< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجح چهارم: شهرت / متعارضین / تعادل و تراجیح - جلسه 34

کلام در مرجحات بود که مرجح سوم احدثیت بود و به روایت حسین بن مختار رسیدیم.

این روایت نسبت به مقطوع الصدور وارد شده است و هر دو حجت بوده اند و نیاز به مرجحات ندارد و رجوع به مرجحات در موردی است که خبرین مظنونین باشند و همچنین در دو خبر مظنون، نسخ معنا ندارد، نسخ در دو خبری است که خبری بعدی بیاید و خبر قبل را نسخ کند.[1]

بعضی هم فرمودند اگر روایاتی که احدثیت را از مرجحات قرار داده است با سایر روایات تعارض کند، قاعده اقتضاء می کند اخبار ترجیح مقدم باشد. چون اخبار ترجیح، نسبت به روایت احدثیت، احدث است. اخبار ترجیح از امام رضا وارد شده است و روایاتی که احدیثیت را از مرجحات قرار داده است، از امام صادق وارد شده است. پس روایات امام رضا نسبت به روایات امام صادق، احدث است.

بعضی همین مطلب را به نحو دیگری بیان کرده اند و آن این است که اگر بخواهیم روایات احدث را اخذ کنیم، لازمه آن، عدم حجیت خود آنها است. چون روایات ترجیح احدث است.

و هر دو بیان جای تامل دارد و به نظر ما علی ای حال، احدثیت از مرجحات نمی باشد و مشکلات خودش را دارد.

مرجح چهارم: شهرت

آیا شهرت از مرجحات می باشد یا خیر؟

مراد از شهرت چیست؟ آیا مراد، شهرت روایی است یا شهرت در فتوا؟

درباره شهرت گفته اند ظاهرا از مرجحات نمی باشد، چون آنچه که در مقبوله آمده، الاخذ بالمجمع علیه است و مراد از آن اخذ به خبری است که اصحاب، اجماع بر صدور آن دارند، یعنی این خبر از معصومین صادر شده است و معلوم الصدور است، سپس امام می فرمایند فان المجمع علیه لا ریب فیه که معصوم امر بیّن الرشد را بر خبر مجمع علیه تطبیق می دهد. پس خبر معارض از حجیت ساقط است.

حال اگر این گونه شد، دیگر شهرت از مرجحات نمی باشد، بلکه مرجع می باشد، یعنی ملاک حجیت و عدم حجیت است نه از مرجحات.

و در اینجا باید دانسته شود که ذکر شهرت فقط در مرفوعه زراره و مقبوله عمر بن حنظله آمده است و مراد از شهرت، شهرت روائی است نه شهرت فتوائی. زیرا در روایت اینگونه فرض کرده است که أنهما معا مشهوران که در شهرت روائی متصور است نه شهرت فتوائی، چون اگر فتوای به وجوب مثلا مشهور بود، نمی شود فتوای به حرمت هم مشهور باشد. در نتیجه مراد از شهرت، شهرت روائی است و دلیلی نداریم که از مرجحات باشد، بله شهرت روایی می تواند مرجع و ملاک حجیت باشد.

پس این مرجح را مانند دو مرجح قبلی قبول نکردیم.

مرجح پنجم: صفات راوی

صفات راوی، مانند اعدلیت، اصدقیت، افقهیت و...

دلیلی بر اینکه این صفات مرجح باشد، نداریم. بله در مرفوعه زراره و مقبوله عمر بن حنظله ذکر شده است، اگرچه سند مرفوعه نا تمام است و مقبوله هم به عنوان صفات حاکم و قاضی آمده است نه صفات راوی. مقبوله را ملاحظه کنید، در آن اینگونه آمده است: «الْحُكْمُ مَا حَكَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِي الْحَدِيثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا يُلْتَفَتُ إِلَى مَا يَحْكُمُ بِهِ الْآخَر»[2] کل اینها الحکم، ما حکم، حکم، حکم شخصی است که این صفات را داشته باشد و ربطی به روایت ندارد.

در اینجا اشکالی مطرح شده است که جلسه بعد ذکر خواهد شد.


[1] «فالمفروض فيهما هو القطع بصدور كلام الحديثين‌»؛ روحانی، محمد، منتقی الاصول، ج7، ص413.
[2] حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج27، ص106، ابواب صفات القاضی، باب9، ح1، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo