< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای اجتهاد / اجتهاد / اجتهاد و تقلید - جلسه 63

کلام در اجتهاد و تقلید بود که گفتیم بحث در دو مرحله انجام می شود:

مرحله اول: اجتهاد

مرحله دوم: تقلید

و گفتیم مرحله اول، شامل پنج جهت می باشد و ابتدائا مقدمه ای را ذکر کردیم و حال باید جهات پنج گانه را بحث کنیم.

جهت اول: معنای لغوی و اصطلاحی اجتهاداجتهاد از نظر لغت:

از نظر لغت، دو معنا برای اجتهاد در کتب لغویین وجود دارد:

معنای اول: «الاجتهاد بمعنی تحمل المشقة اجتهد فی المرض ای تحمل مشقة المرض».

این معنای لغوی در کلمات محققین هم ذکر شده است، مرحوم صاحب فصول می فرمایند: «الاجتهاد لغة تحمل الجهد و المشقة».[1]

مرحوم صاحب معالم می فرماید: « أصل الاجتهاد في اللغة: تحمّل و هو المشقّة في أمر. يقال: اجتهد في حمل الثقيل، و لا يقال ذلك في الحقير».[2]

این یک معنا که برای اجتهاد شده است.

معنای دوم: این معنا از کتاب صحاح[3] و نهایه[4] نقل شده است: «اجتهد بذل الوسع بذل الطاقة»؛ هر آنچه که در توان داشت، انجام داد. «جهد الجَهد و الجُهد بمعنی الطاقة و الوسع».

بنا بر این معنا، اجتهاد چه از جَهد گرفته شود و چه از جُهد گرفته شود، فرمایش مرحوم صاحب فصول و معالم درست نمی باشد. چون هیچکدام از جَهد و جُهد به معنای مشقت نیست و در این معنا مشقت نخوابیده است، چه جَهد بگیریم و جُهد بگیریم به یک معنا است که آن وسع و طاقت است.

پس دو معنا برای اجتهاد ذکر شده است که یکی تحمل مشقت بود که صاحب فصول و صاحب معالم گفته بودند و دیگری به معنای بذل الوسع و الطاقه است.

معنای سوم: در اینجا شاید بتوان معنای سومی هم کرد، یعنی بعضی تفصیل داده اند که جَهد را به معنای مشقت گرفتن که موافق با معنای اول باشد و جُهد را به معنای وسع و طاقت گرفته اند که معنای دوم باشد.

پس تا به حال معنای لغوی اجتهاد مشخص شد که سه معنا ذکر شد یا بهتر بگوئیم دو معنا، چون تفصیل ناظر به این دو معنا بود و بیان شد.

اجتهاد در اصطلاح:

برای اجتهاد تعاریف بسیاری ذکر شده است که ما سه تعریف را بررسی می کنیم:

تعریف اول: حاجبی، صاحب فصول،[5] صاحب معالم[6] و مرحوم علامه[7] می فرمایند: «الاجتهاد استفراغ الوسع فی تحصیل الظن بالحکم الشرعی».

صاحب کفایه هم این معنا را ذکر کرده است.

تعریف دوم: آنچه که مرحوم شیخ بهایی[8] و محققین بسیاری از متاخرین فرموده اند: «الاجتهاد ملکة یقتدر بها علی استنباط الحکم الفرعی».

تعریف سوم: آنچه را که مرحوم آخوند و جماعتی مانند مرحوم آقای خویی انتخاب کرده اند: «الاجتهاد استفراغ الوسع فی تحصیل الحجة بالحکم الشرعی».

این سه تعریف برای اجتهاد که بیان شد.

اشکالات تعریف اول: می گویند این تعریف نا تمام است و دارای اشکالاتی می باشد، چون:

اشکال اول: این تعریف جامع افراد نیست، چون گفته اند مواردی که مجتهد استفراغ وسع کرده و بعد طبق اصل عملی فتوا داده است را شامل نمی شود، چون در اینجا زحمت کشیده و استفراغ وسع کرده اما ظن به حکم پیدا نکرده است، اما اجتهاد کرده است. در اینجا می شود گفت استفراغ وسع کرده اما ظن پیدا نکرده و این فرد قطعا مجتهد است.

همچنین اگر کسی ظن به مسائل اصولی پیدا کرده را شامل نمی شود، در حالی که این اجتهاد است.[9]

پس اشکال اول تعریف این است که جامع افراد نیست.

اشکال دوم: این تعریف مانع اغیار نیست.

توضیح این اشکال در جلسه بعد ذکر خواهد شد.


[1] اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة، ص387.
[2] موسوی، قزوینی، علی، تعلیقة علی معالم الاصول، ج7، ص4.
[3] «و الاجتهادُ و التَّجَاهُدُ: بذل الوُسْعِ و المجهودِ»؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج2، ص461.
[4] «الاجْتِهَاد: بذل الوسع في طلب الأمر»؛ ابن اثیر، مبارک بن حسن، النهایه فی غریب الحدیث، ج1، ص319.
[5] «أنه استفراغ الفقيه الوسع في تحصيل الظن بحكم شرعي‌»؛ اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة، ص387.
[6] «فهو استفراغ الفقيه وسعه‌»؛ موسوی، قزوینی، علی، تعلیقة علی معالم الاصول، ج7، ص4.
[7] «و اصطلاحا كما عن الحاجبي و العلامة استفراغ الوسع في تحصيل الظن بالحكم الشرعي‌»؛ خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص463.
[8] «ملكة يقتدر بها على استنباط الحكم الشرعيّ الفرعيّ من الاصل فعلا، او قوّة قريبة»؛ بهایی، محمد بن حسین، زبدة الاصول، ص407.
[9] «و هذا التعريف غلط، لعدم جواز العمل بالظن ما لم يقم دليل على اعتباره، و أمّا ما قام الدليل على اعتباره، فيجب اتباعه سواء كان مفيداً للظن بالحكم الواقعي أم لا. إذن لا عبرة في الحجية بوجود الظن شخصاً، بل و لا نوعاً كما في موارد الاصول العملية»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص521.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo