< فهرست دروس

موضوع: واضع کیست / وضع / مباحث الفاظ- جلسه 131

خلاصه فرمایش مرحوم نائینی مشخص شد، ایشان با پنج نکته اثبات کردند که واضع خداوند است و مهمترین نکته این بود که بشر بر لغات و معانی احاطه ندارد و اگر این گونه واضعی داشتیم، در یک جای تاریخ نقل می شد.

برای تایید فرمایش مرحوم نائینی، چند دلیل دیگر هم اضافه کرده اند تا بتوانند اثبات کنند که واضع، خداوند است نه بشر:

دلیل اول: گفته شده است آیات دلالت بر این مطلب دارد، مثل آیه «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»؛[1] خداوند تعلیم داده است آدم را (اگر جنس بشر گرفته شود) همه آنها را.

بیان ذلک: تعلیم اسماء متاخر از وضع است، پس آیه دلالت دارد که خداوند وضع کرده است جمیع الفاظ و اسماء را، سپس به حضرت آدم که بشر اول یا اولین بشر است، تعلیم داده است بنا بر اینکه آدم یعنی اسم حضرت آدم و پیغمبر ما.

اشکال: این دلیل نمی تواند موید واضع بودن خداوند باشد، چون در ذیل این آیه اینگونه دارد: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‌ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌».[2]

از این قسمت آیه می فهمیم که مراد از اسماء، الفاظ و وضع نبوده است، بلکه اسماء به خصوصی بوده است و ربطی به الفاظ و معانی ندارد، بلکه خصوص افراد و ذوی العقولی بوده اند که می خواسته به حضرت آدم یاد بدهد و به این شکل بیان کرده است.

مضافا به اینکه مفسرین در اینجا گفته اند آیه در مقام بیان فضل حضرت آدم می باشد، یعنی می گویند به پیغمبر ما که حضرت آدم باشد، یک واژه هایی یاد داده شده است که در کارهای سخت، این اسماء را صدا بزند که در روایات زیادی آمده است منظور از این اسماء، اسماء پنج تن می باشد و الا علم به الفاظ که موجب فضل نیست.

پس این دلیل نمی تواند موید برای فرمایش مرحوم نائینی باشد.

دلیل دوم: بعضی به این آیه استدلال کرده اند: «وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُم‌».[3]

بیان استدلال: اختلاف الوان و السنه، مربوط به خداوند است، آیه ای از آیات پروردگار است، نشانه ای از نشانه های پروردگار است. پس اختلاف بین زن و مرد، سیاه و سفید، بزرگ و کوچک، همه مربوط به ذات لم یزل الهی است و ربطی به بشر ندارد و یکی از این آیات و نشانه ها، وضع لغت است که ارتباط به خداوند دارد و به بشر ارتباط ندارد.

لذا می خواهند از این آیه مبارکه، برداشت کنند که واضع خداوند است نه بشر.

اشکال: این موید هم نمی تواند موید باشد و لازم نیست واضع خداوند باشد و وضع لغات مختلف، آیه ای از آیات او است، خداوند واضع باشد یا انسان واضع باشد، همینکه لغات مختلف وضع شده است، نشانه عظمت پروردگار است اما اینکه حتما واضع، خداوند باشد تا نشانه عظمت باشد، لازم نیست. اگر بشر هم واضع باشد، این هم نشانه عظمت پروردگار است. چون قدرت بشر بر وضع، از ناحیه خداوند است نه از ناحیه خود بشر و بشر کاره ای نیست و فقط صرف ربط محض است.

دلیل سوم: گفته اند الفاظ غیر متناهی است و همچنین معانی، چگونه بشر که محدود است، می تواند احاطه بر نامحدود پیدا کند تا واضع شود؟!

مضافا بر اینکه چگونه بشر می خواهد این حرف را به همه مردم تبلیغ کند و به آنها بفهماند که من این لفظ را برای این معنا وضع کرده است، تبلیغ دفعی که محال است اما تدریجی آن محال نیست اما مفید فایده نیست، چون رساندن مقاصد به وسیله الفاظ از ضروریات بشر است، پس باید مرتبا وضع به آنها برسد تا بتوانند مقاصد خود را بیان کنند. نمی شود این فرد لغت را وضع کند و در جهان راه بیفتد که من این را وضع کردم، هزاران وضع لازم دارد و نمی شود همه را جار بزنند، پس بهتر است گفته شود واضع خداوند است و به امر تکوینی به همه یاد داده است.

مضافا بر اینکه اگر واضع بشر باشد به قول شما یعرب القحطان باشد، چگونه این شخص به همه مردم برساند که این لفظ را برای معنا وضع کرده ام در حالی که تفهیم و تفهم برای او امکان ندارد.

این حاصل مرحوم نائینی و دیگران که گفته اند واضع خداوند است نه بشر.[4]

اشکال به مرحوم نائینی: کسانی که می گویند واضع بشر است نه خداوند است، به تمام پنج نکته مرحوم نائینی اشکال می کنند که ان شاء الله در جلسات بعد ذکر خواهد شد.


[1] سوره بقره (2)، آیه 31.
[2] سوره بقره (2)، آیه 31.
[3] سوره روم (30)، آیه 22.
[4] «و مما يؤكد المطلب انا لو فرضنا جماعة أرادوا احداث ألفاظ جديدة بقدر ألفاظ أي لغة لما قدروا عليه فما ظنك بشخص واحد (مضافاً) إلى كثرة المعاني التي يتعذر تصورها من شخص أو أشخاص متعددة (و منه) ظهر أن حقيقة الوضع هو التخصيص و الجعل الإلهي و التعبير عنه بالتعهد و الالتزام مما لا محصل له»؛ نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج1، ص12.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo