< فهرست دروس

موضوع: واضع کیست / وضع / مباحث الفاظ- جلسه 130

در جهت دوم از این بحث می شود که واضح چه کسی است.

در جهت اول بحث از این بود که آیا ارتباط بین لفظ و معنا، ذاتی است یا به وضع واضع است که ما گفتیم به وضع واضع است.

حال در مرحله دوم این بحث می شود که واضع کیست؟

نسبت به این مسئله، اختلاف شده است و چند نظریه به وجود آمده است:

نظریه اول: اکثر عامه و مرحوم نائینی از امامیه در اجود التقریرات[1] می گویند واضع لغت، خداوند متعال است.

نظریه دوم: این نظریه در مقابل نظریه اول است و اکثر علماء امامیه می گویند واضع لغت، انسان است.

پس دو نظریه در اینکه واضع چه کسی است، وجود دارد.

خلاصه نظریه اول آنچه که از فرمایش مرحوم نائینی بر می آید، این است که به حسب تواریخی که در دست ما است، قطع پیدا می کنیم که واضع لغت، شخصی واحدی نبوده است، قطع پیدا می کنیم که واضع، جماعتی نبوده است تا لغت و لفظی را برای معنایی وضع کرده باشند.

کما اینکه وجدانا می یابیم دلالت لفظ بر معنایی، ذاتی لفظ نیست که هر شخص از هر لفظی معنای مختص به آن را بفهمد.

پس نتیجه می گیریم که خداوند حکیم، الفاظ را برای هر معنایی، وضع کرده است به اعتبار مناسبتی که بین لفظ و معنا بوده است که آن مناسبت نزد ما مجهول است و اینگونه جعلی از ناحیه خداوند، با جعل احکام شرعی فرق می کند.

در احکام شرعی، جعل آن احتیاج به ارسال رسل و انزال کتب دارد به خلاف اینجا که جعل آن مانند جعل در امور تکوینی است. یعنی درست است که می گوئیم جاعل خداوند است، اما این به معنایی که در ذهن است نمی باشد که احکام شرعی جعل شده است، بلکه منظور این است که جاعل خداوند است و مانند جعل امور تکوینی است که کوه و دشت و دریا را ایجاد کرده است.

سپس ایشان اضافه می کنند که فطرت انسان و جبلّی انسان این است که ادراک این مطلب را در خود انسان قرار داده است، مانند شخصی که تشنه می شود در زمانی که معده او نیاز به آب دارد، یا گرسنه می شود در زمانی که معده او نیاز به غذا دارد و یا می خوابد زمانی که خستگی بر او مستولی می شود. اینها همه جبلّی و فطری انسان است، می خواهند بگویند وضع هم در لغت همینگونه است و مانند امور تکوینی است که خداوند آنها را وضع کرده اند.

مرحوم نائینی می فرمایند امری است بین تشریعی و تکوینی، اینگونه نیست که تکوینی محض باشد و نیاز به جعل نداشته باشد.

پس اینها نیاز به جعل دارد اما مثل احکام شرعی نیست و تشریعی محض نیست که نیاز به ارسال رسل داشته باشد و نیاز به تبلیغ رسل ندارد.

بلکه خداوند به بندگان خود با اختلافات و طوائف مختلفی که دارند، الهام می کند زمانی که اراده می کند معنای خاص را، این لفظ را القاء کنند.

بعد از بیان این مقدمه که در فرمایش مرحوم نائینی ذکر شد که مقدمه این بود واضع خداوند است اما نه به وضع تکوینی و تشریعی و بلکه ما بین آنها است، تشریع تشریع نیست که احتیاج به رسل داشته باشد و تکوین تکوین نیست که نیاز به هیچی نباشد.

خلاصه دلیل ایشان از چند مطلب تشکیل شده است:

1. می فرماید واضع، خداوند است نه به صورت جعل تشریعی و نه به صورت جعل تکوینی.

2. می فرماید مناسبتی بین لفظ و معنا است که نزد ما مجهول است و ما نمی فهمیم.

3. وضع خداوند هم به خاطر همین مناسبت مجهول است.

4. وضعیت جعل به گونه ای است که متوسط بین جعل تکوینی و جعل تشریعی است.

5. این وضع هم به دلالت ذاتیه نمی باشد، لذا می بینید خداوند وضع را به خودش استناد داده است، چون:

اولا: بشر نمی تواند واضع باشد، چون احاطه به تمام الفاظ و لغت ندارد.

ثانیا: اگر این طور چیزی بود و یک بشری وضع لغت کرده بود، این از کشف تمام اکتشافات نظیر برق، طلا و... بالاتر بود، بزرگترین خدمت به جامعه بشری بود که این فرد در تاریخ واضح شده است، در حالی که یک جا در تاریخ نمی بینید که واضع لغت کیست.

شما لغت که همه زندگی بشر به آن بستگی دارد، اگر بشر آن را وضع می کرد، اسم او نوشته می شد در حالی که جایی نداریم که واضع کیست.

حال که چنین نیست، باید گفت واضع باید خداوند باشد نه بشر.

این بحث تتمه ای دارد که در جلسه بعد بیان خواهد شد.


[1] «(و الحق) هو (الثالث) فانا نقطع بحسب التواريخ التي بأيدينا انه ليس هناك شخص أو جماعة وضعوا الألفاظ المتكثرة في لغة واحدة لمعانيها التي تدل عليها فضلا عن سائر اللغات كما انا نرى وجداناً عدم الدلالة الذاتيّة بحيث يفهم كل شخص من كل لفظ معناه المختص به بل اللّه تبارك و تعالى هو الواضع الحكيم جعل لكل معنى لفظاً مخصوصاً باعتبار مناسبة بينهما مجهولة عندنا و جعله تبارك و تعالى هذا واسطة بين جعل الأحكام الشرعية المحتاج إيصالها إلى إرسال رسل و إنزال كتب و جعل الأمور التكوينية التي جبل‌ الإنسان على إدراكها كحدوث العطش عند احتياج المعدة إلى الماء و نحو ذلك فالوضع جعل متوسط بينهما لا تكويني محض حتى لا يحتاج إلى أمر آخر و لا تشريعي صرف حتى يحتاج إلى تبليغ نبي أو وصى بل يلهم اللَّه تبارك و تعالى عباده على اختلافهم كل طائفة بالتكلم بلفظ مخصوص عند إرادة معنى خاص»؛ نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج1، صص11 و 12.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo