درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
98/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهت اول / قاعده اصالة الصحه / امر پنجم / خاتمه / استصحاب
الکلام فی اصالة الصحةبعد از قاعده تجاوز و فراغ، نوبت به قاعده اصالت الصحه می رسد که در بحث آن در نه جهت بررسی خواهد شد.
نکته: اصالة الصحه در فعل غیر، یعنی باید عمل غیر را حمل بر صحت کرد که فرق بین قاعده فراغ و اصالت الصحه هم در همین است.
جهت اول: فرق بین قاعده فراغ و اصالت الصحهبرای فرق بین قاعده فراغ و اصالت الصحه، دو فرق بیان شده است:
فرق اول: قاعده فراغ، نسبت به عملی جاری است که از شخص شاک صادر می شود، اما اصالت الصحه، نسبت به فعل غیر جاری می شود.
فرق دوم: قاعده فراغ، مختص به شک بعد از عمل و فراغ از آن می باشد، اما اصالت الصحه نسبت به فعل غیر، هم بعد از عمل جاری است و هم در اثناء عمل جاری است. مثلا فردی در اثناء نماز، در صحت عمل امام جماعت شک می کند، در اینجا اصالت الصحه در فعل غیر (امام جماعت)، جاری می باشد.[1]
جهت دوم: معنا و مدرک اصالت الصحهبرای اصالة الصحه، دو معنا ذکر شده است:
معنای اول: صحت در اینجا، مقابل قبیح می باشد، یعنی حسن.
معنای دوم: صحت در اینجا، مقابل فاسد می باشد.
دلیل معنای اول: اطلاق آیات و روایات دلالت بر این معنا دارد که اصالت الصحه، به معنای حسن است، مانند این آیه مبارکه: «اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»؛[2] که باید گمان بد به افراد نبریم و یا مثل آیه «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»؛[3] که در تفسیر این آیه روایتی در کافی وارد شده است: «عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ لَا تَقُولُوا إِلَّا خَيْراً حَتَّى تَعْلَمُوا مَا هُوَ».[4]
یا این روایت: « وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلا».[5]
یا این روایت: «ان المومن لا یتهم اخاه المومن».[6]
یا این روایت: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي كِتَابِ عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْهُ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ وَ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ».[7]
نکته: مراد از تصدیق در این موارد این است که کلام گوینده را باید حمل بر صحت کرد و کار نداریم واقع هم چنین باشد یا نباشد و نمی خواهیم حکم واقعی را بر آن بار کنیم و باید در ظاهر، حکم به صحت کنیم، البته باید دانست که این حرف به قرینه «اخیک»، نسبت به مومن جاری می باشد.[8]
اما معنای دوم که صحت در مقابل فاسد است، مراد این است که باید به این عمل ترتیب اثر داد و فاسد نبوده است و این اصالت الصحه را می توان نسبت به همه مسلمانان و بلکه همه انسان ها جاری کرد.
ادله بر معنای دوم:دلیل اول: اجماع محصل؛ از تتبع اقوال فقهاء و علماء به دست می آید که اصالت الصحه (در مقابل فساد)، مورد قبول واقع شده است.
اشکال اول: به نظر می رسد که فی الجمله چنین اجماعی محقق است، اما اینکه در جمیع عقود، ایقاعات، معاملات، طهارات و نجاسات، تتبع شده باشد و گفته شود اصالت الصحه بخاطر اجماع جاری است، نمی پذیریم.
اشکال دوم: این اجماع، مدرکی است نه تعبدی.
دلیل دوم: آیه کریمه: «أَوْفُوا بِالْعُقُود»[9] و «تِجارَةً عَنْ تَراضٍ».[10]
به این آیات استدلال شده که باید در عقود، فعل غیر را حمل بر صحت کنیم.[11]