قرار گرفته است؟ علم اصول چه مقدار ارزش دارد و فایده آن به چه مقدار است؟

امر چهاردهم: تعریف علم اصول چیست؟

امر پانزدهم: نتیجه مسئله اصولی چیست؟

این اموری است که به تدریجی در بخش اول از مباحث الفاظ باید بررسی شود.

حال بر می گردیم به اصل بحث.

موضوع علم

در این امر، دو مطلب بحث می شود:

مطلب اول: آیا هر علمی احتیاج به موضوع دارد یا خیر؟

مطلب دوم: اینکه می گوئیم هر علمی باید بحث از عوارض ذاتی آن شود، مراد از عوارض ذاتی چه می باشد؟

اما مطلب اول: آیا هر علمی احتیاج به موضوع دارد یا خیر؟

این مطلب، امر پنجم از پانزده امر بود که آیا هر علمی نیاز به موضوع دارد یا خیر که در این رابطه دو مبنای اصلی وجود دارد:

مبانی اول: مبنای علمائی که می گویند علوم موضوع خاص نمی خواهد، لازم نیست برای علوم، موضوع ذکر شود.

مبنای دوم: علوم موضوع می خواهد و علم اصول هم نیاز به موضوع دارد.

از کسانی که مبنای اول را انتخاب کرده و می گویند علم نیاز به موضوع ندارد، مرحوم امام در تهذیب الاصول[2] می باشد که فرموده اند علم برای خود موضوع نمی خواهد.

این حرف در مقابل مشهور است که می گویند هر علمی نیاز به موضوع دارد.

قائلین به مبنای اول می گویند علم و علوم، موضوع خاصی ندارند و هر آنچه که برای علم از موضوع تصور می شود، داخل در آن علم است.

پس باید ابتدائا فرمایش ایشان را بررسی کنیم و بعد مسلک مشهور را که گفته اند هر علمی موضوع خاصی دارد را بررسی کنیم تا ببینیم حق با کدام است که در جلسه بعد خواهد آمد.


[1] «أن موضوع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية أي بلا بواسطة في العروض‌»؛ خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، ص7.
[2] «الأول‌ في حال العلوم و موضوعها و وحدتها و مسائلها و تميز بعضها عن بعض و غيرها، فنقول انك إذا تفحصت العلوم المدونة الدائرة بين أبناء عصرنا من علمية و عملية و حقيقية و اعتبارية، يتضح لك تكامل العلوم في عصر بعد عصر من مرتبة ناقصة إلى مرتبة كاملة بحيث كانت في أول يومها الّذي دونت و انتشرت، عدة مسائل متشتتة تجمعها خصوصية كامنة في نفس المسائل، بها امتازت عن سائر العلوم و بها عدت علما واحدا، فجاء الخلف بعد السلف في القرون الغابرة، و قد أضافوا إليها ما تمكنوا عنه و ما طار إليه فكرتهم، حتى بلغ ما بلغ، بحيث تعد بآلاف من المباحث بعد ما كانت أول نشوها بالغا عدد الأصابع و ينبئك عن هذا ما نقله الشيخ الرئيس في تدوين المنطق عن المعلم الأول من أنا ما ورثنا عمن تقدمنا في الأقيسة الا ضوابط غير منفصلة و اما تفصيلها و افراد كل قياس بشروطه فهو امر قد كددنا فيه أنفسنا (و أمامك) علم الطب فقد تشعب و انقسم عدة شعبات من كثرة المباحث و غزارة المسائل حتى ان الرّجل لا يتمكن اليوم من الإحاطة بكل مسائله أو جلها بل يتخصص في بعض نواحيه بعد ما كان جميع مسائله مجتمعا في كتاب و كان من المرسوم الدائر قيام الرّجل الواحد بمداواة جميع الأمراض و العلل (و هذا هو الفقه) فانظر تطوره و تكامله من زمن الصدوقين إلى عصورنا الحاضرة ثم ان وحدة العلوم ليست وحدة حقيقية بل وحدة اعتبارية لامتناع حصول الوحدة الحقيقية التي هي مساوقة للوجود الحقيقي من القضايا المتعددة لأن المركب من جزءين أو اجزاء ليس موجودا آخر وراء ما تركب منه. اللهم إذا حصل الكسر و الانكسار، و أخذت الاجزاء صورة على حدة غير موجودة في نفسها و هو الّذي يعبر عنه بالمركب الحقيقي‌»؛ خمینی، سید روح الله، تهذیب الاصول، ج1، ص5.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo