< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله جواز تقلید / معنای تقلید / تقلید / اجتهاد و تقلید - جلسه 93

گفتیم دلیل نهم بر جواز تقلید، روایات است که این روایات باید بررسی شود و اشکالات آن بیان گردد.

روایات وجوب تقلید زیاد است، اما همه آنها را که جمع کنیم، بر دو طائفه می باشد.

طائفه اول: روایاتی که بالمطابقه دلالت بر وجوب تقلید دارند.

طائفه دوم: روایاتی که بالالتزام دلالت بر وجوب تقلید دارد.

این روایات دلیل برای مجتهد در حکم او به جواز تقلید در حق عام می باشد.

اما طائفه اول:

منها: توقیع مبارکه که از ناحیه مقدسه به اسحقاق بن یعقوب در کتاب غیبت آمده است: «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي».[1]

امر به رجوع به روات حدیث، دلالت بر رجوع به قول علماء دارد و همچنین باید از ایشان تبعیت کرد و از عموم تعلیل در روایت این مطلب به دست می آید. فانهم حجتی علیکم که هم دلالت بر حجیت روایات روات حدیث دارد و هم دلالت بر حجیت فتوای آنها دارد، اگرچه در این روایت ارجاع به روات حدیث داده است که ناقل روایات می باشند و لکن می گویند عام است و روات حدیث، گاهی ناقل روایت می باشند و گاهی ناقل حکمی از احکام می باشند، به اصطلاح ناقل فتوا می باشند.

منها: روایت ابن ماهویه: «وَ عَنْ جَبْرَئِيلَ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَاتِمِ بْنِ مَاهَوَيْهِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع- أَسْأَلُهُ عَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي وَ كَتَبَ أَخُوهُ أَيْضاً بِذَلِكَ فَكَتَبَ إِلَيْهِمَا فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتُمَا فَاصْمِدَا فِي دِينِكُمَا عَلَى كُلِّ مُسِنٍّ فِي حُبِّنَا وَ كُلِّ كَثِيرِ الْقَدَمِ فِي أَمْرِنَا فَإِنَّهُمَا كَافُوكُمَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى».[2]

احمد بن حاتم و برادرش به امام هادی نامه نوشتند که از چه کسی دین و معالم آن را بگیریم؟ حضرت در جواب نوشتند: من مراد شما را فهمیدیم که چه سوالی دارد، در دینتان ثابت قدم باشید و دین خود را از کسانی بگیرید که عمرش را در محبت ما اهل البیت قرار داده است و مویش را در راه ما سفید کرده است و امید است این دو گروه شما را کفایت کنند.

کل این حدیث کنایه است و در تقیه نمی خواستند اصحاب را تصریحا معرفی کنند.

مراد از کثیر القدم یعنی کسی که تفقه زیادی در دین کرده است و عمرش را در این راه صرف کرده است.

مراد از رجوع به آنها، قبول به آنهاست. حضرت فرمودند که به آنها رجوع کنید و لازمه آن پذیرفتن قول ایشان است و الا این رجوع لغو می بود.

منها: روایت علی بن سوید سائی: «وَ عَنْ حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمَ ابْنَيْ نُصَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَبِيبٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ السَّائِيِّ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ هُوَ فِي السِّجْنِ وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ يَا عَلِيُّ مِمَّنْ تَأْخُذُ مَعَالِمَ دِينِكَ لَا تَأْخُذَنَّ مَعَالِمَ دِينِكَ عَنْ غَيْرِ شِيعَتِنَا- فَإِنَّكَ إِنْ تَعَدَّيْتَهُمْ أَخَذْتَ دِينَكَ عَنِ الْخَائِنِينَ الَّذِينَ خَانُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ خَانُوا أَمَانَاتِهِمْ إِنَّهُمُ اؤْتُمِنُوا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَحَرَّفُوهُ وَ بَدَّلُوهُ فَعَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ رَسُولِهِ وَ لَعْنَةُ مَلَائِكَتِهِ وَ لَعْنَةُ آبَائِيَ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ شِيعَتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِي كِتَابٍ طَوِيلٍ».[3]

امام در حالی که در زندان بودند، در جواب نامه این فرد را اینگونه نوشت: اما سوالی که پرسیدی درباره اینکه از چه کسی دینت را سوال کنی، جواب این است که معالم دینت را از غیر شیعه نگیر و اگر تعدی کنی و دینت را از غیر شیعه بگیری، در حقیقت دینت را از خائنین گرفته ای که این افراد به خداوند و رسول خدا و امانات ایشان خیانت کرده اند و ایشان امانت دار کتاب خداوند بودند اما آن را تحریف کردند (در غدیر، بیعت کردند اما بعد بیعت را شکستند) و تبدیل کردند (به جای امیرالمومنین کسی دیگر را به خلافت برگزیدند)، لعنت خدا و و رسولش و ملائکه و آباء من بر این افراد باد.

این روایت دلالت دارد بر وجوب تبعیت از علماء به لسان علوم.

البته در بعضی از روایات، ائمه افراد را به بعضی از خواص ارجاع داده اند که چند نمونه را می خوانیم:

منها: صحیحه احمد بن اسحاق: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ مَنْ أُعَامِلُ (وَ عَمَّنْ) آخُذُ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ فَقَالَ الْعَمْرِيُّ ثِقَتِي فَمَا أَدَّى إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّي وَ مَا قَالَ لَكَ عَنِّي فَعَنِّي يَقُولُ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ قَالَ وَ سَأَلْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ ع عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ فَقَالَ الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ وَ مَا قَالا لَكَ فَعَنِّي يَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ الْحَدِيثَ وَ فِيهِ أَنَّهُ سُئِلَ الْعَمْرِيُّ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِكَ وَ لَا أَقُولُ: هَذَا مِنْ عِنْدِي فَلَيْسَ لِي أَنْ أُحَلِّلَ وَ لَا أُحَرِّمَ وَ لَكِنْ عَنْهُ ع».[4]

از حضرت سوال می کند از چه کسی معامله کنم و از چه کسی بگیریم و قول چه کسی را قبول کنم؟ حضرت می گویند از عمری (پدر) بگیر و او ثقه است و هرچه می گوید از ما گرفته است و از او حرف شنوی داشته باشد و او را اطاعت کن، و او ثقه و مورد امانت ما است.

راوی می گوید از امام عسکری همین سوال را پرسیدم و حضرت گفتند عمری و فرزندش ثقه هستند و هرچه بگویند، از من گرفته اند و هرچه به تو بگویند گویا به من گفته اند و از ایشان اطاعت کن که آنها ثقه و امین هستند.

بعضی اشکال کرده اند که این روایات اختصاص به نقل حدیث دارد اما می گوئیم این خصوصیتی ندارد و شامل نقل فتوا هم می شود.


[1] حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج27، ص140، ابواب صفات القاضی، باب11، ح9، ط آل البیت.
[2] حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج27، ص151، ابواب صفات القاضی، باب11، ح45، ط آل البیت.
[3] حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج27، ص150، ابواب صفات القاضی، باب11، ح42، ط آل البیت.
[4] حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج27، ص138، ابواب صفات القاضی، باب11، ح4، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo