< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نوع دوم / انقلاب نسبت / متعارضین / تعادل و تراجیح - جلسه 56

کلام در انواع انقلاب نسبت بود که نوع اول با سه صورتش بیان شد.

نوع دوم: تعارض بین دو دلیل و بیشتر، یعنی تعارض بین دو عام من وجه با وجود مخصص بر این دو عام که این هم بر سه صورت است:

صورت اول: تعارض بین دو عام من وجه و مخصصی هم در مورد اجتماع وارد شده است که این مخصص، اخص مطلق است نسبت به هر دو متعارض و باید بر آنها مقدم شود و تعارض هم مرتفع می شود.

مثال: عامی وارد شده است که یجب اکرام العلماء و عام دیگری وارد شده است که یحرم اکرام الفساق. اگر این دو عام با هم سنجیده شود، بین آنها عموم و خصوص من وجه است و دو ماده افتراق و یک ماده اجتماع وجود دارد.

ماده افتراق از ناحیه مثال یجب، عالم عادل است و ماده افتراق از ناحیه مثال یحرم، فاسق غیر عالم است و ماده اجتماع، عالم فاسق است که یجب اکرام العلماء می گوید این فرد را اکرام کن و یحرم اکرام الفساق می گوید این فرد را اکرام نکن.

نسبت به مورد اجتماع که عالم فاسق باشد، یک دلیل دیگری هم وارد شد و آن کراهت اکرام عالم فاسق باشد.

پس عالم فاسق یک یجب و یک یحرم و یکره دارد.

این دو عام که یجب و یحرم باشد، نسبت به عالم فاسق، تعارض دارند و لکن اینجا دلیل سومی هم وجود دارد که می گوید اکرام عالم فاسق، مکروه است و این اخص از دو عام می باشد و بر آن دو عام مقدم می شود.

پس یک دلیل عام داشتیم که یجب اکرام العلماء که می گوید اکرام عالم عادل واجب است و دلیل عام دیگر می گوید یحرم اکرام العلماء که می گوید اکرام فاسق جاهل حرام است و ما می مانیم و عالم فاسق که در اینجا می گوئیم اکرام عالم فاسق، کراهت دارد و دو عام را کنار می گذاریم، چون در اینجا دلیل خاص وجود دارد و با آن حکم به کراهت می کنیم.[1]

صورت دوم: تعارض بین دو دلیل به نحو عامین من وجه است (یجب اکرام العلماء – یحرم اکرام الفساق) و مخصصی بر یکی از دو دلیل وارد می شود، یعنی بر مورد افتراق احد الدلیلین مخصص وارد می شود که در اینجا هم می گویند خاص بر عام مقدم می شود و نسبت بین عامین من وجه که از اول بود، به عموم مطلق منقلب می شود و این یکی از موارد انقلاب است که در این صورت آن عامی که ماده افتراق از آن خارج شده است، مقدم بر عام دیگر می شود، چون بعد از خروج ماده افتراق از عام اول، نسبت به عام دوم، اخص مطلق می شود.

مثلا: عام اول: یستحب اکرام العلماء؛ عام دوم: یحرم اکرام الفساق و دلیل سومی هم وارد شده است: یجب اکرام العالم العادل که این دلیل خاص است و بر عام اول وارد شده است.

نسبت بین عام اول و عام دوم، عموم من وجه است:

ماده افتراق از ناحیه دلیل اول: استحباب اکرام عالم عادل.

ماده افراق از دلیل دوم: حرمت اکرام فاسق جاهل.

ماده اجتماع: عالم فاسق که دلیل اول می گوید اکرامش مستحب است و دلیل دوم می گوید اکرامش حرام است.

حال دلیل سوم (یجب اکرام عالم العادل) که مخصص عام اول (یستحب اکرام العلماء) شد و بعد از این تخصیص، نسبت دلیل اول با دلیل دوم، عموم و خصوص مطلق می شود.

پس نسبت عامین قبل از تخصیص، عامین من وجه بود و بعد از تخصیص عام و خاص مطلق است و این همان انقلاب است.

یعنی نسبت اول بین دو عام که عموم و خصوص من وجه بود، تغییر پیدا کرد و منقلب به عموم و خصوص مطلق شد، البته این خود توضیحی دارد که این انقلاب چگونه رخ داده که ان شاء الله در جلسه بعد بیان خواهد شد.[2]


[1] «النوع الثاني من التعارض بين أكثر من دليلين: ما إذا وقع التعارض بين عامين من وجه مع ورود مخصص ما. و هذا النوع أيضاً يتصور على صور ثلاث: الصورة الاولى: ما إذا وقع التعارض بين عامين من وجه و ورد مخصص على مورد الاجتماع. و لا محالة يكون المخصص المذكور أخص مطلقاً بالنسبة إلى كلا المتعارضين فيقدّم عليهما، و به يرتفع التعارض، مثلًا إذا دلّ دليل على‌ وجوب إكرام العلماء، و دل دليل آخر على حرمة إكرام الفساق، و دل دليل ثالث على كراهة إكرام العالم الفاسق، فيقع التعارض بين الأوّلين في مادة الاجتماع، و هو العالم الفاسق، و الثالث أخص منهما فيقدّم عليهما، و بتقدمه يرتفع التعارض، و تصير النتيجة وجوب إكرام العالم العادل، و كراهة إكرام العالم الفاسق، و حرمة إكرام الفاسق الجاهل»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، صص478 و 479.
[2] «الصورة الثانية: ما إذا وقع التعارض بين عامين من وجه، و ورد مخصص على أحدهما- أي على مورد الافتراق من أحدهما- فيقدّم الخاص على العام، فتنقلب النسبة بين العامين من وجه إلى العموم المطلق لا محالة. و هذا أحد موارد انقلاب النسبة، فيقدّم العام- الذي خرج منه مادة الافتراق- على العام الآخر، إذ بعد خروج مادة الافتراق من العام الأوّل يكون أخص مطلقاً من العام الثاني، مثلًا إذا دل دليل على استحباب إكرام العلماء، و دل دليل آخر على حرمة إكرام الفساق، و دل دليل ثالث على وجوب إكرام العالم العادل، يقع التعارض بين الأوّل و الثاني في مورد الاجتماع و هو العالم الفاسق، و بعد تخصيص دليل الاستحباب بدليل الوجوب و إخراج العالم العادل عنه، ينحصر مورده بالعالم الفاسق، فيكون أخص مطلقاً من دليل الحرمة فيقدّم عليه لا محالة، فتكون النتيجة وجوب إكرام العالم العادل، و استحباب إكرام العالم الفاسق، و حرمة إكرام الفاسق الجاهل»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص479.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo