< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قول دوم / اقوال / متعارضین/ تعادل و تراجیح – جلسه 2

کلام در متعارضین بود و بیان شد شش نظریه در آن وجود دارد. قول اول که مشهور از فقها فرموده اند، این بود که در متعارضین، قائل به تساقط شده و حجیت هر دو دلیل ساقط می شود. مثلا یک روایت می گوید نماز جمعه واجب است و روایت دیگر می گوید واجب نیست، لذا نمی شود بین دو ضد یا متناقضین جمع کرد و نمی توان به هر دو عمل کرد، نمی تواند هم واجب باشد و هم واجب نباشد.

معنای این حرف این است که انجام بده و انجام نده و عمل به هر دو امکان ندارد و اینکه یکی را اخذ کنیم و دیگری را رها کنیم، ترجیح بلامرجح است، چرا یکی را بدون جهت مقدم داشته ایم بدون دیگری.

در نتیجه انجام هر دو، تکلیف به غیر مقدور است و ترجیح یکی هم، جایز نیست، در نتیجه باید گفت هر دو دلیل تساقط می کنند.

در قول دوم گفته شده در متعارضین، قائل به تخییر می شویم و مشکله ای هم پیش نمی آید، شما می توانید به یکی از دو روایت که خواستید عمل کنید.

این قول از فرمایشات شیخ انصاری در رسائل،[1] استفاده می شود.

دلیل قول دوم

دلیل این قول این است که محذور واقعی این بود که ما بگوئیم هر دو دلیل حجت است، اگر می گفتیم هر دو حجت است و به هر دو اخذ کن، شما اشکال می کردید که تعبد به متناقضین جایز نیست، اخذ به ضدین محال است، ما (شیخ انصاری) این را نمی گوئیم، زیرا اگر بخواهیم به اطلاق هر دو دلیل عمل کنیم، محذوری پیش می آید و اشکال شما وارد است و لکن ما رفع ید از اطلاق هر دو دلیل می کنیم که اگر توانستیم اطلاق هر دو دلیل را بزنیم، دیگر مشکل تعبد به متناقضین پیش نمی آید.[2]

بله اگر بخواهیم به اطلاق دو دلیل عمل کنیم، مشکله بر می گردد، اما اصلی است که المحذورات تتقدر بقدرها، به این معنا که مشکل زمانی پیش می آید که به اطلاق هر دو عمل کنیم، اما ما رفع ید از اطلاق می کنیم و مشکله را حل می کنیم.

پس می فرمایند مشکله در اطلاق هر دو دلیل بود نه در اصل دلیل و برای رفع مشکله اطلاق ها را خراب می کنیم، یعنی اطلاق یک دلیل را به دلیل دیگر تقیید می زنیم که در این صورت، بر هر دو دلیل تحفظ کردیم و اگر دو دلیل داریم، باید قائل به تخییر شویم و هر کدام را که بخواهید می توانید اخذ کنید.

بر این فرمایش اشکال شده که دلیل شما اخص از مدعی است، یعنی این توضیحی که دادید که رفع ید از اطلاق باشد، این در جایی درست است که دلیل شما اطلاقی داشته باشد (یعنی دلیل شما لفظی باشد) و اما اگر دلیل شما لبی بود (اجماع، سیره، ظهورات و...)، دیگر این فرمایش جا ندارد و اطلاقی در کار نیست تا حرف شما بر کرسی نشیند. بله حرف شما به درد ادله لفظیه مثل حجیت خب رواحد می خورد.

پس اشکال اول بر قول به تخییر این است که دلیل شما اخص از مدعی است.

سایر اشکالات در جلسه بعد ذکر خواهد شد.


[1] «و حيث اتّضح عدم الفرق في المقام بين كون أدلّة الأمارات من العمومات أو من قبيل الإجماع، فنقول: إنّ الحكم بوجوب الأخذ بأحد المتعارضين في الجملة و عدم تساقطهما»؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج4، ص35.
[2] «لكن، لمّا كان امتثال التكليف بالعمل بكلّ منهما كسائر التكاليف الشرعيّة و العرفيّة مشروطا بالقدرة، و المفروض أنّ كلا منهما مقدور في حال ترك الآخر و غير مقدور مع إيجاد الآخر، فكلّ منهما مع ترك الآخر مقدور يحرم تركه و يتعيّن فعله، و مع إيجاد الآخر يجوز تركه و لا يعاقب عليه، فوجوب الأخذ بأحدهما نتيجة أدلّة وجوب الامتثال و العمل بكلّ منهما، بعد تقييد وجوب الامتثال بالقدرة»؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج4، ص36.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo