درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
99/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمات / تعادل و تراجیح
بحث در تعادل و تراجیح بود که چهار مقدمه برای آن بیان شد.
مقدمه پنجم: مرحوم آخوند می فرمایند: تعارض، تنافی بین دو دلیل یا ادله در مقام اثبات، به نحو تناقض یا تضاد حقیقة یا عرضا است، و در تعاریف دیگران این قید وجود ندارد، یعنی قید به حسب تناقض و تضاد وجود ندارد.[1]
سوال: چرا مرحوم آخوند این قید را در تعریف اخذ کرده است؟
جواب: شاید نظر ایشان از اخذ این قید این باشد که تعارض، اختصاص ندارد به اینکه یک دلیل مثبت و دلیل دیگر نافی باشد، بلکه اگر دو امر وجودی باشد و هر دو مثبت و با هم جمع نشوند، داخل در تضاد است.
تناقض مانند یجب و لا یجب، یکی مثبت و دیگری نافی است، می گویند متناقضین است و تضاد یکی واجب و دیگری حرام است.
مرحوم آخوند می خواهد بگوید تعارض، هر دو وجه را شامل می شود، چه مثبتین و یا یکی مثبت و دیگری نافی باشد.
اما اینکه ایشان فرمود: «حقیقة او عرضا»، می خواهند بگویند همانطور که تعارض مورد تنافی حقیقی مانند یجب و لا یجب را شامل می شود، تنافی عرضی را هم شامل می شود، مثلا در یک دلیل آمده است نماز ظهر واجب است و دلیل دیگر می گوید نماز جمعه واجب است و اجمالا می دانیم یکی از این دو دروغ است، در اینجا هم تنافی وجود دارد بین مدلول مطابقی هر یک با مدلول التزامی دیگر و لکن این تنافی حقیقی نیست، بلکه عرضی است.
در اینجا می خواهیم بگوئیم تعارض و تنافی، اعم از تعارض مطابقی و التزامی است، همانطور که تعارض واقع می شود بین دو مدلول مطابقی، همینگونه تعارض واقع می شود بین مدلول مطابقی با مدلول التزامی. لذا می گویند تعارض، تنافی بین دو دلیل بر وجه تناقض که شامل ضدین هم می شود، چون مدلول یکی، دیگری را نفی می کند، مانند وجوب و حرمت که مدلول مطابقی وجوب، نفی حرمت می کند.
در نتیجه اگر گفته شد تعارض اعم از مدلول التزامی و مطابقی است، شاید دیگر احتیاج به قید ضدین هم نداشته باشیم یا احتیاج به قید حقیقی یا عرضی هم نداشته باشیم و تمام این قیود در یک جا جمع می شوند و آن تنافی دلیلین می باشد.[2]
با این حرف مقدمه پنجم تمام می شود.
مقدمه ششم: معنای تعارض لغتاً: تعارض از باب تفاعل، ثلاثی مجرد آن عرض است، این کلمه دو معنا دارد:
اول: معنای اسمی: عرض در این معنا، در مقابل طول است[3] و در قرآن هم استعمال شده است: مثل این آیه: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين»[4] و همچنین آیه «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض».[5]
در این دو آیه عرض در مقابل طول آمده است.
دوم: معنای وصفی: عرض به معنای اظهار، ظهور و مقابله است[6] و در قرآن هم این لفظ به این معانی استعمال شده است: مثل آیه: «وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ»؛[7] که به معنای عرضه آمده است یا در آیه دیگر «وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرينَ عَرْضا»؛[8] که عرضه به معنای عرضه داشتن و ظهور داشتن است و یا آیه «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ»؛[9] که به معنای منع[10] آمده است.[11]
پس معانی عرض، بیان شد.