< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای اجتهاد / اجتهاد / اجتهاد و تقلید - جلسه 64

کلام در این بود که گفتیم اجتهاد از نظر اصطلاحی سه تعریف شده است: تعریف اول از صاحب فصول و معالم بود که «الاجتهاد استفراغ الوسع فی تحصیل الظن بالحکم الشرعی».

بر این تعریف، اشکالاتی شده است، یک اشکال این بود که این تعریف جامع افراد نیست و توضیح آن در جلسه قبل گذشت.

اشکال دوم: این تعریف مانع اغیار نیست، تعریف شما مانع اغیار نیست، زیرا شما می گوئید «بذل الوسع فی تحصیل الظن بالحکم الشرعی»، پس مراد شما از ظن، مطلق ظن است و شامل قیاس، استحسانات و ظنون غیر معتبره هم می شود که این ظنون قطعا مراد مجتهد نمی باشد.

پس باید گفت این تعریف مانع اغیار نمی شود، چون ظنونی همچون قیاس و... قطعا مراد مجتهد نمی باشد.[1]

و همچنین تعریف اول، مشکله ای ایجاد کرده است تا جایی که اخباری ها ادعا کرده اند اجتهاد بدعت در دین است، به این بیان که می گویند اصولیین قائلند اجتهاد برای رسیدن به ظن حکم شرعی است، یعنی ظن، دلیل بر حکم شرعی شود در حالی که بارها فریاد زدیم که ظن حجت نیست «ان الظن لا یغنی عن الحق شیئا».

اجتهادی که بر اساس ظن استوار باشد، عمل به آن حرام است، یعنی عمل به ظن غیر معتبر.

بر این اساس صاحب کفایه و جماعتی تعریف را عوض کرده اند و تعریف مرحوم آخوند را بررسی خواهیم کرد، ایشان می گویند اجتهاد استفراغ وسع است در تحصیل حجت بر احکام شرعی. لذا با اضافه کردن این کلمه یعنی حجت، جلوی حرف اخباری را گرفته اند و اخباری هم باید ملتزم به آن شود.

البته ممکن است با اصولی در تعیین حجت مناقشه کند اما تعریف را لا محاله باید بپذیرد. هر عقلی حکم می کند که باید طبق آنچه که حجت فعلی است، عمل کرد، پس اختلاف در مصادیق است نه مفاهیم.

اشکال تعریف دوم و سوم: این تعریف دوم را مرحوم شیخ بهایی و مرحوم آقای بجنوردی این تعریف را گفته اند: «ملکة یقتدر به علی استنباط احکام الفرعی الشرعی».

درباره تعریف دوم و همچنین تعریف سوم که مرحوم آخوند گفته است، می گوئیم ثمره ای بر این دو تعریف وجود ندارد و فرق ندارد گفته شود شناخت حجت است یا شناخت از حجت است.

بله اگر اجتهاد موضوع حکم قرار گرفت، نزاع ثمره دارد و لکن لفظ اجتهاد در هیچ جا موضوع حکمی قرار نگرفته است حتی در بحث تقلید، در آیه و روایتی هم موضوع برای حکمی قرار نگرفته است. لذا انتخاب معنای دوم و سوم، اثری از این جهت ندارد.

البته علماء بحث کرده اند که آیا تعریف دوم بهتر است یا تعریف سوم، یعنی بحث علمی شده است، اگرچه ثمره عملی ندارد که کدام تعریف نزدیک تر به واقع است یا بگوئیم جامع افراد و مانع اغیار است، آیا بگوئیم اجتهاد ملکه است که به وسیله آن قدرت بر استنباط حکم شرعی پیدا می کند یا بگوئیم به نفسه استنباط است، آیا موضوع اجتهاد ملکه است یا مستنبط بالفعل است؟

مثلا در دلیل آمده است تقلید بر فقیه حرام است، موضوع حرمت فقیه است، حال فقیه چه کسی است؟ آیا شخصی است که ملکه دارد یا فقیه شخصی است که مستنبط بالفعل باشد و ملکه به تنهایی کفایت نمی کند؟

ما می خواهیم بگوئیم فقیه، مستنبط بالفعل است و ملکه به تنهایی کفایت نمی کند.

در این رابطه می گوئیم آنچه که از کلمات بعضی از بزرگان مانند مرحوم شیخ انصاری استفاده می شود در این بحث که آیا جایز است مجتهد از دیگری تقلید کند یا خیر؟

این بحث مفصلی در فقه است که آیا مجتهد می تواند از غیر خود تقلید کند یا خیر و آنجا وارد این بحث شده اند که مراد شما از مجتهد کیست، آیا مستنبط بالفعل است یا ملکه اجتهاد را داشته باشد کافی است؟ در آنجا استدلال به اجماع و سیره عقلاء کرده اند که کدام کفایت می کند، آیا ملکه کفایت می کند یا مستنبط بالفعل؟

توضیح این بحث در جلسه آینده به طور مفصل ذکر خواهد شد.


[1] «نعم، يصح التعريف المذكور على اصول العامة من وجوب العمل بالظنون الحاصلة من الاستحسانات و الاستقراء و القياس و نحوها، و لعل التعريف المذكور أوجب استيحاش الأخباري عن جواز الاجتهاد و عدّه من البدع و المحرّمات، و حينئذٍ استنكارهم في محله، لحرمة العمل بالاجتهاد المذكور، أي الظن بالحكم الشرعي»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص521.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo