درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
98/11/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهت دهم / قاعده فراغ و تجاوز / امر پنجم / خاتمه / استصحاب
جهت دهم: آیا قاعده فراغ، عزیمت است یا رخصت؟عزیمت به این معنا است که باید این کار انجام شود، اما رخصت یعنی شخص می تواند انجام بدهد یا ندهد.
مثلا فرد حمد را خوانده و به سوره رسیده و شک می کند که آیا حمد یا تکبیره را گفته یا خیر، قاعده تجاوز می گوید بگذر و لازم نیست برگردی و نماز را ادامه بده. در اینجا سوال این است که آیا باید نماز را ادامه بدهد (عزیمت) یا می تواند نماز را ادامه بدهد و یا برگردد و دوباره حمد را بخواند (رخصت)؟ یعنی در اینجا آیا فرد می تواند جزء مشکوک را دو مرتبه بیاورد یا خیر؟
نکته: اگر فرد در محل باشد و هنوز از محل تجاوز نکرده باشد، باید به شک خود اعتنا کند، یعنی برگردد و مشکوک را اتیان کند. در نتیجه محل بحث در جهت دهم، جایی است که از محل گذشته است.
در این جهت اختلاف است:
نظریه اول: صاحب جواهر و برخی می فرماید عمل به قاعده فراغ، عزیمت است، به دو دلیل:
دلیل اول: در روایات قاعده تجاوز، امر به مضی داشت (یعنی باید بگذرد) و ظهور صیغه امر، در وجوب است و فرد حق ندارد برگردد و بلکه نباید به شک اعتنا کند.[1]
اشکال اول: این اوامر مانند «فامض»، اوامر ارشادی است هستند و ظهور در وجوب ندارند.
اشکال دوم: این اوامر، امر عقیب حظر است و امر عقیب حظر، ظهور در وجوب ندارد و فرد احتمال می دهد مشکوک که مثلا رکوع باشد را اتیان نکرده باشد و قاعده اشتغال می گوید اتیان کن که مبادا بدون رکوع نماز را تمام کرده باشد، لذا می فرمایند از این امر به مضی، استفاده رخصت می شود نه عزیمت.[2]
مرحوم محقق همدانی در اینجا فرموده اند عمل به قاعده فراغ، عزیمت است، چون در روایات قاعده تجاوز این گونه دارد که «فشکک لیس بشیء»، یعنی نباید به شک خود عمل کند و معنای این، عزیمت است نه رخصت.[3]
اشکال: جواب این دلیل از جواب دلیل قبل روشن میشود زیرا این جمله «فشکک لیس بشیء»، بالاتر از جمله «فلیمض» نیست و مانند جمله «فأمض» میباشد که ما در آنجا وجوب و عزیمت را قبول نکردیم، اینجا هم در جمله «فشکک لیس بشیء»، عزمیت را نمی پذیریم و می گوئیم رخصت است.
دلیل دوم: در برخی از روایات این گونه دارد: «بلی قد رکع» یعنی مانند این است که رکوع انجام شده است، پس نباید به شک اعتنا کند و دو مرتبه برگردد، زیرا اگر دو مرتبه برگردد، زیادی عمدیه در نماز لازم می آید و زیادی عمدیه ارکان، موجب بطلان نماز می شود.[4]
اشکال: این حرف ناتمام است، چون اتیان به جزء مشکوک، اگرچه ظاهرا زیادی صدق می کند و چیزی اضافه می شود، اما هر زیادی ای، مبطل نیست، لذا اگر این فرض را بگوئیم که ما رکوع را انجام نداده بودیم و بعد فهمیدیم آیا این زیادی که انجام دادیم و به شک اعتنا کردیم و رکوع را اتیان کردیم، اضافی و مبطل است؟! قطعا اینگونه نیست، پس اگرچه در ظاهر اضافی است، اما هر اضافی ای مبطل نیست. اگر شما این عمل را به قصد رجاء بیاورید، زیادی مبطل نیست و می توان احتیاط کرد.[5]
قاعده فراغ چه اماره باشد و چه اصل باشد، حکم ظاهری است و حکم ظاهری، تغییر دهنده واقع نمی باشد و با کشف خلاف می سازد، لذا باید گفت جای احتیاط است و قاعده فراغ با احتیاط منافات ندارد و فرد می تواند بگذرد و برنگردد، اما اگر به قصد رجاء برگشت، عمل باطل نیست.
لذا می گوئیم قول به رخصت، اقرب به واقع است و قول به عزیمت نا تمام است.