< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

99/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمات / تعادل و تراجیح

الکلام فی التعادل و التراجیح

بعد از اتمام بحث اصول عملیه، مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند: «المقصد الثامن في تعارض الأدلة و الأمارات‌ فصل التعارض هو تنافي الدليلين أو الأدلة بحسب الدلالة».[1]

در این رابطه می گوئیم بحث تعادل و تراجیح از اهم مباحث اصول است، چون اکثر احکام با سنت و یا کتاب ثابت می شود و اغلب موارد بین روایات تنافی است به نحو عموم و خصوص یا مطلق و مقید و... برای رفع تنافی، احتیاج به بحث از تعادل و تراجیح داریم تا بتوانیم تنافی بدوی را برداریم. موضوع تعادل هم، تعارض دو دلیل است.

قبل از ورود به بحث، باید چند مقدمه بیان شود:

مقدمه اول: عناوینی که در این رابطه وارد شده است باید بررسی شود، مثلا مرحوم شیخ انصاری[2] و صاحب معالم[3] و... بحث را اینگونه عنوان کرده اند: «خاتمة فی تعارض الادلة».

اشکال: بر این تعبیر اینگونه اشکال می شود که کلمه «خاتمة» یا «مقدمة» اشعار به این دارد که این بحث ها خارج از اصول است و یک بحث استطرادی می باشد، در حالی که اینگونه نیست و بحث تعادل و تراجیح از اهم مباحث اصول است و بحث استطرادی نمی باشد.[4]

برخی دیگر عنوان بحث را عوض کرده اند و تعبیر را تغییر داده، مثل میرزا حبیب الله رشتی[5] یا خود مرحوم آخوند در کفایه از کلمه «خاتمة» استفاده نکرده اند و بلکه فرموده اند: «الثامن» یا در برخی از کتب «السابع» گفته اند و وارد بحث شده اند یعنی یک بحث مستقل در اصول قرار داده اند.

برخی دیگر از بزرگان گفته اند کلمه «خاتمة» هم اشکال ندارد، البته به معنای استطرادی نیست، بلکه به این معنا است که «ما یختم به المطلب»، آنچه که مباحث اصول را خاتمه می دهد، بحث تعادل و تراجیح است، لذا گفته اند تعبیر به خاتمه درست است.[6]

مقدمه دوم: اختلاف دیگری که در تعبیر وجود دارد این است که مرحوم شیخ[7] و صاحب معالم[8] و صاحب فصول،[9] تعبیر کرده اند: «فی التعادل و التراجیح» یا «فی التعادل و الترجیح» و برخی هم فرموده اند «فی التعارض»، تقریبا چهار عنوان ذکر شده است:

1. آنچه که صاحب معالم فرموده است.

2. آنچه که صاحب کفایه فرموده است.

3. آنچه که میرزای قمی در قوانین فرموده است: «خاتمة فی التعادل و التراجیح و تعارض الأدلة».[10]

4. آنچه که مرحوم امام در اصول فرموده اند: «مبحث التعارض و اختلاف الأدلة».[11]

در اینجا سیدنا الوالد دامت ظله، می فرمودند اگر عنوان را تعارض قرار دهیم، بهترین وجه است که مرحوم میرزا حبیب الله رشتی در بدایع این کار را کرده است، چون:

اولا: تعارض، مقسم تعادل و تراجیح است، لذا می گوئیم متعارضین یا متعادلین هستند یا احدهما بر دیگری مزیت و ترجیح دارد، تعارض عام است و تعادل خاص است.

ثانیا: خود تعارض دارای احکامی است که هیچ ربطی به تعادل و تراجیح ندارد، مثلا آیا متعارضین، نفی ثالث می کند یا خیر، این ربطی به تعادل یا تراجیح ندارد.

ثالثا: تعبیر به تعارض بر گرفته از روایات است که می گوید «اذا جائکم خبران المتعارضان» چه باید کرد.


[1] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص437.
[2] انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج4، ص11.
[3] «خاتمة في التعادل و التراجيح‌»؛ سلطان العلماء، حسین بن محمد، حاشیة السلطان علی المعالم، ص430.
[4] «و لا يخفى أنّ هذا البحث من أهم المسائل الاصولية لثبوت التعارض بين جملة من الأدلة، فلا وجه لجعله خاتمةً لعلم الاصول- كما عن بعض- المشعر بكونه خارجاً عنه كمبحث الاجتهاد و التقليد»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص417.
[5] «و لمّا فرغ القوم عن بيان الأدلّة موضوعا و حكما شرعوا في بيان تعارضها كذلك‌»؛ رشتی، حبیب الله، بدائع الافکار، ص406.
[6] «و لكن جعله غير واحد أوّلهم صاحب المعالم قدّس سره فيما عثرنا خاتمة له نظرا إلى أنّه تختم به مباحث الأصول الّتي هي البحث عن أحوال أدلّة الأحكام الشّرعية و مداركها و من هنا يظهر أنّه من مسائل العلم لا من مبادئه و لا من مسائل علم آخر»؛ رشتی، حبیب الله، بدائع الافکار، ص406.
[7] «خاتمة في التعادل و التراجيح‌»؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج4، ص11.
[8] «خاتمة في التعادل و التراجيح‌»؛ سلطان العلماء، حسین بن محمد، حاشیة السلطان علی المعالم، ص430.
[9] «خاتمة في تعارض الأدلة»؛ اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة، ص435.
[10] «قوله تعارض الدليلين‌»؛ طارمی، جواد، الحاشیة علی قوانین الاصول، ج2، ص249.
[11] خمینی، سید روح الله، الرسائل، ج2، ص4.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo