< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نیاز اجتهاد به سایر علوم / اجتهاد / اجتهاد و تقلید - جلسه 78

گفتیم مجتهد برای اجتهاد باید جهاتی را بلد باشد و گفتیم مجتهد باید علم اصول را هم بلد باشد از ابتدای مباحث الفاظ تا پایان اصول عملیه و اجتهاد و تقلید و... در صورتی که اینها از مسائل علم اصول باشد.

اخباری ها می گویند نیازی به علم اصول نیست و علم اصول علمی نیست که در کلام ائمه بوده باشد، هیچ امامی سخن از علم اصول ندارد و گفتیم اولین شخصی که علم اصول نوشته است ابن ابی عقیل است.

پس اخباری ها دو حرف دارند:

1. علم اصول در زمان ائمه و کلمات ایشان نبوده است، پس بدعت در دین است و نباید علم اصول بخوانیم و این علم دخالتی در اجتهاد ندارد.

2. در کلمات اصولیین الفاظی مانند استحسان، قیاس و... وجود دارد که در اصول عامه و اهل سنت بوده است و اخباریین گمان کرده اند که اصولیین به اینها عمل می کنند و لذا گفته اند مجتهد اصلا لازم نیست علم اصول بلد باشد و بدون علم اصول هم می توان اجتهاد کرد.

اشکال: این حرف، صرف توهم است، اینکه بگویند اصولیین به قیاس عمل می کرده اند، کذب محض است و هیچ اصولی امامی به قیاس عمل نکرده است، لذا همین مطلبی که اخباری ها می گویند علم اصول بدعت در دین است، کذب محض است. اینکه اخباریین نوشته اند اصول، منطق و فقه بدعت در دین است، همه کذب محض است و هیچ اصولی به قیاس و استحسان عمل نکرده اند و اینها تهمت هایی است که مخالفین اصول به اصولیین زده اند.[1]

بله این مطالب اصولی در زمان ائمه نبوده است، اما آیا هرچه در زمان ائمه نبوده و بعد بیاید، بدعت در دین است؟! کسی این حرف را نزده است که اخباریین می گویند.

اگر اینطور باشد، فقه هم باید بدعت باشد، چون در زمان ائمه نبوده است و در آن زمان از امام صحبت می کنند و ابواب درست شده در فقه نظیر معاملات، حج و... صحیح نمی باشد چون در زمان ائمه نبوده است.

پس اینکه گفته شود هرچه در زمان ائمه نبوده و بعد آمده است، بدعت در دین است، حرف صحیحی نیست، شما مستحدثات که در زمان ائمه نبوده است را چه می گوئید؟ آیا بدعت در دین است؟!

مرحوم آخوند در کفایه نسبت به این حرف می فرمایند: «و تدوين تلك القواعد المحتاج إليها على حدة لا يوجب كونها بدعة و عدم تدوينها في زمانهم عليهم السلام لا يوجب ذلك و إلا كان تدوين الفقه و النحو و الصرف بدعة و بالجملة لا محيص لأحد في استنباط الأحكام الفرعية من أدلتها إلا الرجوع إلى ما بنى عليه في المسائل الأصولية و بدونه لا يكاد يتمكن من استنباط و اجتهاد مجتهدا كان أو أخباريا».[2]

تدوین قواعد برای اجتهاد، موجب بدعت نیست و اینکه در زمان ائمه این علوم نبوده است، موجب بدعت نیست و الا باید گفت تدوین فقه و نحو و صرف، بدعت است. و هر کس می تواند تلاش کند و کوشش کند و استنباط احکام شرعیه از ادله کند و این استنباط احکام فرعیه امکان ندارد مگر اینکه در مسائل اصولی اتخاذ مبنا کند و فروعات را بر آن بار کند و بدون رجوع به مسائل اصولی امکان ندارد به استنباط و اجتهاد برسد و فرق ندارد فرد مجتهد اصولی باشد یا مجتهد اخباری باشد و اخباری هم برای استنباط باید اصول بخواند.

با این حرف، مرحله چهارم از بحث بود که گفتیم اجتهاد متوقف بر مبادی و علومی است که مجتهد باید آنها را یاد بگیرد.

مرحله پنجم: تخطئه و تصویب

مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند: «اتفقت الكلمة على التخطئة في العقليات و اختلفت في الشرعيات فقال أصحابنا بالتخطئة فيها أيضا و أن له تبارك و تعالى في كل مسألة حكم يؤدي إليه الاجتهاد تارة و إلى غيره أخرى و قال مخالفونا بالتصويب و أن له تعالى أحكاما بعدد آراء المجتهدين فما يؤدي إليه الاجتهاد هو حكمه تبارك و تعالى».[3]

همه اتفاق دارند که در عقلیات، ما مخطئه هستیم و مصوبه نیستیم و نسبت به شرعیات اختلاف شده است که امامیه می گویند در شرعیات هم قائل مخطئه هستیم و می گوئیم برای هر مسئله ای نزد خداوند حکمی است که فرد مجتهد یا به آن می رسد و یا نمی رسد و اینگونه نیست که حتما به آن می رسد و اینگونه نیست که مجتهد همیشه به واقع می رسد. بلکه مجتهد با اجتهاد خود گاهی به حکم واقعی می رسد و گاهی به واقع نمی رسد.

اما عامه می گویند در شرعیات قائل به تصویب هستیم و می گویند خداوند احکامی به عدد مجتهدین دارد، مثلا اگر 100 هزار مجتهد باشد، خداوند 100 هزار حکم دارد و هرچه که مجتهد به آن برسد، همان حکم خداوند متعال است.

نسبت به تخطئه و تصویب، صاحب کفایه در ابتدا می فرمایند هیچ اختلافی نیست که در عقلیات، همه قائل به تخطئه هستند و در شرعیات اختلاف شده است، عده ای که امامیه باشند، قائل به تخطئه هستند و عده ای که عامه هستند، قائل به تصویب هستند، یعنی هر چه مجتهد به آن می رسد، واقع است.

پس ما در دو مرحله بحث می کنیم:

مرحله اول: عقلیات

مرحله دوم: شرعیات

اما مرحله اول: عقلیات

در عقلیات همه می گویند که قائل به تخطئه هستیم.

حال سوال این است که منظور از عقلیات چیست؟

برای عقلیات و مدرکات عقل، تقسیماتی شده است یک تقسیم، این است که یک ادراکات مستقل داریم و یک ادراکات غیر مستقل داریم.

پس ادراکات عقلی بر دو قسم است:

قسم اول: ادراکات عقلی مستقل؛ اینکه می گویند ادراک عقلی مستقل، منظور این است که قوام آن به ادراک عقل است و هیچ چیز دیگری ندارد که توضیح خواهیم داد. مثلا عقل مستقلا حکم می کند که ظلم قبیح است و عدل حسن است.

قسم دوم: ادراکات عقلی غیر مستقل؛ اینکه می گویند غیر مستقل، منظور این است که قوام آن به شرع و عقل است و در آن، عقل به تنهایی نمی باشد.

این دو قسم را در آینده توضیح می دهیم و بعد می رویم سراغی اینکه چرا در عقلیات همه قائل به تخطئه شده اند و اختلافی وجود ندارد که در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.


[1] « وظنّي أنّ تشديد نكير بعض أصحابنا الأخباريّين على الاصوليّين في تدوين الاصول، وتفرّع الأحكام عليها، إنّما نشأ من ملاحظة بعض مباحث كتب الاصول؛ ممّا هى شبيهة في كيفيّة الاستدلال والنقض والابرام بكتب العامّ، فظنّوا أنّ مباني استنباطهم الأحكام الشرعيّة أيضاً شبيهة بهم؛ من استعمال القياس والاستحسان والظنون، مع أنّ المطّلع على‌ طريقتهم في استنباطها، يرى‌ أنّهم لم يتعدّوا عن الكتاب والسّنة والإجماع الراجع إلى‌ كشف الدليل المعتبر، لا المصطلح بين العامّة»؛ خمینی، سید روح الله، الاجتهاد و التقلید، ص11.
[2] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، 468.
[3] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، 468.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo