درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
99/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام در مبحث تعادل و تراجیح به اجتهاد و تقلید رسید، بعد از اینکه تعارض ادله بررسی شد، مرحوم آخوند در کفایه فصلی را به نام اجتهاد و تقلید آوردند که این بحث در دو مرحله مجزا بیان شده است. مرحله اول مبحث اجتهاد بود که پایان رسید.
مرحله دوم: تقلیدالبته می دانید که این بحث همانند اجتهاد هیچ ربطی به اصول ندارد و از مباحث فقهی است و در اصول گنجانده شده است و حدود 12 یا 13 جلسه تقلید را بحث می کنیم و پایان می رسانیم.
صاحب کفایه در بحث تقلید، سه مسئله را بررسی می کند:
1. ادله وجوب تقلید بر عامی
2. وجوب تقلید اعلم
3. تقلید میت
اما مسئله اول: ادله وجوب تقلید بر عامیاین مسئله در بیان معنای تقلید، ادله قائلین به وجوب تقلید، ادله قائلین به جواز تقلید و ادله قائلین به حرمت تقلید بیان می شود.
مرحوم آخوند می فرمایند: «فصل في التقليد و هو أخذ قول الغير و رأيه للعمل به في الفرعيات أو للالتزام به في الاعتقاديات تعبدا بلا مطالبة دليل على رأيه و لا يخفى أنه لا وجه لتفسيره بنفس العمل ضرورة سبقه عليه و إلا كان بلا تقليد فافهم».[1]
مرحوم آخوند مفصلا وارد بحث تقلید می شود و آن را معنا می کنند که اخذ قول مطلقا است، مقلِّد از مقلَّد مطالبه دلیل نمی کند و نسبت به مسائل فرعی و شرعی از رساله نگاه می کند و مجتهد فتوای مقلد را به گردن می نهد.
لذا می بینید لغویین تقلید را در لغت به معنای قلاده (به گردن انداختن) معنا می کنند.
مصباح المنیر،[2] لسان العرب[3] و مجمع البحرین[4] و بقیه کتب لغت اینگونه معنا کرده اند که تقلید به معنای به گردن انداختن است.
تقلید در اصطلاح علماء، قبول قول غیر بدون دلیل است، اینکه تقلید به تقلید نامیده شده است، چون مقلِّد قرار می دهد قول مرجع و مقلَّدش را مانند گردنبندی به گردنش، اگر چنین معنا کردیم مناسب با معنای لغوی، دو چیز است:
1. جاهل (عامی) فتوای عالم را به منزله قلاده در گردن قرار می دهد.
2. جاهل یا عامی دینش را به مانند گردنبند به گردن مجتهدش می اندازد.
یعنی هر آنچه از احکام شرعی که من در آن احکام از مجتهدم تقلید کردم، مسئولیت آن به عهده مجتهد است، مانند طوقی به گردن او انداخته ام و اگر من به فتوا علم کردم و خطا رفت، او باید جواب بدهد.
پس معنای تقلید روشن شد.
بین علماء در معنای اصطلاحی تقلید اختلاف شده است و برای تقلید تعاریف متعددی بیان شده است:
تعریف اول: مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند: «و هو أخذ قول الغير و رأيه للعمل به في الفرعيات أو للالتزام به في الاعتقاديات تعبدا».[5]
تعریف دوم: غزالی می گوید تقلید، قبول قول غیر است بدون حجت، یعنی مجتهد حجت دارد اما ما از حجت سوال نمی کنیم.
تعریف سوم: مرحوم سید در عروه:[6] تقلید، التزام به عمل به قول مجتهد معین اگرچه عمل نکند. مثلا ملتزم شوم که به رساله عمل کنم و شاید به بعضی مسائل اصلا عمل نکنم و مبتلا به نباشد. مثلا شاید به حج نروم و به مسائل آن عمل نکنم اما ملتزم به همه می شوم.
تعریف چهارم: مرحوم شیخ انصاری در رساله اجتهاد و تقلید می فرمایند: «تبعیة الغیر عن المجتهد».
تعریف پنجم: بعضی فرموده اند: عملی که مستند به فتوای مجتهد باشد، تقلید می باشد.
این پنج معنای اصطلاحی برای تقلید که برای هر معنایی ثمراتی وجود دارد که ما به طور اجمال بیان خواهیم کرد.
در اینجا می گوئیم نسبت به روایاتی که در این باب وارد شده است و لفظ تقلید در آنها اخذ شده است که آیا تقلید عمل است یا التزام است و اگر عمل بگیرید چگونه در بعضی از مسائل و ابواب فقه تقلید صدق می کند با اینکه عمل نیست، مثل مسائل حج که کسی به حج نرود به آنها عمل نکند، لذا می گویند تقلید را عمل معنا نکنیم و بلکه التزام معنا کنیم. یعنی روزی که تقلید می کنم ملتزم می شود به تمام مسائل رساله و هر وقت لازم شد عمل می کند.
لذا می گویند تقلید را التزام و قبول معنا کنید یا تقلید را به اخذی معنا کنید تا مقدمه برای عمل باشد و هر وقت به مسائل برخورد کرید، عمل کنید.
اشکال: ما تقلید را اخذ قول غیر برای عمل معنا کردیم، در اینجا می توان یک معنای دیگر هم فکر کرد و آن اخذ قول غیر برای یادگیری نه برای عمل، مثلا طلبه می رود رساله ای را نگاه می کند تا مبانی را یاد بگیرد نه اینکه عمل کند و این هم تقلید به معنای یادگیری است.
جواب: ما می گوئیم تقلید، اخذ قول غیر برای عمل است نه برای یادیگری.
التزام هم به این معنا است، یعنی «عقد القلب للعمل»، یعنی قلب خود را برای عمل به فتوای مجتهد، گره بزنید. حال اگر بعضی از مسائل را عمل نکردید، اشکال ندارد، در اینجا عقد القلب لازم است و عمل کند یا نکند، مهم نیست.
پس اگر تقلید را التزام نفسانی بگیریم، مناسبت بین معنای لغوی و اصطلاحی حفظ شده است و عامی فتوای متجهد را گردنبند برای عمل خود قرار می دهد و لذا مرحوم آخوند می فرمایند تقلید را به عمل نمی توان تعریف کرد بلکه التزام است و صاحب معالم می فرماید: «و التقليد هو العمل بقول الغير من غير حجة».[7]
و صاحب قوانین می فرماید: «لأنّه عمل بقول الغير بالدّليل».[8]
علامه در نهایه می فرماید: «فإنّ معنى التقليد ليس إلّا العمل بقول الغير».[9]
بعد مرحوم آخوند وارد بیان تفاصیلی می شود که صاحب فصول فرموده و بعد اشکالاتی را مطرح می کنند که در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.