< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نفی قول ثالث / متعارضین / تعادل و تراجیح - جلسه 6

کلام در این بود که دو دلیل متعارض نسبت به مدلول مطابقی، تساقط می کنند، حال سوال این است که آیا نسبت به مدلول التزامی، دو روایت متعارض نفی ثالث می کنند یا خیر؟

مثلا یک روایت می گوید نماز جمعه واجب است و روایت دیگر می گوید واجب نیست، هر دو تساقط می کنند، آیا این دو روایت می توانند نفی ثالث کنند، یعنی بگویند نماز جمعه مستحب و مکروه نیست.

در اینجا دو نظریه است:

نظریه اول: قطعا نفی ثالث می کنند.

نظریه دوم: نفی ثالث نمی کنند.

قائلین به نظریه اول مانند مرحوم آخوند، مرحوم نائینی، مرحوم امام و... سه مبنا را انتخاب کرده اند:

مبنای اول: مرحوم آخوند می فرمایند نفی ثالث به احدهمای لا بعینه می شود.[1]

مبنای دوم: مرحوم امام می فرمایند نفی ثالث به احدهمای معین می شود.[2]

مبنای سوم: مرحوم نائینی می فرمایند هر دو متعارض به هم کمک می کنند و نفی ثالث می کنند.[3]

بررسی اقوال و مبانی

مرحوم آخوند می فرمایند احدهمای غیر معین، نفی ثالث می کند و چند وجه ذکر کرده اند:

وجه اول: اگر دو دلیل با هم تعارض کردند و می دانیم یکی از این دو دلیل معلوم الکذب است اما نمی دانیم کدام است و احتمال دارد دلیل دیگر راست باشد و احتمال دارد دروغ باشد.

در نتیجه یکی می شود حجت و دیگری حجت نیست و نمی دانیم کدام می باشد، احدهما کاذب باشد، مانع از حجیت دیگری نیست، لذا باید گفت احدهمای لا بعینه حجت و احدهمای لا بعینه لیس بحجة. حال می گوئیم همین حجت لا بعینه (غیر مشخص) در نفی ثالث کفایت می کند. بعد از اینکه در مدلول مطابق با یکدیگر تعارض و تساقط کردند، احدهمای غیر معین که حجت است، نفی ثالث می کند.

نکته: بعضی از علماء از این فرمایش آخوند استفاده کرده اند که ایشان در متعارضین، اصالت التخییری است.

اشکال اول: درست نیست که بگوئیم احدهمای غیر معین حجت و احدهمای غیر معین حجت نباشد. چون لازمه این حرف این است که ملاک حجیت، علم تفصیلی به صدق باشد و این لغو است، زیرا علم تفصیلی به کذب هم نیست و لذا باید گفته شود هر دو حجت است نه احدهمای غیر معین.[4]

اشکال دوم: معنا ندارد که احدهمای غیر معین حجت باشد و این حرف مبنای فاسدی دارد، چون احدهمای غیر معین، مصداق خارجی ندارد.

می فرمایند فرمایش آخوند یک امر انتزاعی است، شما فرد مردد ندارید که حجت باشد، اگر فرد است، باید معین باشد، و فرد با تردید سازگاری ندارد و اگر وجود خارجی ندارد، چگونه می خواهد نفی ثالث کند؟

در نتیجه هم مبنا و هم بناء مرحوم آخوند باطل است.

اشکال بر مرحوم امام: از همینجا دانسته می شود که فرمایش مرحوم امام هم نا تمام است، چون ایشان می فرمایند فرد معین نفی ثالث می کند و لکن اشکال بر ایشان این است که کدام فرد نفی ثالث می کند؟ هر کدام را بگویند ترجیح بلا مرجح است.


[1] «نعم يكون نفي الثالث بأحدهما لبقائه على الحجية و صلاحيته على ما هو عليه من عدم التعيين لذلك لا بهما»؛ خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص439.
[2] «لكن الأقوى ما ذهب إليه المحقق الخراسانيّ و يظهر من شيخنا العلامة أيضا و هو كون الحجة على نفي الثالث أحدهما، لأنه مع العلم بكذب أمارة في مدلولها المطابقي لا يعقل بقاء الحجية في مدلولها الالتزامي و المقام من قبيله و النقض المتقدم قياس مع الفارق لعدم العلم بالكذب في المقيس عليه، و لا يخفى ان المراد من أحدهما هو أحدهما المشخص واقعا و ان جهل المكلف به‌»؛ خمینی، سید روح الله، الرسائل، ج2، ص41.
[3] «و أمّا بالنسبة إلى نفي الثالث: فلا وجه لسقوطهما، فانّ المتعارضين يشتركان في نفي الثالث‌»؛ نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج4، ص755.
[4] «و فيه: ما ذكرناه في بحث العلم الاجمالي من أنّ أحدهما لا بعينه عنوان انتزاعي ليس له مصداق في الخارج، فلا معنى لكونه حجة، فانّه بعد عدم حجية خصوص الخبر الدال على الوجوب و عدم حجية خصوص الخبر الدال على الحرمة، لم يبق شي‌ء يكون موضوعاً لدليل الحجية و نافياً للثالث، و قد مر تفصيل ذلك في بحث العلم الاجمالي»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص443.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo