< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

1400/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت وضع / وضع / مباحث الفاظ- جلسه 133

جهت سوم: حقیقت وضع

کلام در این است حقیقت وضع چیست؟

در این جهت، اختلاف شده است، مرحوم آخوند می گویند: «الوضع هو نحو اختصاص للفظ بالمعنى و ارتباط خاص بينهما ناش من تخصيصه به تارة و من كثرة استعماله فيه أخرى‌».[1]

یعنی وضع، ارتباط خاص بین لفظ و معنا است و این ارتباط، گاهی از تخصیص لفظ به معنا از طرف واضع ناشی شده است که وضع تعیینی نامیده می شود، مثلا واضع می گوید اسم فرزند را من حسن گذاشتم یا اسم این شیء را خودکار گذاشتم، به این وضع تعیینی گفته می شود، یعنی از طرف واضع، این لفظ تعیین برای معنایی شده است.

و گاهی این وضع، به نحو وضع تعینی است، یعنی واضع، این وضع را وضع نکرده است اما با توجه به استعمال مکرر، تعین در معنایی پیدا کرده است.

پس حرف صاحب کفایه بیان شد و وضع هم بر دو نوع بیان شد که تعیینی و تعینی است.

نسبت به حقیقت وضع، چند نظریه وجود دارد:

نظریه اول: فرمایش مرحوم آخوند که بیان شد.

نظریه دوم: محقق عراقی در نهایة الافکار[2] می فرمایند حقیقیت وضع این است که وضع از امور واقعی است، یعنی وضع به معنای جوهر یا عرض نیست، زیرا وضع جوهر نیست، چون جوهر منحصر در پنج چیز است: عقل، نفس، صورت، ماده و جسم. و وضع در هیچکدام از این پنج تا نمی باشد و همچنین وضع از اعراض هم نیست، چون اعراض هم مقولات تسع می باشند و وضع جزء آنها نمی باشد. می گویند عرض در خارج، متقوم به غیر است و در ضمن آن محقق می شود، در حالی که علقه وضعیه اینگونه نیست و این علقه، قائم است به طبیعی لفظ و معنا و متقوم است به طبیعی لفظ و معنا و ثبوت این علقه، توقف بر وجود معنا و لفظ در خارج ندارد. پس وضع متقوم به غیر نیست در حالی که اعراض متقوم به غیر هستند.

لذا شما می توانید لفظی را برای معنای معدومی که در خارج اصلا وجود ندارد، وضع کنید، پس متقوم به غیر نیست. بلکه بالاتر برای معنای مستحیلی شما می توانید لفظی را وضع کنید، مثلا شریک الباری یا دور مستحیل است اما برای آنها لفظ وضع می شود، تسلسل و اجتماع ضدین مستحیل هستند اما لفظ برای آنها واضع شده است.

گفتیم مرحوم محقق عراقی فرموده است که وضع از امور واقعی است، یعنی از جواهر نیست، از اعراض نیست، پس بلکه این معنا است که ملازمه خاص است، ربط مخصوص است بین طبیعی لفظ و معنای موضوع له، نظیر سایر ملازماتی که در واقع بین دو چیز ثابت است از امور تکوینیه، مانند ملازمه بین زوجیت عدد و انقسام آن به دو قسم، می گویند امکان هذا العدد زوجا ینقسم الی متساوین و ان کان فردا لا ینقسم إلی قسمین که از امورات واقعیه هستند، وضع هم همینگونه است.

در نتیجه اینکه می گوئیم وضع از جواهر و اعراض نیست و از آن طرف می گوئیم از امور واقعیه است، به چه معنا است؟ معنایش این است که وضع از امور اعتباریه نمی باشد که اگر از امور اعتباریه باشد، یعنی معتبر و جاعل، مقوم ذات او باشد که از این قبیل نیست، اعتبار، علت و سبب حدوث می خواهد و بعد از حدوث، از امور واقعیه می شود.

نتیجه کلام اینکه وضع، از جواهر و اعراض نیست، از امور واقعیه است و امور واقعیه هم در مقابل امور اعتباریه است، مانند قول خداوند متعال: «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا».[3]

مفسرین در معنای این آیه فرموده اند ملازمه است و حتما اینگونه می شود بین تعدد اله و فساد در عالم واقعا.

همچنین داخل در مقولات و از سنخ آنها نیست.

این حاصل فرمایش مرحوم عراقی نسبت به توضیح ایشان راجع به وضع است و می گویند حقیقت وضع این است که از امور واقعی است.

بزرگان بر فرمایش ایشان اشکال کرده اند که در جلسه بعد خواهد آمد.


[1] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص9.
[2] «ثم انّه مما ذكرنا ظهر حال حقيقة الوضع و انه عبارة عن نحو إضافة و اختصاص خاص توجب قالبيّة اللفظ للمعنى و فناءه فيه المرآة في المرئي بحيث يصير اللفظ مغفولا عنه و بإلقائه كان المعنى هو الملقى بلا توسيط امر في البين، لا انه من قبيل اختصاص الأمارة لذيها كما في النصب الموضوعة في الطريق للدلالة على وجود الفرسخ‌»؛ عراقی، آقاضیاء، نهایة الافکار، ج1، ص25.
[3] سوره انبیاء (21)، آیه 22.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo