< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

1400/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت وضع / وضع / مباحث الفاظ- جلسه 138

کلام در حقیقت وضع بود و اقوال در مسئله بررسی شد که رسیدیم به قول آخر در حقیقت وضع که مسلک تعهدیه بود و از فرمایشات مرحوم آقای خویی در محاضرات استفاده شد.

ایشان می فرمایند فرد واضع متعهد می شود که هر زمان لفظی را بیان می کند، معنای موضوع له را اراده کرده باشد.

در توضیح این مسلک، مقدمه ای را ذکر می کنند و آن مقدمه این است: انسان مدنیّ الطبع و اجتماعی است، یعنی انسان باید در اجتماع زندگی کند و رشد کند، چنین انسانی در تنظیم حیات مادی و معنوی خود، نیاز به ابزار و آلاتی دارد که مقاصد و اغراض خود را تفهیم کند، مهمترین آلت و ابزار، الفاظ است، زیرا اشاره که به درد نمی خورد، محسوسات را نمی توان با اشاره فهماند چه برسد به معقولات.

بر این اساس الفاظ است که مراد انسان را در تفهیم و تفهّم می رساند، با لفظ است که مراد انسان ها بیان می شود، همه چیز لفظ است، قرآن هم می فرماید: «عَلَّمَهُ الْبَيان‌».[1]

خداوند متعال در کتاب شریف خود می فرماید ما بیان را به انسان آموختیم.

پس با توجه به اینکه غرض، قصد تفهیم است و حقیقت وضع تعهد نفسانی و تبانی انسان در به کار بردن این الفاظ برای رساندن معانی و مقاصد خود است، لذا هر شخصی از لغتی متعهد است فی نفسه هر زمان که تفهیم معنای خاصی را اراده کند، این معنا را با این الفاظ برساند، همان الفاظی که برای آن معنا وضع کرده است ابراز کند، اگر آب می خواهند، کلمه «ماء» را بیان کند.

و همچنین این تعهد و تبانی در اذهان همه اهل لغت موجود است، متعلق این تعهد هم امر اختیاری است که تکلم به لفظ مخصوص باشد در هنگام اراده قصد تفهیم معنای خاص.

لازمه این قول این است که بگوئیم الفاظ، وضع شده است برای معانی مراده نه نفس معنا و این تعهد مناسب با غرض وضع است که تفهیم و تفهّم باشد.

معنای لغوی هم همین تعهد را می رساند.[2]

این خلاصه فرمایش مرحوم آقای خویی با مقدمه ای که ذکر شد و ایشان مبنای جدیدی در حقیقت وضع ابداع کرده است که مبانی تعهد است که دیگر امر اعتباری نمی داند و بالاتر از تبانی است و الفاظ را حمل بر معانی مراده کرده است.

اشکالات:

بر این مبنا حدود پنج اشکال شده است که بعضی از این اشکالات را بیان و جواب خواهیم داد:

اشکال اول: می گویند بسیار پیش می آید که متکلم تکلم به الفاظی می کند و معنایی هم اراده نمی کند، مثلا می گوید: «ضرب زیدٌ عمراً»، اما در مقام بیان اینکه زید، عمرو را زده است نیست و می خواهند به طرف مقابل یاد بدهد که کدام کلمه فاعل است و کدام مفعول است و اعراب آن را بیان کنند مثل کاری که اساتید لغت عرب انجام می دهند.

پس فرد جمله ای را گفته است، لفظی را گفته است و با این تکلم اراده معنا نکرده است، آیا این وضع است یا خیر؟ در اینجا باید بگوئید وضع است اما تعهدی در کار نیست و با مبنای شما که می گوئید وضع، تعهد است، نمی سازد.

جواب: معنای صحیح تعهد این است که هر زمان که اراده تفهمیم معنا را کردید با این لفظ تکلم کنید نه اینکه معنای آن این باشد هر وقت تلفظ کردی لفظی را، اراده تفهیم معنا کرده ای، بین این دو جمله فرق زیاد است.

لذا این اشکال نقضی که به این مبنا وارد شده است، ناتمام است و کنار می رود.

اشکال دوم: گفته اند اگر لفظی را گفتید و معنای مجازی را اراده کردید، مثلا اسد گفتید و رجل شجاع را اراده کردید، لازمه این کار این است که لفظ استعمال در خلاف آنچه که تعهد کرده اید شده است.

در نتیجه به خاطر این اشکال، نمی توان مبنای تعهد را پذیرفت.

جواب اول: فرد متعهد در مورد استعمالات مجازی، لفظ را با قرینه استعمال می کند نه بدون قرینه که خود این قرینه، مصحح استعمال است.

جواب دوم: در مورد مجازات بعضی می گویند لفظ در موضوع له استعمال شده است که خود معنای مجازی است و این معنای مجازی، معنای متعهد له است البته مراد جدی نمی باشد.

این اشکال دوم بر مسلک تعهد و جواب از آن. اشکال بعدی در جلسه بعد بیان خواهد شد.


[2] «ومن هنا- أي من أنّ الغرض منه قصد التفهيم وإبراز المقاصد بها- ظهر أنّ حقيقة الوضع هي التعهد والتباني النفساني، فان قصد التفهيم لازم ذاتي للوضع بمعنى التعهد. وإن شئت قلت: إنّ العلقة الوضعية حينئذ تختص بصورة إرادة تفهيم المعنى لا مطلقاً، وعليه يترتب اختصاص الدلالة الوضعية بالدلالة التصديقية كما سيأتي بيانه مفصّلًا من هذه الجهة إن شاء اللَّه تعالى. وعلى ذلك فنقول: قد تبيّن أنّ حقيقة الوضع عبارة عن التعهد بابراز المعنى‌ الذي تعلّق قصد المتكلم بتفهيمه بلفظ مخصوص، فكل واحد من أهل أيّ لغة متعهد في نفسه متى ما أراد تفهيم معنى خاص، أن يجعل مبرزه لفظاً مخصوصاً. مثلًا التزم كل واحد من أفراد الامّة العربية بأ نّه متى ما قصد تفهيم جسم سيّال بارد بالطبع أن يجعل مبرزه لفظ الماء، ومتى قصد تفهيم معنى آخر أن يجعل مبرزه لفظاً آخر، وهكذا. فهذا التعهد والتباني النفساني بابراز معنى خاص بلفظ مخصوص عند تعلق القصد بتفهيمه، ثابت في أذهان أهل كل لغة بالاضافة إلى ألفاظها ومعانيها بنحو القوّة، ومتعلق هذا التعهد أمر اختياري وهو التكلم بلفظ مخصوص عند قصد تفهيم معنى خاص»؛ خویی، سید ابوالقاسم، المحاضرات، ج1، صص48 و 49.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo