درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
99/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام در ادله جواز تقلید بود. دلیل هشتم، استدلال به آیات بود، در این دلیل دو آیه را بررسی می کنند:
آیه اول: آیه نفر که نحو استدلال به آن و جواب از آن بیان شد.
آیه دوم: آیه سوال: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون».[1]
کیفیت استدلال به این آیه برای حجیت قول مجتهد، متوقف بر دو امر است:
امر اول: مطلوب در این آیه، وجوب سوال بر عامی جاهل است تا از این سوال علم به جواب آن پیدا شود، یعنی زمانی که جاهل سوال می کند یا رجوع به فتوای مجتهد می کند (رجوع به فتوا هم نوعی سوال است)، جوابی را می شنود، علم به جواب پیدا می شود، باید به جواب عمل کند، زیرا سوال لغو می شود، اگر چنین شد، نتیجه آن حجیت قول فقیه است تعبدا.
امر دوم: ارجاع عوام اهل کتاب به علماء یهود که سیاق آیه هم همین است، اختصاص به آنها (علماء یهود) ندارد، بلکه آیه یک امر ارتکازی را گوشزد می کند که طریقه عقلائیه بر ارجاع جاهل به عالم بوده است.
با توجه به این دو امر می گوئیم آیه دلالت بر حجیت قول مفتی دارد، امر به سوال دلالت بر وجوب سوال هنگام جهل می کند، وجوب سوال، دلالت بر وجوب قبول می کند بالملازمه و الا لازم می آید لغویت سوال، سوال مقدمه عمل است که رجوع به عالم می باشد، معنای دیگر رجوع به عالم، تقلید است که در اینجا مرحوم میرزای قمی صاحب قوانین[2] به این آیه استدلال کرده است برای حجیت قول مجتهد نه خبر واحد.
بر استدلال به آیه سوال برای حجیت قول مجتهد، اشکالات و مناقشاتی شده است:
اشکال اول: می گویند ظهور آیه سوال در ارجاع عوام به علماء بخاطر حصول علم به واقع است، یعنی واقع برای آنها روشن شود، زیرا آیه می گوید: «إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون».[3]
پس سوال، سبب علم به معلوم است، اینکه می گویند جاهل سوال کند و عامی تقلید کند، جهتش آن است که واقع برای او روشن شود، نه اینکه می خواهند بگویند قول اهل علم و مجتهد تعبدا حجت باشد که ما در تقلید می گوئیم، خیر، از این جهت نمی باشد.
نتیجه اشکال این است که مستشکل می گوید ادعای شما این است که قول مجتهد تعبدا حجت است و تقلید، تعبدا واجب است، در حالی که آیه شریفه سوال نمی خواهد بگوید تعبدا حجت است، بلکه می خواهد بگوید از باب حصول علم حجت است.[4]
اشکال دوم: مراد از اهل ذکر در آیه مبارکه، مطلق اهل علم نیست تا بر مجتهد تطبیق کند، بلکه مقصود از سوال شونده در آیه مبارکه، یا علماء اهل کتاب بوده اند و مورد سوال هم نبوت پیامبر بوده است که سیاق آیه هم همین است و مربوط به اصول عقاید است نه فروعات و احکام فقهیه و یا اینکه مراد از اهل ذکر در آیه مبارکه که از تفاسیر ما هم همین بر می آید و روایات هم موجود است، اهل ذکر ائمه می باشند و سوال از آنها، حقیقتا رفع جهل می کند و ربطی به تقلید و فتوای غیر ندارد.[5]
لذا ملاحظه بفرمایید تفسیر البرهان را که در روایتی منسوب به حضرت رضا اینگونه دارد: حضرت در مجلسی منتسب به مامون نشسته بودند و بحثهایی صورت می گیرد، تا اینکه حضرت می فرمایند: «ابن بابويه، قال: حدثنا علي بن الحسين بن شاذويه المؤدب و جعفر بن محمد بن مسرور (رضي الله عنهما)، قالا: حدثنا محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري، عن أبيه، عن الريان بن الصلت، قال: حضر الرضا (عليه السلام) مجلس المأمون بمرو و قد اجتمع في مجلسه جماعة من علماء العراق و خراسان، و ذكر الحديث إلى أن قال فيه الرضا (عليه السلام): «نحن أهل الذكر الذين قال الله في كتابه: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فنحن أهل الذكر، فاسألونا إن كنتم لا تعلمون».فقالت العلماء: إنما عنى الله بذلك اليهود و النصارى. فقال أبو الحسن (عليه السلام): «سبحان الله، و هل يجوز ذلك؟ إذن يدعونا إلى دينهم، و يقولون: هو أفضل من دين الإسلام».فقال المأمون: فهل عندك في ذلك شرح بخلاف ما قالوا، يا أبا الحسن؟ فقال (عليه السلام): «نعم، الذكر: رسول الله (صلى الله عليه و آله) و نحن أهله، و ذلك بين في كتاب الله تعالى حيث يقول في سورة الطلاق: فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً* رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ فالذكر: رسول الله، و نحن أهله».[6]
در کتاب منتهی الدرایه[7] نسبت به دو آیه نفر و سوال، کیفیت استدلال به این دو آیه برای حجیت قول مفتی و مجتهد بیان شده است و جوابهایی هم داده شده است که خودتان مراجعه کنید.
دلیل نهم: دلیل نهم بر حجیت قول مفتی و مجتهد، روایات است.
صاحب کفایه می فرمایند: «نعم لا بأس بدلالة الأخبار عليه بالمطابقة أو الملازمة حيث دل بعضها على وجوب اتباع قول العلماء و بعضها على أن للعوام تقليد العلماء و بعضهاعلى جواز الإفتاء مفهوما».[8]
ایشان می فرمایند روایات دلالت بر حجیت قول مجتهد دارد که این روایات را به طور مختصر بیان می کنیم و اشکالات ان را مطرح می نماییم.
پس ابتدائا باید روایات خوانده شود تا بتوان به آنها استدلال کرد که در جلسه بعد بیان خواهد شد.