< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمات / تعادل و تراجیح

کلام در این بود که مشهور و مرحوم شیخ، تعارض را تنافی مدلولین گرفته اند و مرحوم آخوند از این تعریف عدول کرده است و تعارض را، تنافی دلیلین گرفته بود، پس باید اولا بگوئیم کدام تعریف بهتر است و ثانیا چرا مرحوم آخوند از تعریف مشهور عدول کرده است.

در اینجا ابتداءا وجوهی را که مرحوم آخوند برای عدول ذکر کرده اند را بررسی می کنیم و در ضمن آن معلوم خواهد شد که کدام تعریف بهتر است.

در اینجا وجوهی را برای عدول ذکر کرده اند:

وجه اول: گفته شده اگر تنافی دلیلین بگوئیم، متابعت از روایات کرده ایم، زیرا در روایات باب اینگونه آمده است: «اذا تعارض الخبران»،[1] یعنی دو دلیل با هم تعارض کرد. پس در روایات، تعارض، وصف برای دلیل و خبر قرار گرفته است، در نتیجه باید تنافی الدلیلین معنا کرد.

وجه دوم: گفته شده اگر تعریف مرحوم آخوند را بگیریم، تعارض، تنافی الدلیلین است، در اینجا وصف به موصوف خورده و علی القاعده است، یعنی دو خبر با هم تنافی داشته است و اگر تنافی مدلولین بگیریم، وصف به حال متعلق موصوف است و این خلاف قاعده می باشد و وصف باید به خود موصوف بخورد نه متعلق موصوف. لذا گفته شده عدول مرحوم آخوند بجا است و تحفظ با ظاهر شده که تعارض وصف خبر است نه متعلق.

وجه سوم: گفته شده وجه عدول مرحوم آخوند به این جهت است که اگر تعریف مشهور را بگوئیم، یعنی «تنافی المدلولین»، شامل حاکم و محکوم و موارد جمع عرفی، مانند حمل عام بر خاص یا حمل ظاهر بر نص یا حمل ظاهر بر اظهر، می شود و تنافی مدلول می باشند حال آنکه اینها از باب تعارض خارج است و کسی قائل نشده است که موارد جمع عرفی از متعارضین است، در حالی که اگر تعریف مشهور را بگوئیم، تمام این موارد داخل در باب تعارض است، مثلا ... یک دلیل می گوید اکرام زید واجب است و دلیل دیگر می گوید اکرام زید حرام است و بین آنها تضاد و تعارض و تنافی است... دلالت یعنی کاشفیت لفظ از معنا و دو کاشف با هم دعوا ندارند، مثلا در اکرم و لا تکرم، کاشفیت هر یک با دیگری سازگاری دارد و دلالت لفظ بر معنا تابع وضع است و با هم دعوایی ندارند و بین دو دلیل، دعوایی نمی باشد، بلکه به اعتبار مدلول دعوا است، اگر این معنا، مراد جدی مولا باشد، تعارض و تنافی واقع می شود.[2]

لذا گفته شده تعارض و تنافی بین دو حجت است و آنچه که ناسازگار است، دلالت لفظ بر مراد جدی است و آنچه که تنافی دارد، دو مدلول است نه دو دلیل.

حال اگر این روشن شد، معلوم می شود بنا بر فرمایش آخوند، بین عام و خاص تعارض نیست اما بنا بر تعریف مشهور، به مشکل بر خورد می کنیم، چون مشهور تنافی مدلول گفته اند و عام و خاص در مدلول با هم تنافی دارند.

پس طبق فرمایش مشهور، باید گفت عام و خاص و حاکم و محکوم، داخل در تعارض است و نتیجه آن یا تساقط یا تخییر است در حالی که در عام و خاص، احدی قائل به تساقط نشده است بلکه از موارد جمع عرفی شمرده شده است.

تا به حال سه وجه برای عدول مرحوم آخوند از تعریف مشهور که می گفتند «تنافی المدلولین» معلوم شد و نظر مرحوم آخوند، «تنافی الدلیلین» است.

تا به اینجا مقدمه هفتم و تعریف مرحوم آخوند و تعریف مشهور و وجه عدول مرحوم آخوند از تعریف مشهور بیان شد و اینکه کدام تعریف بهتر است، بعد از ماه مبارک رمضان، خواهد آمد.

 


[1] «عَوَالِي اللآَّلِي، رَوَى الْعَلَّامَةُ مَرْفُوعاً إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ الْبَاقِرَ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِي عَنْكُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِيثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَيِّهِمَا آخُذ..»؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج17، ص303.
[2] «التعارض هو تنافي الدليلين بحسب الدلالة دون ذات المدلول، و يترتّب على هذا عدم المعارضة في مورد الحكومة، و لا في مورد الجمع العرفي ما دام العرف يجمع بين الدليلين بالتصرّف في أحدهما أو بالتصرّف في كليهما»؛ ایروانی، باقر، کفایة الاصول فی اسلوبها الثانی، ج5، ص399.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo