< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

98/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهت ششم / قاعده اصالة الصحه / امر پنجم / خاتمه / استصحاب

بحث ما در اصالت الصحه بود.

جهت ششم: صحت شیء به اعتبار آثار همان شیء

در این جهت بررسی می شود که صحت هر شیء به اعتبار آثار همان شیء است، پس اگر مرکبی اثری برای خود داشت، فرد می تواند نسبت به اثر همان شیء، اصالت الصحه را جاری کند، نه اینکه اصالت الصحه نسبت به جزء آن مرکب جاری کند، یعنی آثار کل و مرکب، یک اصالت الصحه دارد و آثار جزء، اصالت الصحه ی دیگری دارد و می توان نسبت به کل، اصالت الصحه جاری کرد و اجزاء را بالوجدان احراز کرد.

مثلا عقد بیع یا عقد نکاح، که مرکب از ایجاب و قبول است و این مرکب، دارای اثری است، مثلا اثر این مرکب در بیع، نقل و انتقال است و در نکاح، زوجیت است و نسبت به هر عقدی، اثر مخصوص به خود را دارد. حال شما با اصالت الصحه در ناحیه ایجاب، نمی توانید اثر مرکب را که در بیع نقل و انتقال و در نکاح زوجیت باشد را بار کنید، مگر اینکه قبول را هم احراز کرده باشیم.

پس اگر مثلا بایع، ایجاب را خواند و گفت: بعت و شک کرد که صحیح است یا خیر، با اجرای اصالت الصحه در ایجاب، نمی توانیم بگوئیم بیع صحیح و تمام است و آثار ملکیت را بار کنیم. چون این مرکب، مثل بیع، جزء دیگری هم به نام قبول داشت و شما باید قبول را به وسیله اصل یا وجدان، احراز کنید. لذا می گوئیم با جریان اصالت الصحه در جزء، نمی توان آثار مرکب را بار کرد.

مثال دیگر اینکه هبه ای واقع شده است و می دانیم شرط صحت هبه، قبض و اقباض است و نمی دانیم طرف مقابل قبض کرده است یا خیر، شما با اجراء اصالت الصحه در واهب، نمی توانید بگوئید هبه صحیح است و قبض محقق شده، مگر اینکه قبض را احراز کنید.

مثال سوم اینکه بیعی واقع شده است و نمی دانیم آیا بایع، مالک بوده است یا فضول، اگر فضول باشد، احتیاج به اذن مالک داریم، در حالی که نمی دانیم اذن آمده است یا خیر، در اینجا فرد، با اجراء اصالت الصحه در انشاء نمی تواند ثابت کند که اذن مالک هم آمده و بالتبع بیع فضولی درست باشد، چون اذن مالک، شرط صحت بیع است نه شرط صحت انشاء، در حالی که شما با اجراء اصالت الصحه، فقط صحت انشاء را ثابت کردید نه صحت بیع را و برای صحت بیع، باید احراز اذن هم شود که در اینجا صورت نگرفته است.

لذا باید گفت با اجراء اصالت الصحه در انشاء، نمی توان حکم به صحت بیع کرد.

در نتیجه در جهت ششم گفتیم صحت هر شیءای، به اعتبار آثار همان شیء است و با اجراء اصالت الصحه در کل، نمی توان اجزاء را اثبات کرد.[1]

این تمام بحث در جهت ششم بود.


[1] «الجهة السادسة: صحة كل شي‌ء بحسبه و باعتبار آثار نفسه، فلا تترتب على جريان أصالة الصحة في جزءٍ الآثار المترتبة على المركب، إلّا بعد إحراز بقية الأجزاء بالوجدان أو بالأصل، و لذا ذكرنا آنفاً أنّه لا تترتب آثار العقد بجريان أصالة الصحة في الايجاب، إلّا بعد إحراز صحة القبول أيضاً، وعليه فاذا علمنا بوقوع إنشاء البيع من غير المالك، و شككنا في كونه مأذوناً من قبل المالك، لا يثبت الإذن بجريان أصالة الصحة في الانشاء، لأن صحة الانشاء عبارة عن كونه جامعاً للشرائط المعتبرة في نفسه من العربية و الماضوية مثلًا، و الاذن من المالك شرط لصحة البيع لا لانشاء العقد، فعدم ترتب الأثر على البيع لعدم الاذن من المالك قبله و لا الاجازة بعده لا يضر بصحة الانشاء. و كذا لو شك في صحة الهبة أو بيع الصرف و السلم من جهة الشك في تحقق القبض، فان جريان أصالة الصحة في إنشاء الهبة أو البيع لا يثبت تحقق القبض، فلا يمكن ترتيب آثار الهبة و البيع، إذ لا تترتب على صحة الجزء آثار الكل. و ظهر بما ذكرناه عدم تمامية ما ذكروه- في النزاع المعروف عند الشك في صحة بيع الرهن من جهة الشك في تقدم البيع على رجوع المرتهن عن إذنه و تأخره عنه- من التمسك لصحة البيع بجريان أصالة الصحة في الاذن تارةً كما عن جماعة، و لفساده بجريان أصالة الصحة في الرجوع اخرى كما عن جماعة اخرى، و ذلك لأن صحة الاذن لا تثبت وقوع البيع قبل الرجوع، كما أن صحة الرجوع لا تثبت وقوع البيع بعده، فان صحة الاذن عبارة عن كونه بحيث لو وقع البيع بعده جامعاً لسائر الشرائط لترتب عليه الأثر، كما أنّ صحة الرجوع‌ عبارة عن كونه بحيث لو وقع البيع بعده لكان فاسداً، هذا على القول ببقاء حق الرهانة مع الاذن في البيع. و أمّا على القول بعدمه لكون الاذن في البيع إسقاطاً لحق الرهانة، فلا مجال لجريان أصالة الصحة في الرجوع أصلًا، لعدم كونه قابلًا للصحة بعد سقوط حق الرهانة. و ظهر بما ذكرناه عدم جريان أصالة الصحة في أصل البيع أيضاً، لعدم إحراز قابلية البائع حين البيع، لاحتمال كون الرجوع قبل البيع، فلا يكون مأذوناً من قبل المالك. و لا يكفي إحراز القابلية آناً ما، بل لا بدّ من إحرازها حين البيع، كما هو الحال في جميع الشرائط، فانّ الطهارة لا بدّ من تحققها حين الصلاة، و لا يكفي تحققها في آنٍ من الآنات كما هو واضح. فتحصّل: أنّ التمسك بأصالة الصحة في هذه المسألة إمّا غير صحيح، أو غير مفيد، كما أنّه لا يصح التمسك باستصحاب بقاء الاذن إلى زمان وقوع البيع، لأنّه معارض باستصحاب عدم وقوع البيع إلى زمان الرجوع، فلا بدّ من الرجوع إلى أصل آخر، و هو أصالة بقاء ملكية الراهن و عدم الانتقال إلى المشتري، فيحكم بفساد البيع لأجل هذا الأصل»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، صص398 و 399.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo